بازگشت

بررسي تحريفات در عاشورا


745 - معناي لغوي تحريف

تحريف يعني چه؟ تحريف در زبان عربي از ماده حرف است، يعني منحرف كردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود كه داشته است يا بايد داشته باشد به عبارت ديگر تحريف نوعي تغيير و تبديل است، ولي تحريف مشتمل بر چيزي است كه كلمه تغيير و تبديل نيست. شما اگر كاري كنيد كه جمله اي، نامه اي، شعر و عبارتي آن مقصودي را كه بايد بفهماند، نفهماند و مقصود ديگري را بفهماند، مي گويند شما اين عبارت را تحريف كرده ايد مثلا شما گاهي مطلبي يا حرفي را به يك نفر مي گوييد، بعد آن شخص، سخن شما را در جاي ديگري نقل مي كند، پس از آن كسي به شما مي گويد:فلاني از قول شما چنين چيزي نقل مي كرد، شما مي فهميد كه آنچه شما گفته بوديد با آنچه كه او نقل كرده خيلي متفاوت است. او سخنان شما را كم و زياد كرده است، قسمتي از حرف هاي شما كه مفيد مقصور شما بوده است را حذف كرده و قسمت هايي از خود به آن افزوده است، در نتيجه سخن شما مسخ شده و چيزي ديگري از آب درآمده است. آن وقت شما مي گوييد اين آدم حرف مرا تحريف كرده است. مخصوصا اگر كسي در سندهاي رسمي دست ببرد، مي گويند سند را تحريف كرده است. اينها مثال هايي بود براي روشن شدن معني كلمه تحريف و اين كلمه بيش از اين احتياج به توضيح ندارد.

746 - انواع و اقسام تحريف

[1] .

تحريف از ماده حرف است و به معني منحرف كردن و كج كردن يك چيز از مسير و تحريف بر دو نوع است: لفظي و قالبي و پيكري، ديگر معنوي و روحي؛همچنان كه صنعت مغالطه نيز بر دو قسم است: لفظي و معنوي.

تحريف همانطور كه از نظر نوع بر دو قسم است: لفظي و معنوي، از نظر موضوع عامل يعني محرف نيز بر دو قسم است: يا از طرف دوستان است يا از طرف دشمنان. به عبارت ديگر يا منشاءش جهالت دوستان است و يا عداوت دشمنان. همچنان كه از نظر يعني محرف فيه نيز بر چند قسم است: يا در يك امر فردي و بي اهميت است، مانند يك نامه خصوصي، و يا در يك اثر باارزش ادبي است و يا در يك سند تاريخي اجتماعي است، مثل جعل كتابسوزي اسكندريه، و يا در سند اخلاقي و تربيتي و اجتماعي است. [2] .

747 - تحريف معنوي

تحريف معنوي يعني منحرف كردن روح و معني يك جمله يا يك حادثه، و چون بحث در اطراف حادثه است، پس تحريف معنوي يك حادثه يعني اينكه علل و انگيزه ها و همچنين هدف و منظورهاي آن حادثه را چيز ديگر غير از آنچه هست معرفي كنيم. مثلا شما به ديدن شخصي مي رويد، يا شخصي را به خانه يا مجلس خودتان دعوت مي كنيد، ديگري مي آيد مي گويد: مي داني منظور فلاني از آمدن به خانه تو چيست؟ (يا از دعوت تو چيست؟) مي خواهد مثلا دخترش را به پسر تو بدهد؛در صورتي كه شما چنين منظوري هرگز نداريد. [3] .

748 - مساله عاشورا و خرافات

مساله عاشورا شوخي نيست. نمي شود اين قضيه با آن عظمت را با خرافات آميخت و انتظار تاثير كامل داشت. امروز، روزي است كه بايد اين كارها انجام بگيرد.

