بازگشت

هديه شگفت


روزي مردي صحرانشين، بره آهويي را به رسم هديه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تقديم نمود و عرض كرد:

«اي رسول خدا! اين بچه آهو را براي دو فرزند گرانمايه ات امام حسن و امام حسين هديه آورده ام.»

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آن هديه را پذيرفت و چون امام حسن عليه السلام در آن جا حاضر بود آهو را به ايشان عطا فرمود.

ساعتي بعد حسين عليه السلام كه كودكي خردسال بود از راه رسيد و با ديدن آن بچه آهو كه در نزد برادرش بود، همانند آن را تقاضا كرد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، امام حسين عليه السلام را در آغوش گرفت و او را بسيار نوازش كرد ولي آن حضرت همچنان در خواسته ي خويش اصرار مي ورزيد.

در اين هنگام مردم با تعجب آهويي را ديدند كه به همراه بچه خود در حاليكه در پيشاپيش گرگي در حال حركت بودند وارد شدند و به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آمدند.

آهو به زبان آمد و گفت:


اي رسول خدا! من دو بچه داشتم كه يكي از آنها را شكارچي، صيد كرد و اكنون در نزد فرزندت امام حسن است. لحظاتي پيش هنگامي كه مشغول شيردادن به بچه دوم خود بودم ناگاه صدايي شنيدم كه مي گفت:

«اي آهو! هر چه زودتر بچه ي ديگر خود را نزد پيامبر ببر و آن را به حسين اهداء نما، چرا كه حسين از آن حضرت، بره آهويي طلبيده است و نزديك است كه او به گريه درآيد. به همين خاطر همه ي ملائكه سر از سجده گاه برداشته و نگران او هستند؛ چرا كه اگر حسين گريه كند همه فرشتگان مقرب به گريه خواهند افتاد. اگر هم اكنون فرزند خود را تقديم نكني گرگ را بر تو و بچه ات مسلط خواهم ساخت.»

در اين هنگام صداي تكبير مردم بلند شد و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز براي آن آهو دعاي خير فرمود و آن بره آهو را به امام حسين عليه السلام اعطا نمود. [1] .



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 43، ص 312.