بازگشت

ايجاد نهضت ها و قيام ها عليه دستگاه هاي جور و ستم


438 - آغاز پيدايش نهضت ها

اين جريان خيلي عجيب است، شوخي نيست؛جرياني كه هميشه اعجاب مرا برمي انگيزد اين است: اباعبدالله در روز عاشورا چنان قدم بر مي دارد كه كانه آينده روشن يعني آثار نوراني نهضت خودش را به چشم مي بيند او شك نداشت كه با همين شهيد شدن پيروز شد شك نكرد كه روز عاشورا آغاز بهره برداري از اين نهضت است.

همانگونه كه همين طور هم شد ما مي بينيم كه كشته شدن حسين عليه السلام همان، و پيدا شدن جنبش ها و حركت ها و همدردي ها و همدلي و طغيان ها عليه دستگاه اموي همان.

439 - آگاهي امام به نابودي بني اميه

آيا امام خود به نتيجه كار خود و هدر نرفتن خود معتقد بود يا نه؟ بلي معتقد بود، به چند دليل: [1] .

الف - در جواب شخصي كه رياشي نقل مي كند: ان هولاء اخافوني و هذه كتب اهل الكوفه و هم قاتلي فاذا فعلوا ذلك و لم يدعوا لله محرما الا انتكوه بعث الله من يقتلهم حتي يكونوا اذل من فرام المراه؛اينان براي من ايجاد وحشت كرده اند، و اينها نامه هاي دعوت كوفيان است كه اكنون به قتل من كمر بسته اند، و چون دست به خون من بيالايند و حرامي را نگذارند جز اينكه مرتكب شوند، خداوند كسي را بر انگيزد تا همه را قتل عام كند تا آنجا كه از كهنه رگل زنان بي ارزش تر خواهند شد (كامل ابن اثير، جلد 3).

ب - در روز عاشورا خطاب به مردم فرمود: ثم ايم الله لا تلبثون بعدها الا كريثما يركب القرس حتي تدور بكم دور الرحي و تقلق بكم قلق المحور؛ سپس به خدا سوگند، جز زمان اندكي به اندازه زمان سوار شدن بر اسب نمانيد تا اينكه اين آسياب به گردش آيد و شما را در تنگناي محور خويش ‍ گيرد [2] [3] .

ج - در روز عاشورا خطاب به اهل بيت خود فرمود: استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظكم و منجيكم من شر الا عداء و يعذب اعاديك بانواع البلاء؛ [4] [5] .

خود را آماده بلا كنيد، و بدانيد كه خداوند حافظ و رهايي بخش شما از دشمنان است، و دشمنانتان را به انواع بلا كيفر خواهد داد

د- به عمر سعد فرمود: به خدا، ملك ري نصيب تو نخواهد شد، مي بينم كه بچه هاي كوفه به سرت سنگ مي پرانند، آن طور كه درخت ميوه سنگ مي زنند [6] .

440 - نهضت هاي ايجاد شده از عاشورا

(امام حسين عليه السلام) شب عاشورا كه اصحاب و اهل بيتش را جمع مي كند و از آنها تمجيد و تشكر مي كند بعد به آنها مي گويد: بدانيد از همه شما متشكر و ممنونم، ولي بدانيد كه دشمنان با شما كاري ندارند، و اگر بخواهيد برويد مانع شما نمي شوند، من هم از نظر شخص خودم كه با من بيعت كرده ايد، بيعت خودم را از دوش شما برداشتم و محذور بيعت هم با من نداريد، هر كس مي خواهد برود آزاد است.

حسين عليه السلام از اهل بيت و اصحابي كه درباره آنها گفته است كه اهل بيتي بهتر و باوفاتر از اينها سراغ ندارم، اين مقدار استغناء نشان مي دهد و هرگز سخناني از اين قبيل كه من را تنها نگذاريد، من غريبم، مظلومم، بيچاره ام نمي گويد: البته تكليف دين خدا را بر نمي دارد، لذا با افراد كه اتمام حجت مي كرد، اگر در آنها تمايل به ماندن نمي ديد به آنها مي گفت: از اين صحنه دور بشويد؛زيرا كه من نمي خواهم شما به عذاب الهي گرفتار شويد؛چون اگر از كسي استمداد بكنم و او صداي استمداد مرا بشنود و مرا مدد نكند، خداوند او را به عذاب جهنم مبتلا خواهد كرد.