مداحان اهل بيت و گويندگان معارف و مراثي آن بزرگواران، چه موقع اين امكاني را كه امروز در اختيار شماست، داشتند؟ علماي دين، چه هنگام مي توانستند بر اين كار اشراف و نظارتي، آن چنان كه امروز دارند، داشته باشند؟ البته كساني هستند كه از اين گونه چيزها خشنود نخواهند بود، نباشد، مانعي ندارد؛آنچه مورد رضاي خدا و مورد نياز مردم و توقع نسل هاي بعد از ماست، بايد مورد توجه قرار بگيرد. [4] .

749 - حفظ حدود

در مقدمه كتاب اربعين الحسينيه، نصايح زياد و مواعظ نيكويي گفته شده كه ما در اين جا ذكر مي كنيم.

لازم است كه متدينين از مذهب اثني عشريه آگاه شوند كه در عصر ما شعاري در مذهب شيعه شايع تر از مراسم تعزيه داري و گريستن بر مصايب سيد مظلومين عليه السلام نيست، بلكه اكثر آثار و سنن و آداب شرعيه مهجور شده جز توسل به حضرت سيدالشهداء عليه السلام كه مايه اميدواري شيعه است، روز به روز در ترقي و كمال است، پس شايسته باشد كه حدود اين عمل به طوري مضبوط شود كه مطابق قواعد شرع اقدس باشد و مورد طعن و اعتراض مذاهب خارجه نباشد و چون در اين زمان معاشرت و مخالطت كامله است ميان اهالي اين مذهب با مذاهب ديگر و واقعه كربلا و ابتلاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام در اكثر تواريخ ملل مذكور و مضبوط است، شايسته باشد كه در مجالس تعزيه داري از امور مبتدعه و منهيات شريعت مقدسه احتراز تمام نمايند، مانند نواختن سازها و خوانندگي هاي طرب آميز و بسا باشد كه مجالس لهو و لعب به پرداختگي بعضي از مجامع تعزيه داري نباشد.

750 - ذكر درست مصايب

در حديثي حال اينگونه مردم بيان شده كه گفته اند: يطلبون الدنيا باعمال الاخره و اين حركات موجب محرومي از ثواب هاي عظيمه خواهد شد و شيطان را عداوات تمامي به انواع انسان است، پس هر عملي كه نفعش ‍ بيشتر باشد، توجه شيطان به افساد آن عمل زياده خواهد شد، مانند توسل به حضرت سيدالشهداء عليه السلام كه به حسب ضرورت دين و اخبار ائمه طاهرين عليه السلام رستگاري و نجات در دنيا و آخرت است و هر عمل كه موجب فوايد دنيويه شود، نا اهلان توجهي تمام و هجومي عام در آن عمل خواهند نمود، مانند ذكر مصايب كه يكي از وسايل معتبره معاش شده و جهت عبادت كمتر ملحوظ شود تا رفته رفته كار به جايي رسيده كه در مجامع علماي مذهب دروغ هاي آشكار ذكر مي شود و نهي از اين مكر ميسر نيست و جمله اي از ذاكرين مصائب باك از اختراع وقايع گريه آور ندارند، بسا شاد كه اختراع سخني كند و خود را مشمول حديث من ابكي فله الجنه؛مي داند و به طول زمان همان حرف دروغ شيوعي در تاليفات جديده پيدا كند، و هرگاه محدث مطلع امين منع از آن اكاذيب نمايد نسبت به كتابي مطبوع يا به كلامي مسموع دهد يا تمسك به قاعده تسامح در ادله سنن نمايد و دست آويز نقل هاي ضعيفه قرار دهد، موجب ملامت و توبيخ ملل خارجه خواهد شد، مانند جمله اي از وقايع معروفه كه در كتب جديده مضبوط و نزد اهل علم و حديث عين و اثري از آن وقايع معروفه كه در كتب جديده مضبويه و نزد اهل علم و حديث عين و اثري از آن وقايع نيست. مانند عروسي قاسم در كربلا كه در كتاب روضه الشهداء تاليف فاضل كاشفي نقل شده، شيخ طريحي كه از اجله علماء و معتمدين است از او نقل نموده، ولي در كتاب منتخب، مسامحات بسياري نموده كه بر اهل بصيرت و اطلاع پوشيده نيست.

