بازگشت

مقايسه نهضت امام حسين با ساير قيام ها


702 - دو برگه سياه و سفيد در حادثه كربلا

و اذ قال ربك للملائكه اني جاعل في الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك، قال اني علم ما لا تعلمون.

زندگي بشر مجموعه اي از تاريكي و روشنايي، زشتي و زيبايي، شر و خير است. آنچه فرشتگان ديدند جنبه تاريك فرزند آدم بود و آنچه خداوند اشاره كرد قسمت هاي روشن آن بود كه بر قسمت هاي تاريكي بسي ترجيح دارد.

حادثه كربلا داراي دو ورق است: ورق سياه و ورق سفيد. از لحاظ ورق سياه يك داستان جنايي است، داستاني خيلي تاريك و وحشتناك، و ما بعدا در حدود بيست مظهر از بيرحمي و قساوت و دنائت و نامردمي (را كه در اين حادثه انجام شده) نشان خواهيم داد. از اين جنبه در اين داستان حداكثر بيرحمي و قساوت و سبعيت ديده مي شود.

از لحاظ ورق سفيد، يك داستان ملكوتي است، يك حماسه انساني است، مظهر آدميت و عظمت و صفا و بزرگي و فداكاري است.

از لحاظ اول نام اين قضيه فاجعه است و از لحاظ دوم قياس مقدس. از لحاظ اول قهرمان داستان شمر است و ابن زياد و حرمله و عمر سعد و... و از لحاظ دوم قهرمان داستان امام حسين است و ابي الفضل و علي الاكبر و امثال حبيب ابن مظهر، و زينب و ام كلثوم و ام وهب و امثال اينها.

از لحاظ اول اين داستان ارزش آن را ندارد كه بعد از هزار و سيصد و بيست و اند سال، با اين عظمت، خاطره و ذكرهايش تجديد بشود، وقت ها و پول و اشك ها و تأثرها و احساسات صرف آن بشود، نه از آن جهت كه از داستان جنايي نمي توان استفاده كرد (زيرا جنبه هاي منفي زندگي بشر نيز ممكن است آموزنده باشد. از لقمان پرسيدن: ادب از كه آموختي! گفت از بي ادبان) و نه از آن جنبه كه اين داستان از جنبه جنايي چندان مهم نيست يا چندان آموزنده نيست.

ما قبلا ثابت كرديم كه (اين داستان) از اين نظر مهم است و گفتيم كه كشته شدن امام حسين بعد از پنجاه سال از وفات پيغمبر به دست مردمي مسلمان بلكه شيعه، معماي بسيار قابل توجهي است بلكه از آن نظر جنبه جنايي قضيه ارزش اين همه بزرگداشت ندارد كه داستان جنايي در هر شكل و قيافه زياد است، در قرون قديم، قرون وسطي، قرون جديد، قرون معاصر زياده بوده و هست. در حدود بيست سال پيش؛يعني در حدود سال هاي 1940 ميلادي بود كه بمبي بر شهري فرود آمد و شصت هزار نفر صغير و كبير و بي گناه تلف شد. در شرق و غرب عالم داستان جنايي زياد واقع شده و مي شود، و (مثلا) نادر يك قهرمان جنايي است. همچنين ابو مسلم، بابك خرم دين، جنگ هاي صليبي، جنگ هاي اندلس مظهرهاي بزرگي از جنايت بشرند.

اين داستان از نظر دوم ورق سفيدي كه دارد اين همه ارزش را پيدا كرده است. از اين جهت است كه كم نظير بلكه بي نظير است؛زيرا در دنيا افضل از امام حسين بوده است، اما صحنه اي مثل صحنه امام حسين براي آنها پيش نيامد. امام حسين رسما اصحاب و اهل بيت خود را بهترين اصحاب و بهترين مي شمارد.

لهذا بايد جنبه روشن و نوراني اين داستان از آن جنبه كه اين داستان مصداق اني اعلم مالا تعلمون است نه از آن جنبه كه مصداق من يفسد فيها و يسفك الدماء است؛از آن جنبه كه حسين و زينب قهرمان داستانند نه از آن جنبه كه عمر سعد و شمر قهرمان داستانند (بررسي شود) [1] .