اين درس استغناء درس كوچكي نبود. همين استغناء بود كه بعدها روحيه استغناء به وجود آورد چقدر قيام ها و نهضت ها به وجود آمد. [7] .

441 - اولين اعتراض

(حميد بن مسلم) روايت كرده است كه:

در ميان لشكر ابن سعد، زني بود كه همراه شوهرش آمد بود، او هنگامي كه ديد لشكر ابن سعد بر زنان و دختران امام حسين عليه السلام هجوم مي برند و مشغول غارت و چپاولگر مي باشند، شمشيري برداشت، رو به خيمه آمد و فرياد زد: اي مردان طايفه بكر! آيا جامه و لباس دختران رسول خدا صلي الله عليه وآله به غارت مي رود؟ و شما تماشا مي كنيد، فرماني جز فرمان خدا نيست، اي كشندگان رسول خدا صلي الله عليه وآله

شوهر آن زدن دست او را گرفت و او را به خيمه باز گردانيد. [8] .

442 - بر خاستن نداي امام حسين (ع) از خانه كفر

ابن زياد با آن شقاوت، برادري دارد به نام عثمان بن زياد. عثمان آمد به بردارش گفت: برادر! من دلم مي خواست تمام اولاد زياد به فقر و ذلت و نكبت و بدبختي دچار مي شدند و چنين جنايتي در خاندان ما پيدا نمي شد؟

مادرش مرجانه يك زن بدكاره است وقتي كه پسرش چنين كاري را كرد، به او گفت: پسرم! اين كار را كردي، ولي بدان كه ديگر بويي از بهشت به مشامت نخواهد رسيد!!!

مروان حكم، آن شقي ازل و ابد، برادري دارد به نام يحيي بن حكم يحيي در مجلس يزيد به عنوان يك معترض از جا بلند شد، گفت: سبحان الله! اولاد سميه (يعني اولاد مادر زياد)، دختران سميه بايد محترم باشند، ولي آل پيغمبر را تو به اين وضع در اين مجلس حاضر كرده اي؟!

آري! نداي حسيني از درون خانه اينها بلند شد.

443 - ابن زياد! دروغگو و دروغگو زاده، تويي!

ابن زياد بالاي منبر رفته، پس از حمد و ثناي الهي، در ضمن سخنراني خويش گفت: حمد و سپاس مخصوص خدايي است كه حق را ظاهر ساخت و اهل حق را پيروز نمود، همو كه ياور امير مؤمنان (يزيد ملعون) و پيروانش بود، و دروغگو پسر دروغگو را كشت!!!

تا ابن زياد اين سخن را گفت، قبل از آنكه بتواند كلام ديگري بر زبان جاري كند، عبدالله بن عفيف ازدي كه از برگزيدگان شيعه و از زهاد زمان بود، و دو چشم راست و چپش، يكي در جنگ صفين و ديگري در روز جنگ جمل از دست داده بود، از جاي برخاست، او كسي بود كه پيوسته در مسجد اعظم كوفه به سر مي برد و تمامي روز را تا شب به نماز مشغول بود، او خطاب به ابن زياد گفت: ابن زياد! دروغگو تو هستي و پدر تو و كسي كه تو را بر ما گماشته و پدر نابكار اوست. اي دشمن خدا! آيا فرزندان رسول خدا را مي كشي و بر بالاي منبر مسلمانان اينگونه سخن مي گويي؟! [9] .

444 - غضب ابن زياد

ابن زياد غضبناك شده و بانگ بر آورد كه: چه كسي اين سخنان را گفت؟

عبدالله گفت: من بودم اي دشمن خدا! آيا فرزندان پاك و مطهري كه خداوند هر گونه آلودگي را از آنان دور ساخته مي كشي و فكر مي كني كه با وجود اين مسلمان نيز مي باشي؟

اي واي (بر اين مصيبت) كجايند مهاجرين و انصار تا از امير طغيانگر تو يزيد كه خود و پدرش (معاويه) به زبان پيامبر خداي جهانيان لعنت شده اند، انتقام بگيرند؟!

445 - خروج عبدالله از مسجد

غضب ابن زياد فزوني يافت تا حدي كه رگ هاي گردنش متورم شده و گفت: اين مرد را نزد من آوريد!