751 - بي احترامي به اهل بيت

مردم هواپرست و اهل لهو، نام هاي اهل بيت را كه خدا در قرآن آن ها را به بزرگي ستوده، مثل حضرت زينب عليه السلام، سكينه عليها السلام، را در آلات لهو و لعب برده و براي نام ها، گروهي كه در اغاني و مثالث و مثاني بايد برده شود، مثل ليلي و سلمي برده تكرار مي نمايند و تذكر مصيبت هاي حضرت رسول را به سيده بني اميه و بني مروان، مايه عيش و تنعم و وسيله آوازه خواني و ترنم مي كنند و اگر كسي دقت كند، در مي يابد كه اين كار از حد فسق گذشته و سر از گريبان كفر و الحاد در آورده است. نعوذبالله من الخدلان و غلبه الهوي و مكيده الشيطان.

752 - تحريفات مضر در حادثه كربلا

در نقل و بازگو كردن حادثه عاشورا، ما هزاران تحريف وارد كرده ايم! هم تحريف هاي لفظي، يعني شكلي و ظاهري كه راجع به اصل قضايا، راجع به مقدمات قضايا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشي مطلب است، و هم تحريف در تفسير اين حادثه. با كمال تاسف اين حادثه، هم دچار تحريف هاي لفظي شده و هم دچار تحريف ها معنوي. گاهي از اوقات تحريف هايي كه مي شود لااقل با اصل مطلب هماهنگي دارد، ولي گاهي وقت ها تحريف، كوچك ترين هماهنگي كه ندارد هيچ، قضيه را هم مسخ مي كند، قضيه را به كلي واژگون مي كند و به شكلي در مي آورد كه به صورت ضد خودش در مي آيد. باز هم با كمال تاسف بايد بگويم تحريف هايي كه به دست ما مردم در اين حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پايين آوردن و مسخ كردن قضيه بوده است در جهت بي خاصيت و بي اثر كردن قضيه بوده است. و در اين قضيه، هم گويندگان و علماي امت، و هم مردم تقصير داشته اند. [5] .

753 - كمترين تحريف ممنوع!

از مرحوم فقيه، زاهد جناب حاج ملا محمد ابراهيم كلباسي (طاب ثراه) نقل شده، چنانچه در شفاء الصدور هم آمده:

يكي از فضلاي با ديانت اهل منبر در حضور آن جناب در انتهاي روايت كه مي خواند گفت: حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمود: يا زينب، يا زينب!

آن فقيه با ورع حاج ملا محمد ابراهيم در حضور مردم با صداي بلند گفت: خدا دهانت را بشكند، امام دو دفعه نفرمود يا زينب، بلكه يك بار فرمود: حال سلسله جليله اهل منبر، حال خود را در اين باب ملاحظه كنند، و از فساد دروغ آگاه شد و مطالبي را بگويند كه راوي آن قابل اعتماد باشد.

754 - نقل حديث صحيح

سيد بن طاووس در كشف المحجه از كتاب رسائل كليمي نقل كرده است كه آن بزرگوار با سند خويش از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده: و لا تحدث الا عن ثقه فتكون كذابا و اكذب ذل؛حديث را نقل نكنيد مگر از اشخاص قابل اعتماد وگرنه دروغگو خواهي بود و دروغ ذلت است؛يعني باعث ذلت و خواري مي شود.

755 - تحريف زمان خروج امام از مدينه

نمونه ديگري كه تحريف و جعل كردند اين است كه قاصدي براي اباعبدالله عليه السلام نامه اي آورده بود و جواب مي خواست، آقا فرمود كه سه روز ديگر بيا از من جواب بگير. سه روز ديگر كه سراغ گرفت، گفتند: آقا حركت كردند و امروز عازم رفتن هستند.