703 - قياس صحنه عاشورا با ساير جنگ ها

يك وقت حساب كردم و ظاهرا در حدود بيست و يك نوع پستي و لئامت در اين جنايت ديدم و خيال هم نمي كردم در دنيا چنين جنايت پيدا بشود كه تا اندازه تنوع داشته باشد. البته در تاريخچه جنگ هاي صليبي، جنايت هاي اروپايي ها خيلي عجيب است و اينك جرات نمي كنم كه بگوييم حادثه كربلا از نظر زيادي جنايت نظير ندارد، چون توجه من يكي به جنگ هاي صليبي و جنايت هايي است كه مسيحي ها در آن مرتكب شدند و يكي هم به جناييت هايي است كه همين اروپايي ها در اندلس اسلامي مرتكب شدند كه آن هم عجيب است. تاريخ اندلس مرحوم آيتي را كه دانشگاه چاپ كرده است بخوانيد، كتابي است بسيار تحقيقي و آموزنده.

در اين كتاب نوشته است: اروپايي ها به صد هزار زن و مرد و بچه اجازه دادند كه هر جا مي خواهند بروند، بعد كه اينها راه افتادنند، پشيمان شدند و شايد هم از اول حقه زدند كه اجازه حركت دادند. به هر حال تمام اين صدهزار نفر را كشتند و سر بريدند. شرقي هرگز از نظر جنايت در دستگاه اموي پيدا نمي كنيد؛يكي آتش زدن زنده زنده، و ديگر قتل عام كردن زنان، ولي در تاريخ مغرب زمين اين دو نوع جنايت فراوان ديده مي شود. زن كشتن در تاريخ آنچه در ويتنام صورت مي گيرد ادامه روحيه جنگ هاي صليبي و جنگ هاي اندلس آنها هم باشند؛كار مشرق زميني نيست و از عهده مشرق زميني چنين جنايتي برنمي آيد. اين كار فقط از عهده مغرب زميني قرن بيستم برمي آيد.

اين جنايت كه در صحراي سينا ده ها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از گرسنگي بميرند، براي اينكه اگر اسير بگيرند بايد به آنها نان بدهند، فقط مال غربي است. شرقي اين جور جنايت نمي كند. يهودي فلسطيني صد درجه شريف تر از يهودي غربي است. اگر مردم فلسطين يهودي هاي ملي اهل همان فلسطين بودند كه اين جنايت ها واقع نمي شد.

اين جنايت كربلا در دنيا وجود نداشته است، ولي مي توانم بگويم در مشرق زمين وجود نداشته است. [2] .

704 - مقايسه قيام

قبلا لقب سيدالشهداء از آن حمزه، عموي رسول اكرم صلي الله عليه وآله بود و بعد به اباعبدالله اختصاص داده شد شهادت اباعبدالله فراموشاند آنها را وضع اصحاب اباعبدالله هم طوري بود كه بر همه شهداء پيشين سبقت گرفت و خود اباعبدالله فرمود: اني لا علم اصحابا اوفي و لا خيرا من اصحابي و لا اهل بيت اوصل و لا افضل من اهل بيتي. اصحاب اباعبدالله، هم از طرف دوست آزاد بودند هم از طرف دشمن. خود اباعبدالله فرمود: آنها به غير من كاري ندارند و خودش هم شخصا اجازه رفتن به آنها داد و فرمود: از تاريكي شب استفاده كنيد سر را هم پايين انداخت كه تلاقي نگاه ها موجب حياء آنها نشود. بنابراين آنها نه در تنگناي دشمن واقع شده بودند مثل اصحاب طارق بن زياد كه طارق كشتي ها و خوراكي ها را (مگر به مقدار يك روز) سوزانيد، و نه دوست از آنها خواهش و التماسي كرده بود و آنها را در رودربايستي گذاشته بود. حتي از اينكه نگاهش در آنها تاثير كند اجتناب كرد. [3] .

705 - ارزش ياران حسين (ع)

طارق بن زياد، در جنگ اسپانيا، وقتي كه اسپانيا را فتح كرد و كشتي هاي خود را از آن دماغه عبور داد، همين قدر كه عبور داد، دستور داد كه آذوقه به اندازه بيست و چهار ساعت نگه دارند و زيادتر از آن را هر چه هست آتش بزنند و كشتي ها را هم آتش زدند بعد سربازان و افسران را جمع كرد، اشاره كرد به درياي عظيمي كه آنجا بود، گفت: ايها الناس! دشمن روبه روي شما و دشمن پشت سر شماست. اگر بخواهيد فرار كنيد جز غرق شدن در دريا راه ديگري نداريد، كشتي اي ديگر وجود ندارد غذا هم - اگر بخواهيد تنبلي كنيد - جز براي بيست و چهار ساعت نداريد، بعد از آن خواهيد مرد. بنابراين نجات شما در زدن و از بين بردن دشمن است. غذاي شما در چنگ دشمن است. راهي جز اين نداريد.