[10] .

نوكران ابن زياد براي انجام دستور او دويدند تا عبدالله را دستگير نمايند، در اين حال بزرگان قبيله ازد كه پسر عموهاي عبدلله مي شدند نيز به پا خاستند و عبدلله را از دست گماشتگان ابن زياد گرفته، و او را از مسجد خارج ساخته و به خانه اش رسانيدند. [11] .

446 - جنگ ميان قبيله ازد و لشكر ابن زياد

ابن زياد فرمان داد كه: به خانه اين كور قبيله ازد برويد كه خدا دلش را نيز همانند چشمانش كور كند و او را نزد من بياوريد!

گماشتگان و سربازان ابن زياد رفتند، هنگامي كه اين خبر به قبيله ازد رسيد، آنها به همراه قبايل يمن جمع شدند تا مانع از آن شوند كه سرور و بزرگ قومشان اسير شود.

خبر به ابن زياد رسيد، دستور داد كه قبايل مضر جمع شده و به سركردگي محمد بن اشعث به جنگ آنها بروند.

بين آن دو گروه جنگ شديدي درگرفت تا حدي كه عده زيادي از اعرب كشته شدند. [12] .

447 - مبارزه عبدالله بن عفيف

لشكر ابن زياد به در خانه عبدالله رسيدند، در را شكسته و به خانه او هجوم آوردند، دختر عبدالله فرياد زد: لشكر از همان جايي كه مي ترسيدي وارد خانه شدند!

عبدالله گفت: (دخترم! مترس) آنها با تو كاري ندارند، شمشير مرا برايم آماده كن:

دختر شمشير پدر را به او داد. عبدالله به دفاع از خود پرداخته و اشعاري را مي خواند:

من پسر صاحب فضلي ام، عفيف و طاهر، پدرم مردي عفيف و مادرم ام عامر است.

چه بسيار شجاعان و قهرمانان دلاور و چابكي از شمايان را كه با خون خودش آغشته نمودم.

راوي گفت:

دختر عبدالله مي گفت: پدر جان! كاشكي من نيز مرد بودم تا امروز در مقابل تو با اين فاجران كه قاتلان خاندان پيامبرند، مي جنگيدم، [13] .

448 - شجاعت كوري بينا دل

لشكر ابن زياد دور تا دور او را محاصره كرده بودند، اما او از خود دفاع مي كرد و هيچ كسي زهره نداشت جلو بيايد و از هر سمتي كه به او نزديك مي شدند دخترش مي گفت: پدر جان! از فلان سو، قصد حمله دارند!

(درگيري به همين گونه ادامه داشت تا) آنكه لشكر ابن زياد بر تعدادشان افزود شد و او را محاصره كردند، دخترش فرياد زد، واي از ذليلي! پدرم را احاطه نموده اند، در حالي كه او ياوري ندارد تا از او طلب ياري كند.

عبدالله شمشير را به گرد خود مي چرخانيد و اشعاري را مي خواند:

به خدا سوگند، اگر ديده ام باز بود و قدرت ديدن را باز مي يافتم، كار را بر شما سخت و دشوار مي كردم و راه ورود و خروج تان را مسدود [14] .

مي نمودم.

449 - تو از خودت و از پدرت بپرس!

او به مبارزه خود تا سرحد اسير شدن ادامه داد، لشكر ابن زياد او را محاصره نمودند و نزد ابن زياد بردند، هنگامي كه نگاه ابن زياد بر او افتاد، گفت: حمد خدايي كه تو را ذليل و خوار نمود!

عبدالله گفت: اي دشمن خدا! خداوند با چه چيز مرا خوار كرد؟

به خداي سوگند، اگر ديدگان من باز بود و مي ديد، راه ورود و خروج تو را تنگ مي كردم.

ابن زياد گفت: اي دشمن خدا! نظر تو درباره عثمان بن عفان چيست؟

عبدلله گفت: اي بنده و غلام قبيله بني علاج! اي پسر مرجانه! سپس به ابن زياد فحش داد و گفت: تو با عثمان چه كار داري؟ اگر نيك عمل نمود يا بد، اصلاح كرد يا تباهي و فساد كرد، خداوند تبارك و تعالي خود بر آفريدگان خود سرپرست است و ميان آنها و عثمان با عدل و داد قضاوت خواهد كرد، تو اينك از پدرت و از خودت و از يزيد و پدرش از من بپرس! [15] .