او هم گفت: پس حالا كه آقا مي روند بروم ببينم جلال و كوكبه پادشاه حجاز چگونه است؟ رفت و ديد آقا خودش روي يك كرسي نشسته و بني هاشم روي كرسي هاي چنين و چنان. بعد محمل هايي آوردند، چه حريرها، چه ديباج ها، چه چيزها در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامي سوار اين محمل ها كردند. اينها را مي گويند و مي گويند تا ناگهان به روز يازدهم گريز مي زنند و مي گويند: اينها كه در آن روز چنين محترم آمدند روز يازدهم چه حالي داشتند.

حاجي نوري مي گويد، اين حرف ها يعني چه؟ اين تاريخ است كه مي گويد: امام حسين در حالي كه بيرون مي آمد اين آيه را مي خواند: فخرج منها خائفا يترقب يعني در اين بيرون آمدن خودش را به موسي بن عمران كه از فرعون فرار مي كرد تشبيه كرده است: قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل. يك قافله بسيار ساده اي حركت كرده بود. مگر عظمت ابا عبدالله به اين است كه يك كرسي مثلا زرين برايش گذاشته باشند؟! يا عظمت خاندان او به اين است كه سوار محمل هايي از ديباج و حرير شده باشند؟! اسب ها و شترهايشان چه طور باشد نوكرهايشان چه طور باشد؟! [6] .

756 - غني بودن واقعه كربلا

آن چيزي كه بيشتر دل انسان را به درد مي آورد اين است كه اتفاقا در ميان وقايع تاريخي، كمتر واقعه اي است كه از نظر نقل هاي معتبر به اندازه حادثه كربلا غني باشد. من در سابق خيال مي كردم كه اساسا علت اينكه اين همه دروغ در اين مورد پيدا شده، اين است كه وقايع راستين را كسي نمي داند كه چه بوده است، بعد كه مطالعه كردم، ديدم اتفاقا هيچ حادثه اي در تاريخ هاي دوردست مثل سيزده، چهارده قرن پيش به اندازه حادثه كربلا تاريخ معتبر ندارد. مورخين معتبر اسلامي از همان قرون اول و دوم قضايا را با سندهاي معتبر نقل كردند و اين نقل ها با يكديگر انطباق دارد و به يكديگر نزديك هستند، و يك قضايايي در كار بوده است كه سبب شده جزئيات اين تاريخ بماند. يكي از چيزهايي كه سبب شده متن اين حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود اين است كه در اين حادثه خطبه زياد خوانده شده. در آن عصرها خطبه، حكم اعلاميه در اين عصر را داشت، همان طور كه در اين عصر، در جنگ ها مخصوصا اعلاميه هاي رسمي بهترين چيزي است كه متن تاريخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه ها اين طور بوده است. لذا خطبه زياد است، چه قبل از حادثه كربلا و چه در خلال آن و چه بعد از آن كه اهل بيت در كوفه، در شام، در جاهاي ديگر خطبه هايي ايراد كردند و اصلا هدف آنها از اين خطبه ها اين بود كه مي خواستند به مردم اعلان كنند كه چه گذشت و قضايا چه بود و هدف چه بود، و اين خودش يك انگيزه اي بوده كه قضايا نقل شود.

در قضيه كربلا سوال و جواب زياده شده است و همين ها در متن تاريخ ثبت است كه ماهيت قضيه را به ما نشان مي دهد. [7] .

757 - ريا ممنوع!

ريا اقسام پنهاني نيز دارد كه دانشمندان آن را در جايگاهش آورده اند و كساني هستند كه رياء را در عزاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام جايز مي شمارند و شرط اخلاص را برداشته و اين را از فضايل حضرت سيدالشهداء عليه السلام مي دانند. سبحان الله! امام حسين عليه السلام آن همه مصيبت را به جهت احكام اساس توحيد ذات مقدس باري تعالي و اعلاي كلمه حق و اتقان مباني دين مبين و حفظ آن از بدعت هاي ملحدين تحمل كرد، آيا هيچ انساني عاقلي احتمال مي دهد كه آن حضرت براي جواز دادن به بزرگ ترين گناهان و معاصي كه همانا ريا و شرك اصغر است، به شهادت رسيد؟! ان هذا الا اختلاق.