يعني برايشان اجبار به وجود آورد. اين سرباز اگر تا آخرين قطره خونش ‍ نجنگد چه بكند؟ اما امام حسين با اصحاب خودش بر ضد طارق بن زياد عمل كرد. نگفت: دشمن اينجاست، از اين طرف برويد شما را از بين مي برد، از آن طرف هم برويد شما را نابود مي كند. بنابراين ديگر راهي نيست غير از اينكه روغن چراغ ريخته را بايد نذر مسجد كرد! شما كه به هر حال كشته مي شويد، حالا كه كشته مي شويد، بياييد با من كشته شويد. آنگونه شهادت ارزش نداشت. يك سياستمدار اين جور عمل مي كند گفت: نه دريا پشت سرت است و نه دشمن روبه رويت. نه دوست تو را اجبار كرده است و نه دشمن. هر كدام را كه مي خواهي انتخاب كن، در نهايت آزادي.

706 - اطاعت از خدا

پيغمبر صلي الله عليه وآله در بعضي از جنگ ها شكست خورد. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد. حضرت سيدالشهداء را كشتند اما كشته شدن اطاعت خدا بود، تمام حيثيت براي او بود از اين جهت هيچ شكستي در كار نبود، اطاعت كرد. [4] .

707 - قيام مقدس حسيني

چرا امام حسين قيام كرد، درست مثل اين است كه بگوييم چرا پيغمبر اكرم در مكه قيام كرد و با قريش سازش نكرد؟ و يا چرا علي مرتضي اينقدر رنج حمايت پيغمبر را در بدر و حنين و احد و احزاب و ليله المبيت متحمل شد؟ و يا چرا ابراهيم يك تنه در مقابل قدرت عظيم نمرود قيام كرد؟ چرا موسي در حالي كه جز برادرش هارون كسي نداشت به دربار فرعون رفت؟

معناي اين چرا اين است كه امام حسين وقتي قيامش موجه بود كه چندي و سپاهي برابر با يزيد داشته باشد و حال آنكه اگر امام حسين سپاهي برابر يزيد مي داشت و در اجتماعي قيام مي كرد كه مردم دو دسته بودند و دو صف عظيم را تشكيل مي دادند و امام حسين در جلو يك صف بود، قيام حسيني يك قيام مقدس و جاويدان نبود، اين چراها در همه قيام هاي مقدس و تاريخي هست. قيام هاي مقدس بشري داراي دو تشخيص ‍ است:

يكي از نظر هدف قيام، يعني اين قيام ها براي مقدمات عالي انسانيت است، براي توحيد است، براي عدل است، براي آزادي است، براي رفع ظلم و استبداد است، نه به خاطر كسب جاه و مقام يا تحصيل ثروت و به قول حنظله باد غيسي كسب مهمتري و يا حتي برا تعصب وطني، قبيله اي، نژداي، ديگر اينكه اين قيام ها برقي است كه در ظلمت هاي سخت پديد مي آيد، شعله اي است كه در ميان ظلم ها و استبدادها و استيثارها و زورگويي ها مي درخشد، ستاره اي است كه در تاريكي شب در آسمان سعادت بشر طلوع مي كند، نهضتي است كه مورد تصويب عقلاي قوم! قرار نمي گيرد. [5] .

708 - تفاوت اصحاب معاويه و ابن زياد

(عقاد در كتاب ابوالشهداء ص 12 مي گويد:)) ان الذين انخدعوا او تخادعوا... و الاجام...