450 - آرزوي ديرين عبدالله

ابن زياد گفت: به خدا سوگند، ديگر از هيچ چيزي از تو سؤال نخواهم كرد، تا آنكه تو را زجركش نمايم!

عبدالله بن عفيف گفت: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است من قبل از آنكه تو از مادر متولد گردي، از خداوند مي خواستم كه شهادت را بهره و روزي من كند و شهادت من به دست ملعون ترين و مبغوض ترين مردم در نزد خداوند صورت پذيرد.

من از زماني كه نابينا شده بودم، ديگر از شهادت مأيوس گشتم و الان خداوند را شاكرم كه پس از اين نااميدي، شهادت را بهره من ساخت و به من نشان داد كه دعاي قديم من به استجابت رسيده است!

ابن زياد دستور داد كه: گردنش را بزنيد!

دستور ابن زياد اجرا شد، گردن عبدالله را زدند و (جسد مطهر آن بزرگمرد را) در سبخه به دار آويختند. [16] .

451 - اعتراض زن يزيد

داستان هند زن يزيد را هم شنيده ايد كه از اندرون خانه يزيد حركت كرد و به عنوان يك معترض به وضع موجود به سوي او آمد و يزيد و مجبور شد اصلا تكذيب بكند، بگويد: اصلا من راضي به اين كار نبودم، اين كار را من نكردم، عبيد الله زياد از پيش خود كرد.

452 - مرثيه يكي از زنان حرم يزيد

در اين هنگام يكي از بانوان بني هاشم كه در خانه يزيد زندگي مي كرد، شروع به ناله و زاري نمود، و گفت: اي محبوب ما! اي سرور و آقاي خاندان ما! اي پسر محمد! اي سرپرست يتيمان! اي بهار اميد بيوه زنان و بي سرپرستان! اي كشته شده به دست اولاد زنازادگان!

راوي گفت:

هر كس كه صداي آن زن را شنيد، شروع به گريستن نمود. [17] .

453 - قيام خونين اهل مدينه

مردم مدينه نمي دانستند كه در شام چه مي گذرد. رفت و آمد خيلي كم بود افرادي هم كه احيانا از مدينه به شام مي رفتند، از دستگاه يزيد اطلاعي نداشتند بعد از قضيه امام حسين، مردم مدينه تعجب كردند كه: عجب! پسر پيغمبر را كشتند هيئتي را براي تحقيق به شام فرستادند كه چرا امام حسين كشته شد پس از بازگشت اين هيئت، مردم پرسيدند: قضيه چه بود؟

گفتند: همين قدر در يك جمله به شما بگوييم كه در آنجا بوديم، دائم مي گفتيم خدايا! نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك بشويم و نيز به شما بگوييم كه ما از نزد كسي مي آييم كه كارش شرابخواري و سگ بازي و يوز بازي و ميمون بازي است، كارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است، كارش زناست حتي با محارم ديگر حال، تكليف خودتان را مي دانيد اين بود كه مدينه قيام كرد، قيامي خونين و چه افرادي كه بعد از حادثه كربلا به خروش آمدند.



اي بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد

454 - قيام هاي بعد از عاشورا



از زمان شهادت امام حسين حس تنفر نسبت به بني اميه در ميان مردم بالا گرفت و بعد هم كه قيام هايي باشد - مثل قيام زيد بن علي بن الحسين و قيام يحي بن زيد بن علي بن الحسين - وجهه مذهبي اينها به كلي از ميان رفت [18] .

455 - بيداري كوفيان

مختار بن ابي عبيده با كمك همين مردم كوفه حكومتي تشكيل داد و بر قسمت وسيعي از كشور اسلامي مسلط شد و بي شك علاقه و اخلاص ‍ مردم كوفه نسبت به امام حسين عليه السلام صدها برابر بيش از علاقه آنان به سليمان بن صرد و مختار بود، بلكه اطاعت مردم كوفه از سليمان بن صرد و مختار نيز به خاطر عشق و علاقه به امام حسين عليه السلام بود.

بلكه شهادت امام بود كه مردم كوفه را بيدار و علاقمند و مصمم كرد، نه اينكه آنها بعد از شهادت و قبل از شهادت يكسان بودند. [19] .