758 - تحريف در حضور ليل

در مقاتل يا كتاب هاي معتبر ذكري از حضور ليلي در كربلا، كوفه يا شام نيست، كه اگر بود، خاندان و ياران ابوسفيان و شاميان، رعايت او را به ملاحظه نسبتي كه با بني اميه و يزيد داشت مي كردند، پس بعضي سخنان اهل منبر در حق ليلي و حال او در كربلا و چيزهاي ديگر غير واقعي است.

759 - تاثير تبليغات سوء بني اميه

درباريان بني اميه تمام سعي و كوشش خود را به كار بستند. تا حادثه عاشوراي حسين (ع) را به نفع خود و ديگران و به زيان حسين عليه السلام خلاصه كنند و كوشيدند تا رنگ شورش و انقلاب سياه دهند و معنويت اعمال امام حسين عليه السلام را از بين ببرند. ابن زياد در ابتدا قتل امام را به عنوان مژده اي مسرت بخش انتشار مي داد و آن را به حكام گزارش مي داد. بطري كه سعيد بن اشدق حاكم حجاز، ضمن سخنراني در مسجد مدينه و در كنار مرقد پيغمبر صلي الله عليه وآله چنين گفته: من ميل نداشتم اينطور پيش آمدي واقع شود. مايل بودم مثل هميشه كه حسين عليه السلام خطايي مي كرد و ما از وي چشم پوشي مي كرديم اين بار هم از خطاي او بگذريم. و لكن كيف نصنع بمن سل سيفه يريد قتلنا الا ان ندفعه عن انفسنا. [8] يعني: با كسي كه شمشير كشيده و مي خواهد ما را بكشد چه بكنيم؟ چاره اي نيست و بايد او را از خود دفع كنيم و بكشيم.

تمام تبليغات ضد حسيني عليه السلام در اين نقطه متمركز مي شد. آنان قيام آن حضرت را به عنوان يك حمله تهاجمي كه موجب سلب امنيت و برهم زدن اتحاد اسلامي بود معرفي مي كردند تا بدين وسيله كشتار وحشيانه كربلا را به دست عمال حكومت تحميلي يزيد توجيه كنند و يزيد را در اين واقعه هولناك كاملا محق جلوه دهند. [9] .

760 - آثار مخرب تحريف

تحريف و قلب و بدعت، آفت بزرگ دين است. [10] .

تحريف، چهره و سيما را عوض مي كند، خاصيت اصلي را از ميان مي برد، به جاي هدايت، ضلالت مي آورد و به جاي تشويق به سوي عمل صالح، مشوق معصيت و گناه مي شود و به جاي فلاح، شقاوت مي آورد. تحريف، از پشت خنجر زدن است، ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم خطرناك تر است. يهوديان كه قهرمان تحريف در تاريخ جهان اند هميشه ضربت هاي خود را از طريق غير مستقيم وارد كرده اند. علي عليه السلام را دوستانه و از طريق تحريف، بهتر و بيشتر مي شود خراب كرد تا به صورت دشمنانه. قطعا ضرباتي كه از طرف دوستان جاهل علي بر علي وارد شده، از ضربات دشمنانش كاري تر و بران تر بوده است.

تحريف، مبارزه بدون عكس العمل است. تحريف، مبارزه است با استفاده از نيروي خود موضوع

تحريف سبب مي شود كه سيماي شخص به كلي عوض شود، مثلا علي عليه السلام به صورت يك پهلوان مهيب بدقيافه سبيل از بناگوش در رفته تجسم پيدا مي كند. به صورتي درآيد كه هرگز نتوان باور كرد كه اين همان مرد محراب، خطابه، حكمت، قضا و زهد تقوا و خوف از خداست.

