بازگشت

شجاعت حسيني


شرائط نبرد در صحنه ي كربلا براي امام عليه السلام بسيار دشوار و سخت بود چرا كه عطش شديد و كشنده، هواي سوزان، مصائب ازدست دادن فرزندان و اصحاب، تنهايي و غربت و عوامل ديگر همه و همه دست به دست هم داده بودند و عرصه را بر فاطمه عليه السلام تنگ كرده بودند.

به فرمان عمر سعد چند تند از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، اما لحظاتي نگذشت كه همه ي آنان در برابر شمشير آتشبار امام عليه السلام به خاك هلاكت افتادند. عمرسعد دريافت كه در نبرد تن به تن احدي در برابر فرزند اميرمؤمنان عليه السلام تاب مقاومت ندارد، از اين رو فرمان حمله ي عمومي را صادر نمود.

امام حسين عليه السلام به طرف دشمن حمله برد در حاليكه اين رجزهاي حماسي را مي خواند:



انا الحسين بن علي

اليت ان لا انثني



احمي عيالات ابي

امضي علي دين النبي [1] .




«من حسين پسر اميرمؤمنان علي هستم؛ سوگند ياد كرده ام كه در برابر ستمگران سر فرود نياورم. از خاندان پدرم حمايت مي كنم و در اين جدم رسول الله جان مي دهم.»

عمر سعد بر قوم خود فرياد برآورد كه:

«واي بر شما! آيا نمي دانيد كه با چه كسي مي جنگيد؟! اين پسر انزع البطين و كشنده عرب، علي بن ابيطالب است.»

در اين هنگام چهار هزار كمان دار آن حضرت را هدف قرار دادند و آنقدر تير به جانب بدن امام عليه السلام رساندند كه بدن آن حضرت مانند خارپشت پر از تيغ گشته بود. [2] .

در شجاعت امام حسين عليه السلام همين بس كه امام باقر عليه السلام فرمود: «بدن اباعبدالله بيش از سيصد و بيست زخم، آن هم در قسمت جلو بدنش برداشت زيرا كه او هرگز پشت به دشمن نمي كرد.» [3] .

يكي از حاضران، شجاعت و قوت قلب امام عليه السلام را اين چنين توصيف كردند:

«فوالله ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و صحبه اربط جأشا منه»


«سوگند به خدا هرگز شخص مصيبت زده و دل شكسته اي كه فرزند و خويشان و اصحابش كشته شده باشند، ولي اين گونه مانند حسين عليه السلام قوت قلب و خلل ناپذير باشد، نديده بودم.» [4] .



پاورقي

[1] اعيان الشيعه، سيد محسن امين عاملي، ج 1، ص 609.

[2] نفس الهموم. محدث قمي، ص 190.

[3] امالي، صدوق، مجلس 31.

[4] تاريخ طبري، ج 6، ص 254 - بحارالأنوار، ج 44، ص 50.