456 - آغازگر قيام جمعي و مسلحانه

يكي از بزرگ ترين آثار قيام حسين اين بود كه مجزا كرد بين قيام عليه خلفا و قيام عليه اسلام را. همان طوري كه قبلا گفتيم اگر امام حسين عليه يزيد قيام نمي كرد ممكن بود خرابكاري ها و سوء سياست يزيد منجر به قيامي از طرف عناصري بشود كه به اسلام هم علاقه اي نداشتند اكنون مي گوييم اگر چه تاريخ اسلام قيام هاي زيادي مي بينيم كه عليه دستگاه خلفا است و در عين حال جنبه حمايت از اسلام را دارد، مثل قيام ايرانيان عليه امويان، ولي بايد دانست كه اين امام حسين بود كه اولين بار قيام دسته جمعي مسلحانه عليه دستگاه خلافت كرد و او بود كه حساب اسلام را از حساب متصديان امر جدا كرد، بلكه راه قيام عليه دستگاه را از نظر اسلامي باز كرد و قيام آن حضرت نمونه و سرمشق مخالفت قرار گرفت.

قبل از امام حسين هم قيامي فردي يا دسته جمعي انجام شد آنها يا مسلحانه و فردي بود يا جمعي و غير مسلحانه ولي قيام و شورش دسته جمعي و مسلحانه را امام حسين آغاز كرد. [20] .

457 - نتايج نهضت حسين (ع)

اما راجع به نتايج اين حركت: اولا خود يزيد نتوانست آب خوشي از گلويش ‍ فرو برود.

حادثه مدينه دنبال حادثه مدينه دنبال حادثه كربلا بود. عبدالله بن زبير وسيله تبليغاتي خوبي يافت و قضيه مكه واقع شد بعدها يا لثارات الحسين ستاري بود كه در تمام مدت شصت ساله بعدي بني اميه همواره حكومت اموي را مي لرزانيد لهذا بعضي ها مثل مارتين آلماني سياست حسيني را از اول متوجه همين هدف ها مي دانند.

عقاد راجع به حركت دادن نساء و اطفال مي گويد:...انما يبدو الخطاء في هذه الحركه حين تنظر اليها من زاويه واحده ضيقه المجال قريبه المرمي، و هي زاويه العمل الفردي الذي يراض باساليب المعيشه اليومنه و يدور علي النفع العاجل للقائمين به والدا عين اليه...

مي گويد: مسلم قادر بود خيلي كارها از قبيل كارهاي ابن زياد بكند، مال هايي بگيرد و ببخشد و بكشد، ولي بر خلاف اصولي بود كه پيروي مي كرد مسلم در حالي كه آماده كشته شدن بود وصيت كرد هفتصد درهم قرض دارم، زره و شمشيرم را بفروشيد و ادا كنيد! (مسلم در فكر صاف كردن مال مردم هم در دوره چند روزه حكومت خودش نيافتاد با اينكه فرمان حضرت به منزله اجازه سهم امام هم بود!) [21] .

458 - شعار كل يوم عاشورا سر مشق امت ماست

خاطر تلخ 17 شهريور 1357 و خاطره تلخ روزهاي بزرگي كه بر امت گذشته، ميوه شيرين سرنگوني كاخهاي استبداد و استكبار و جايگزيني پرچم جمهوري عدل اسلام را به بار آورد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سرمشق امت اسلامي باشد. قيام همگاني در هر روز و هر سرزمين عاشورا قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود، و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگي امت در هر روز و در هر سرزمين باشد، روزهايي كه بر ما گذشت عاشوراي مكرر بود و ميدان ها و خيابان ها و كوي و برزن هايي كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاي مكرر و اين دستور آموزنده تكليفي است و مژده اي؛تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگر چه با عده اي قليل عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مأمورند چونان سرور شهيدان قيام كنند و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است، و مژده كه شهادت رمز پيروزي است 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداي ما مكرر شهداي كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند كربلا كاخ ستمگران را با خون درهم كوبيد كربلاي ما كاخ سلطنت شيطاني را فرو ريخت اكنون وقت آن است كه ما وارثان ننشينيم تا فداكاري آنان را به ثمر برسانيم و با اراده مصمم و مشت محكم بقاياي رژيم ستمكار و توطئه گران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاي شهداي فضيلت دفن كنيم. [22] .