تحريف است كه امام سجاد را در ميان ما به نام امام بيمار معروف كرده است. تنها در ميان فارسي زبانان اين نام به آن حضرت داده شده، كار به جايي رسيده كه وقتي مي خواهيم بگوييم فلاني خود را به ضعف و زبوني زده، مي گوييم خود را امام زين العابدين بيمار كرده است؛در صورتي كه اين شهرت فقط بدان جهت است كه امام در ايام حادثه عاشورا مريض بوده اند نه اينكه در همه عمر تب لازم داشته و عصا به دست و كمر خم راه مي رفته اند. [11] .

761 - انحراف در هدف حسيني

من نمي دانم كدام جاني يا جاني هاي، جنايت را به شكل ديگري بر حسين بن علي وارد كردند، و آن اينكه هدف حسين بن علي را مورد تحريف قرار دادند و همان چرندي را كه مسيحي ها در مورد مسيح گفتند، درباره حسين گفتند كه حسين كشته شد، براي آنكه بار گناه امت را به دوش بگيرد،، براي اينكه ما گناه بكنيم و خيالمان راحت باش، حسين كشته شد براي اين كه گنهكار تا آن زمان كم بود، بيشتر شود. لذا بعد از اين انحراف چاره اي نبود جز اينكه ما فقط صفحه تاريكي را نبايد ديد، بلكه بايد آن را ديد و خواند. [12] .

762 - تصويري نادرست از شفاعت

اگر كسي گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودي خدا متعال راهي دارد و تحصيل رضا و خشنودي فرضا امام حسين عليه السلام راهي ديگر دارد و هر يك از اين دو جداگانه ممكن است سعادت انسان را تامين كند، دچار ضلالت بزرگي شده است. در اين پندار غلط چنين گفته مي شود كه خدا با چيزهايي راضي مي شود و امام حسين عليه السلام با چيزهاي ديگر، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، زكات، راستي، درستي، خدمت به خلق، بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل: دروغ، ظلم غيبت، شرابخواري و زنا راضي مي گردد، ولي امام حسين با اين كارها كاري ندارد، رضاي او در اين است كه مثلا براي فرزند جوانش علي اكبر عليه السلام گريه و يا لااقل تباكي كنيم. حساب امام حسين از حساب خدا جدا است. به دنبال اين تقسيم چنين گرفته مي شد كه تحصيل رضاي خدا دشوار است؛زيرا بايد كارهاي زيادي را انجام داد تا او راضي گردد، ولي تحصيل خشنودي امام حسين عليه السلام سهل است. فقط گريه و سينه زدن و زماني كه خشنودي امام حسين عليه السلام حاصل گردد، او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مي كند و كارها را درست مي كند. حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق في سبيل الله كه انجام نداده ايم. همه تصفيه مي شود، و گناهان هر چه باشد با يك فوت از بين مي رود.

اين چنين تصويري از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است، بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين عليه السلام كه بزرگ ترين افتخارش عبوديت و بندگي خدا است نيز اهانت است، همچنان كه پدر بزرگوارش از نسبت هاي غلاه سخت خشمگين مي شد و به خداي متعال از گفته هاي آنها پناه مي برد. امام حسين عليه السلام كشته نشد براي اينكه - العياذ بالله - دستگاهي در مقابل دستگاه خدا يا شريعت او براي اين نبوده كه برنامه عملي اسلام و قانون قرآن را ضعيف سازد: بر عكس وي براي اقامه نماز و زكات و ساير مقررات اسلام از زندگي چشم پوشيده و به شهادت تن داد.. [13] .

763 - دو نوع شفاعت

شفاعت امام حسين عليه السلام به اين صورت نيست كه برخلاف رضاي خدا او اراده او چيزي را از خدا بخواهد. شفاعت او دو نوع است. يك نوع آن همين هدايت هايي است كه در اين جهان ايجاد كرده است. در جهان ديگر مجسم مي شود و نوع دوم آن را عنقريب بيان مي كنيم.

امام حسين عليه السلام شفيع كساني است كه از مكتب او هدايت يافته اند، او شفيع كساني نيست كه مكتبش را وسيله گمراهي ساخته اند. [14] .