چند نكته در اينجا هست (فرق اصحاب معاويه و اصحاب ابن زياد):

الف: بين اصحاب معاويه در صفين و اصحاب يزيد در كربلا فرق بود؛زيرا معاويه با يك نوع ظاهرسازي آنها را فريب داده بود و آنها خيال مي كردند فقط براي انتقام خليفه مظلوم مي جنگند و هنوز پرده از روي مقاصد معاويه برداشته نشده بود برخلاف عصر يزيد و دوره يزيد. و به همين دليل در مبارزه علي عليه السلام و امام حسين با معاويه نفاق طرف آن قدر آشكار نبود كه در مبارزه امام حسين آشكار بود. ولي مردم در طول اين بيست سال تا اين قدر عقب رفته بودند و به نظر نمي رسد كه در دوره معاويه مردم در حادثه اي مثل حادثه كربلا از بني اميه دفاع مي كردند. پس بني اميه مردم را به مقدار زيادي در اين مدت عقب بردند.

ب - در قضيه معاويه و طلب ثار و انتقام كه مردم به حركت آمدند بي شكي روح عصبيت و جاهليت و ميل به خونخواهي و خونخواري كه در طبيعت عرب بود و در جاهليت به صورت هاي ديگر تظاهر مي كرد، در اين حادثه موجود بود و تظاهرش رنگ اسلام داشت.

ج - معاويه در زمان خلافت خودكار مهمي كرد كه همان چيز موجب زوال حكومت از بني اميه شد و آن، موضوع ولي عهد قرار دادن يزيد بود كه اولا يزيد ناصالح ترين افراد بود و ثانيا ولايت عهد دست بازي كردن دست كردن خلافت به صورت سلطنت بود و مخصوصا معاويه در زندگي خودش براي يزيد بيعت گرفت. اساسا معاويه در ساير كارها نيز روش خلافت را تبديل كرد به روش سلطنت، هر چند از زمان عثمان، بني اميه خلافت را ملك خود مي ناميدند.

د- عمل اعوان بني اميه در كربلا منتهاي قوس نزول اخلاق در امت اسلاميه بود و از حادثه كربلا انتباه و شعور و به آزادي و زير بار نرفتن شروع شد. قيام هاي كوفه و مخصوصا قيام عبدالله بن عفيف آزادي نمونه اي از آغاز تجليات روحي اسلامي به شمار مي رود. اعوان بني اميه بعد از كربلا هم خست و دنائت خود را به خرج دادند، ولي شروع بيداري از حسين بن علي عليه السلام شد. [6] .

709 - تقدس قيام امام حسين (ع) نسبت به ساير قيام ها

چه چيزي سبب مي شود كه قيامي مقدس و پاك و عظيم و مورد احترام مي شود تا آنجا كه ملاك و معيار حركت هاي ديگر و سكوت و سكون ها مي شود. مقدس مي شود يعني مردم به چشمي به آن نگاه مي كنند كه به امور مافوق مادي و مافوق طبيعي نگاه مي كنند، عظيم و محترم مي شود، در حدي كه هيچ نهضتي با او قابل قياس نيست، حداكثر قابل تشبيه و پيروي است.

اين قداست و اهميت خارق العاده بعد از حدود چهارده قرن معلوم سه جهت است: عامل اول: قداست و تعالي و عظمت هدف كه آنچه هدف است حقيقت است نه منفعت خود، و لهذا مستلزم فداكاري و قربان كردن منفعت است براي حقيقت، براي خدا، بديهي است اگر كسي قيام كند براي اينكه به آب ناني برسد، جاه و مقامي كسب كند، پول و ثروت و قدرتي تحصيل كند و به قول حنظله باد غيسي براي كسب مهتري و يا به قول ناسيوناليست ها براي تعصبات ملي و وطني قيام كند، چنين قيامي مقدس نيست، بلكه از آن نظر كه مستلزم وسيله قرار دادن ديگران است محكوم است، خواه موفق شود و خواه شكست بخورد. چنين قيامي معامله و تجارت است كه گاه سود دارد و گاهي زيان، نه سود بردنش اهميتي دارد و نه زيان بردنش، اينگونه قيام ها مبارزه شخصي با شخص است به خاطر منافع، و به همين دليل بي ارزش است. اينكه امام به تبعيت از پدر بزرگوارش مي فرمود: عليه السلام اللهم انك تعلم انه لم يكن منا منافسه في سلطان... ناظر به اين است كه درد ما و آرزوي ما چه بوده است.