459 - مصائب ما در مقايسه با حوادث عاشورا چيزي نيست

ناراحت و نگران نشويد، مضطرب نگرديد،ترس و هراس را از خود دور كنيد، شما پيرو پيشواياني هستيد كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند كه آنچه ما امروز مي بينيم نسبت به آن چيزي نيست پيشوايان بزرگوار ما، حوادثي چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سر گذاشته و در راه دين خدا يك چنان مصائبي را تحمل كرده اند.

شما امروز چه مي گوييد؟ از چه مي ترسيد؟ براي چه مضطربيد؟ عيب است براي كساني كه ادعا پيروزي از حضرت امير عليه السلام و امام حسين عليه السلام را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاكمه خود را ببازند [23] .

460 - نهضت ما به پيروزي از نهضت حسيني بود

نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروزي از نهضت مقدس حسين چنان سازنده و كوبنده بود كه مرداني مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكاري روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزه هاي علميه و دانشگاه ها و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهي و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. [24] .

461 - اسلام را وارونه نشان دادند

اگر نبود اين نهضت، نهضت حسين عليه السلام، يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مي دادند و از اول، اينها اعتقاد به اسلام نداشتند و نسبت به اولياي اسلام حقد و حسد داشتند. سيدالشهداء با اين فداكاري كه كرد علاوه بر اينكه آنها را به شكست رساند اندكي كه گذشتت مردم متوجه شدند كه چه غائله اي و چه مصيبتي وارد شد و همين مصيبت موجب به خوردن اوضاع بني اميه شد. [25] .

462 - تدارك نهضت هاي حق طلبانه در اسلام

اگر قيام حضرت سيدالشهداء عليه السلام نبود، امروز هم ما نمي توانستيم پيروز شويم. [26] .

463 - مبدا وحدت كلمه

تمام اين وحدت كلمه اي كه مبدا پيروزي ما شد، براي خاطر اين مجالس ‍ عزا و اين مجالس سوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد.

464 - پرتوي از عاشورا

انقلاب اسلامي ايران، پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.

465 - رهبر مبارزان عالم

امروز پس از گذشت قرن ها، پرچم اسلام بر فراز بلندترين بام هاي دنيا در اهتزاز است و اين حاصل پيروزي حقيقي مجاهدت امام حسين عليه السلام و يارانشان بر دشمن است امروز بعضي رهبران بزرگ غير مسلمان دنياي معاصر اعلام مي كنند كه ما راه مبارزه خود را از حسين بن علي عليه السلام فرار گرفته ايم

466 - حضوري همه جانبه

اگر سيدالشهداء عليه السلام نبود، اين نهضت هم پيش نمي رفت.

سيدالشهداء عليه السلام همه جاهست كل ارض كربلا همه جا محضر سيدالشهداء عليه السلام است

667 - موتور حركت قرون اسلامي

ماجراي حسين بن علي عليه السلام، حقيقتا موتور حركت قرون اسلامي در جهت تفكرات صحيح اسلامي بوده است هر آزادي خواه و هر مجاهد في سبيل الله و هر كس كه مي خواسته است در ميدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مايه گرفته و آن را پشتوانه روحي و معنوي خود قرار داده است در انقلاب ما، اين معنا به صورت بيني واضح بود. معلوم نبود اگر ما اين حادثه را نمي داشتيم، چه طور مي توانستيم در اين معركه خوض كنيم اين خودش ‍ فصل عريض و قابل تعمقي است كه تمسك به ذيل ماجراي عاشورا و مجاهدت سيدالشهداء (عليه الصلاه و السلام) چه تأثيري در وضع انقلاب ما داشت انسان وقتي در اين مسأله غور مي كند، از عظمت تأثير آن حادثه به دهشت مي افتد و فكر مي كند كساني كه از آن محروم اند، اين خلا را چگونه مي توانند پر كنند.

اين سه فصل مربوط به شغل منبر، يعني موعظه، تبيين معارف، و ارايه الگو و اسوه هر كدام لازمه اي در نفس منبري و گوينده دارد و چيزي از او مي طلبد، پس، اين ميدان را نبايد كم گرفت: در گذشته تصور غلطي در ذهن بعضي از ماها بود كه بحمدالله بعدها مرتفع شد.