764 - تحريف در مساله شفاعت

حسين بن علي عليه السلام بر خلاف عقيده جاهلانه عصر حاضر، كه حسين بن علي عليه السلام را مالك دوزخ و جنت مي دانند - و با چهار مصراع نوحه غلط و بلكه مجعول براي بهشت قباله و سند مي نويسند و براي هر گونه معصيت و ترك واجبات جرئت پيدا كرده و طبقه جوان و نوجوان و طبقه عوام را مغرور مي سازند كه مجرم و گناهكار و عاصي و تبه كار تاريك عبادت و منكر اطاعت در روز محشر در پناه حسين است و كسي كه حسين عليه السلام را دارد چه باك و چه غم دارد و چرا از خدا و روز رستاخيز بترسد - حسين عليه السلام، از خدا مي ترسيد و در مقام عبادت بسيار خاضع و خاشع بود و او هميشه از روز رستاخيز با نگراني و ترس و لرز ياد مي كرد و من گمان مي كنم اگر آن حسين عليه السلام امروز به يكي از دسته هاي عصر حاضر برخورد كند قطعا عزاداران خود را از روز رستاخيز بر حذر داشته و مي ترساند و كار به جايي باريك مي رسد و به ساحت قدس حضرتش اسائه ادب مي شود و در جواب او گفته مي شود: تو حسين عليه السلام ترسو هستي ما عزادار شما نيستم! ما عزادار كسي هستيم كه از خدا نترسد و ما گناهكاران و مجرمين را با زور خود به بهشت ببرد!

تفاوت راه از كجا تا كجاست تا به كجا! حسين بن علي عليه السلام از خدا و حساب و صراط مي ترسد و وقتي كه به او مي گويند آقا چطور صبح مي كني؟ در جواب مي گويد: اصبحت ولي رب فوقي و النار امامي و الموت يطلبني و الحساب محدق بي و انا مرتهن بعملي لا اجد ما احب و لا ادفع ما اكره و الامور بيد عيري فان شاء عذبي و ان شاء عفا عني فاي فقير افقر مني [15] .

روزگار را مي گذارنم، در حالي كه پروردگارم ناظر بر اعمال من است و آتش دوزخ در پيش روي من و مرگ در تعقيب من است و محاسبه بمانند طوقي برگردنم و من در گرو كردار خويشتن هستم و به دلخواه خود راهي ندارم و قدرت دفاع از آنچه كه بيزارم، ندارم و زمام كارها در دست كس ديگري است. اگر بخواهد مجازاتم مي كند. اگر بخواهد عفوم مي فرمايد، پس كدام فقير كه از من فقيرتر و ناتوان تر است؟!

تو را به عزاداران عصر حاضر چنين حسين عليه السلام ترسو و از خداي خائفي را قبول مي كنند؟! اي به قربانت اباعبدالله دست ما بي بضاعت ها را بگير. [16] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 13.

[2] حماسه حسيني، ج 3، ص 251.

[3] همان ص 284.

[4] حديث ولايت، ج 7، ص 214.

[5] حماسه حسيني ج، 1، ص 18.

[6] حماسه حسيني، ج 1، ص 25.

[7] حماسه حسيني، ج 1، ص 30.

[8] بحارالانوار، طبع قديم، ج 10، ص 222.

[9] شخصيت حسين قبل از عاشورا، ص 393.

[10] داستان حديث: اذا عرفت فاعمل ما شئت مثال. خوبي است براي اينکه تحريف نتيجه معکوس ‍ مي دهد. (اين داستان در کتاب حق وباطل (اثر استاد شهيد) بخش احياي تفکر اسلامي نقل شده است.).

[11] حماسه حسيني، ج 3، ص 290.

[12] همان، ج 1، ص 126 و 127.

[13] عدل الهي، ص 267.

[14] همان، ص 271.

[15] بحارالانوار، ج 78، ص 116.

[16] شخصيت حسين قبل از عاشورا، ص 409.