ولي اگر قيام و مبارزه، مبارزه شخصي با شخص نبود، مبارزه به خاطر منافع نبود، بلكه مبارزه با نوعي عقيده و نوعي رژيم مبتني بر ظلم و فساد و شرك و بت پرستي و براي رهايي بشريت از بردگي ها اجتماعي و خطرناك تر اعتقادي، و بالاخره براي نجات بشريت از چنگال عفريت جهل و ضلالت و هيولاي ظلم و استبداد و استثمار بود و و بذل مهجته فيك ليستنفذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله و به انگيزه امر خدا و تحصيل رضاي حق بود كه ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين بر اساس از خود گذشتگي و فداكاري بود، و خلاصه اگر خالصا لوجه اله بود و هيچ منفعتي نداشت، بلكه منافع را به خاطر حقيقت به خط انداخت؛چنين مبارزه اي چون جلوه اي از روح حقيقت پرستي بشر است و چون مصداق اني اعلم مالا تعلمون است، طبعا تقدس و تعالي و عظمت پيدا مي كند. چنين مبارزه مصداق هجرت الي الله و الي الرسول است كه در حديث آمده است. به عبارت ديگر يكه بعد قداست مربوط است به اينكه درد صاحب نهضت چه نوع دردي است و آرزويش چه نوع آرزويي است.

قيام امام حسين اين عنصر را در اعلي واجد بود. منافعش كاملا تامين مي شد، ولي او حاضر شد براي نجات جهان اسلام و براي نجات مسلمين از چنگال ظلم، جان و مال و تمام هستي خود را به خطر بيندازد، از اين جهت صددرصد يك شهيد و يك پاكباخته است، بلكه سيدالشهداء و سالار پاكباختگان است.

عامل دومي كه به يك نهضت قداست و تعالي و جنبه جاوداني مي دهد، شرايط خاص محيط است. چراغ در روز روشن هيچ ارزشي ندارد و در شب مهتاب و هواي صاف و آسمان پرستاره ارزش كمي دارد، ولي در تاريكي مطلق كه چشم، چشم را نمي بيند، ارزش زيادي دارد، مانند آبي است كه در بيابان بر تشنه اي ببارد؛ يا باراني است كه در شدت بي آبي و خشكي و عطش محصول از ابر فرو ريزد. و به عبارت ديگر عامل دوم نوع قدرتي است كه با آن درگير شده اند، در مقابل فرعون ها، نمردها، انا ربكم الاعلي ها، مغرورها، مستبدها، خونخوارها كه از شمشيرشان خون مي چكد.

پيغمبر اكرم فرمود: افضل الاعمال (يا: افضل الجهاد كلمه عدل عند امام جائر در شرايطي كه آزادي وجود دارد، از آزادي زدند هنر نيست، ولي در شرايط كه استبداد وجود در كه آزادي وجود دارد، دم از آزادي زدن هنر نيست، ولي در شرايطي كه استبداد و جور در نهايت قدرت، حكومت مي كند، نفس ها در سينه ها حبس شده است، زبان را از پشت گردن بيرون مي آورند، دست ها و پاها بريده مي شود، سرها بر نيزه ها بلند را از پشت گردن بيرون مي آورند، دست ها و پاها بريده مي شود، سرها بر نيزه ها بلند مي شود، ياس مطلق حكمفرما است و به تعبير اميرالمومنين: يظن الظان الدنيا معقوله علي بني اميه (آري، در چنين شرايطي دم از آزادي هنر است.) مي فرمايد: (خطبه 91): الا و ان اخوف الفتن عندي عليكم فتنه بني اميه، فانها فتنه عمياء مظلمه: عمت خطتها، و خصت بليتها، و اصاب اليلاء من ابصر فيها، و اخطا البلاء من عمي عنها. وايم الله لتجدين بني اميه لكم ارباب سوء بعدي كالناب الضروس: تغذم بفيها، و تخبط بيدها، و تزبن برجلها، و تمنع درها، لا يزالون بكم حتي لا يتركوا منكم الا نافعا لهم او غير ضائر بهم، و لا يزال بلاوهم عنكم حتي لا يكون انتصار احداكم منهم الا كانتصار العبد من ربه.

از اين نظر ارزش قيام از جنبه شهامت و حقير شمردن دژخيمان و ستمگران و فرعون ها و نمرودها است. چنانكه مي دانيم قيام ابراهيم و موسي و عيسي و رسول اكرم در برابر اين قدرت هاي حاكم اهريمني بود، و همين كه شرايط نامساوي بود و يك تنه قيام مي كردند و مصداق كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله بود، ارزش مي دهد به اين قيام ها.