ما خيال مي كرديم كه اگر كسي اهل علم و مجتهد است، نمي تواند اهل منبر يا روضه خوان باشد، اين دو را در دو سطح مختلف مشاهده مي كرديم، آن كسي كه مي خواهد اين سه وظيفه را عهده دار باشد، چه بهتر است كه در معارف ديني، در فقه اسلام، در علوم و فنون رايج در حوزه هاي علميه، كه ملاك فهم احكام است، در سطح بالا، بلكه اعلي باشد منبر را با اين چشم ببينيم.

468 - حادثه عاشورا منشاء بركات

از اول تا آخر حادثه عاشورا، به يك معنا نصف روز بوده، به يك معنا دو شبانه روز بوده؛به يك معنا هم هفت، هشت روز بوده؛بيشتر از اين كه نبوده است از روزي كه امام حسين وارد سرزمين كربلا شد، تا روزي كه از خاندان خود جدا گرديد، مگر چند روز بوده است؟

از روز دوم تا يازدهم محرم، هشت، نه روز بوده؛خود آن حادثه هم كه نصف روز است.

شما ببينيد اين نصف روز حادثه، چه قدر در تاريخ ما بركت كرده و تا امروز هم زنده و الهام بخش است اين حادثه فقط اين نيست كه آن را بخوانند و بگويند و مردم خوششان بيايد يا متأثر عاطفي بشوند، نخير؛منشاء بركات و حركت است اين در انقلاب و جنگ و گذشته تاريخ ما محسوس بوده است در تاريخ تشيع، بلكه در تاريخ انقلاب هاي ضد ظلم در اسلام، ولو از طرف غير شيعيان، حادثه كربلا به صورت درخشان و نمايان اثر بخش بوده؛شايد در غير محيط اسلامي هم اثر بخش بوده است در تاريخ خود ما، يعني در اين هزار و سيصد، چهار صد سال، همان نصف روز حادثه اثر كرده است. پس عجيب و بعيد نيست ما اگر نخواهيم هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت، نه ساعت عاشورا امام حسين مقايسه كنيم، يا آن را خيلي درخشان تر بدانيم كه واقعا هم همين طور است؛يعني من هيچ حادثه را در تاريخ نمي شناسم كه با فداكاري آن نصف روز قابل مقايسه باشد؛همه چيز كوچكتر از آن است، ليكن بالاخره طرحي از آن، يا نيمي از آن است چرا ما فرك نكنيم كه در داخل جامعه ما، براي سالهاي متمادي مي تواند منشاء اثر باشد؟ [27] .

469 - سوژه احيا گر ارزش ها

حسين بن علي يكي سوژه بزرگ اجتماعي است حسين بن علي در آن زمان يك سوژه بزرگ بود، هر كسي كه مي خواست در مقابل ظلم قيام بكند، شعارش يا لثارات الحسين بود امروز هم حسين بن علي يك سوژه بزرگ است، سوژه اي براي امر به معروف و نهي از منكر، براي اقامه نماز، براي زنده كردن اسلام، براي اينكه احساسات و عواطف عاليه اسلامي در وجود ما احياء بشود. [28] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 3، ص 179.

[2] حماسه حسيني، ج 3، ص 179.

[3] لهوف، ص 42.

[4] خود را اماده بلا کنيد و بدانيد که خداوند حافظ و رهايي بخش شما از دشمناتنان را به انواع بلاکيفر خواهد کرد.

[5] حماسه حسيني، ج 3، ص 180.

[6] همان، ص 181.

[7] مجموعه آثار، ج 17، ص 256.

[8] لهوف سيد بن طاووس، ص 181.

[9] لهوف سيد بن طاووس، ص 223.

[10] همان.

[11] همان.

[12] همان ماخد، ص 225.

[13] همان.

[14] همان.

[15] لهوف سيد بن طاووس، ص 227.

[16] لهوف سيد بن طاووس، ص 227.

[17] همان.

[18] سيره ائمه، ص 117.

[19] حماسه حسيني، ج 3، ص 398.

[20] همان ص 98.

[21] حماسه حسيني ص 155.

[22] همان ماخذ.

[23] همان ماخذ.

[24] همان ماخذ.

[25] صحيفه نور، ج 17، ص 58.

[26] همان ماخذ.

[27] حديث ولايت، ج 7، ص 236.

[28] حماسه حسيني، ج 1، ص 175.