عجب است كه برخي - مثل نويسنده شهيد جاويد - براي اينكه قيام امام حسين را موجه جلوه دهند سعي مي كنند به نحوي ثابت كنند كه مردم كوفه واقعا قدرتي بودند و قابل اعتماد بودند، در صورتي كه عظمت قيام قدرتي بودند و قابل اعتماد بودند، در صورتي كه غظمت قيام حسيني در اين است كه (امام) يك تنه قيام كرد، ولي اثر روحي و رواني اش در حدي بود كه آن روز را تكان داد و اثرش هنوز باقي است.

عامل سوم مربوط است به درجه روشن بيني، به درجه آگاهي اجتماعي و به درجه جهت شناسي و به درجه خبرويت مانند يك پزشك آگاه كه هم بيماري را مي شناسد و هم راه علاج را، هم به نوع خواب ملت آگاه است و هم به كيفيت بيدار كردن. اين است كه اين نهضت توام است با يك بينش و درك قوي و يك بصيرت خارق العاده و نافذ و يك دوربيني زياد كه طبق مثل معروف: در خشت مي بيند آن چيزي را كه ديگران در آئينه نمي بينند. به اصطلاح قيام پيش رس (نه زودرس) اعلام خطري است قبل از آنكه ديگران خطر را احساس كنند.

عمده مطلب اين بود كه يك جريان پشت پرده اي آن روز امويان داشتند كه امام حسين آن را رو كرد و به روي پرده آورد. حتي شرابخواري يزيد هم از نظر وسائل آن روز يك جريان پشت پرده بود كه بعدها به روي پرده آمد. ابوسفيان طرح يك سياستي را در خانه عثمان (ريخت) كه فوق العاده خطرناك بود. گفت: يا بني اميه! تلقفوها تلقف الكره و لتصيرن الي اولادكم وراثه. (ظاهرا نظرش اين بود كه با پشتوانه ديني و جعل احاديق اين امر را موروثي كنند) اما والذي يحلف به ابوسفيان.... جمله امام حسين: و علي الاسلام السلام اذا قد بليت الامه براع مثل يزيد. شايد نظر است به عملي شدن ابوسفيان.

اينكه امام حسين به اثر كارش ايمان داشت و مكرر مي گفت: بعد از من اينها سرنگون خواهند شد، دليل ديگري بر درك قوي آن حضرت. [7] .

710 - به اسم خليفه رسول الله مثل چنگيز رفتار كردند.

رژيم منحط بني اميه مي رفت تا اسلام را رژيم طاغوتي و بنيانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفي كند، معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران، و اساس مكتب وحي را تبديل به رژيم شيطاني نمود. [8] .

711 - عنوان پاسدار، يادگار لحظه هاي حساس انقلاب

درست است كه اگر ائمه ديگر ما هم در آن زمان و در شرايط (امام حسين عليه السلام) قرار مي گرفتند، همان كاري را مي كردند كه حضرت ابي عبدالله عليه السلام كرد، اما واقعيت اين است كه بالاخره اين قرعه به نام اين بزرگ مرد افتاد و خدا او را براي آن چنان فداكاري عظيمي كه در طول تاريخ، تا آن جايي كه ما شناخته ايم، بي نظير بود گزيد. حسين بن علي عليه السلام و ديگر بزرگان خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده اند كه: لا يوم كيومك يا ابا عبدالله [9] .

هيچ روزي، مثل عاشورا نبود و هيچ فداكاري، مثل فداكاري آن بزرگان نبود فداكاري، تاج كرامتي بر سر اين بزرگ مرد و يارانش شد و آن مجموعه، دره التاجي براي مجموعه افتخارات اسلام، از صدر تا ذيل شدند. هيچ كس را نمي شود با آن ها مقايسه كرد. [10] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 3، ص 100.

[2] حماسه حسيني ج 1، ص 122.

[3] حماسه حسيني، ج 3، ص 56.

[4] صحيفه نور، ج 4، ص 20 - 19.

[5] حماسه حسيني ج 3، ص 30.

[6] حماسه حسيني، ج 3، ص 116.

[7] حماسه حسيني ج 3، ص 50.

[8] صحيفه نور، ج 7، ص 236.

[9] حديث ولايت، ج 6 ص 244.

[10] حديث ولايت، ج 6.