بازگشت

شكست دشمن در برابر منطق حسين


421 - سخن مطهري در باب مبارزه امام حسين (ع) [1] .

ما اگر مبارزه حسين بن علي عليه السلام را با لشكريان يزيد و ابن زياد از جنبه نظامي، يعني از نظر ظاهري و صوري در نظر بگيريم، امام حسين شكست خورد و آنها پيروز شدند. اما اگر ماهيت قضيه را در نظر بگيريم، فكري و اعتقادي است، يعني حكومت يزيد سمبل جرياني بود كه مي خواست فكر اسلامي را از بين ببرد و امام حسين براي احياء فكر اسلام جنگيد، در اين صورت بايد ببينيم آيا امام حسين به مقصودش رسيد يا نرسيد؟

آيا توانست يك فكر را در دنيا زنده كند يا نتوانست؟ مي بينيم كه توانست. هزار و سيصد سال است كه اين نهضت هر سال يك پيروزي جديد به دست مي آورد، يعني هر سال عاشورا، عاشوراست و معني كل يوم عاشورا اين است كه هر روز به نام امام حسين با ظلم و باطلي مبارزه مي شود و حق و عدالتي احياء مي شود. اين پيروزي است و پيروزي بالاتر از اين چيست؟ يزيدها و ابن زيادها مي روند، ولي حسين ها و عباس ها و زينب ها باقي مي مانند. البته به عنوان يك ايده نه به عنوان يك شخص، بلكه به عنوان يك صاحب اختيار و حاكم بر جامعه خويش. آري! آنها مي ميرند، اما اينها زنده و جاويد باقي مي مانند. [2] .

422 - شكست روحي دشمن

شما يك چنين صحنه نمايشي از فضائل انانيت در غير حادثه كربلا نشان دهيد تا به جاي كربلا از آن حادثه ياد كنيم. پس چنين حادثه اي را بايد زنده نگهداريم. حادثه اي كه در آن يك جمعيت هفتاد و دو نفري از نظر روحي يك جمعيت سي هزار نفري را شكست دادند. چطور شكست دادند؟ اولا با اينكه اينها در اقليت بودند و كشته شدنشان قطعي بود، يك نفر از اينها به دشمن ملحق نشد. اما از آن سي هزار نفر به اينها ملحق شدند. از جمله سردارشان حر بن يزيد رياحي و سي نفر ديگر. اين دليل بر آن است كه از نظر روحي اينها بردند و آنها باختند. عمر سعد در كربلا كارهايي كرده است كه دليل بر شكست روحي خودش است. لشكريان عمر سعد در كربلا از جنگ تن به تن پرهيز داشتند. اول حاضر شدند. و طبق معمولي كه در آن دوره ها بوده است، قبل از اينكه به اصطلاح جنگ مغلوبه يا تير اندازي شود جنگ تن به تن يك نوع زور آزمايي بوده است. يك نفر از اين طرف مي رود، يك نفر از آن طرف مي آيد. چند نفر كه با اصحاب حسين مبارزه كردند، آنقدر به آنها نيروي روحي دادند كه عمر سعد دستور داد جنگ تن به تن نكنند. [3] .

423 - كوبيدن كاخ ستمگر

كربلا كاخ ستمگران را با خون در هم كوبيد، و كربلا كاخ سلطنت شيطاني را فرو ريخت.

424 - گريه دشمن بر مظلوميت حسين (ع)

همه انسان ها، حتي همان شقاوت پيشگان اموي كه براي ريختن خون پاك او همدست و همداستان شده بودند، با مراجعه به فطرت و سرشت انساني خويش، نا خودآگاه احساس همدردي مي كردند و بر حقانيت و مظلوميت او مي گريستند و با سوء استفاده از اراده و اختياري كه خداوند براي گزينش راه زندگي به انسان عنايت فرموده است، به رويش شمشير مي كشيدند و با سوء استفاده از همين اختيار، خود را براي هميشه، هيزم جهنم مي ساختند. [4] .

425 - گريه يزيد بر امام حسين (ع)

شگفت اينجاست كه، در اين مرحله نيز بر شهادت افتخار آفرين او و يارانش ‍ و بر اسارت خاندانش بي اختيار مي گريستند، همانگونه كه عمر سعد فرمانده كل سپاه اموي به هنگام صدور فرمان قتل حسين عليه السلام اشك مي ريخت [5] و نيز شقاوت پيشه اي كه گوشواره دختر خردسال او را مي ربود، گريه مي كرد. [6] و خود يزيد، عنصر خود كامه اموي نيز هنگامي كه خاندان پيامبر را در حال اسارت و سر بريده او را بر نيزه نگريست بي اختيار اشك مي ريخت و فريبكارانه مي گفت:

خدا چهره پسر مرجانه را زشت و سياه گرداند كه چنين فاجعه اي را به وجود آورد. [7] .

426 - گريه دشمن

از الطاف خاص خدا بر امام حسين عليه السلام در اين مورد اين است كه همه دلها و قلبهاي آشنا و بيگانه با او، به گونه اي بر شهادت او مصيبت او شعله ور مي گردد [8] و مجلس او را به پا مي دارد، همچون برخي هندوهاي مخالف با اسلام و يا كساني كه در اوج عداوت و دشمني با دين خدا، بر او مي گريستند

عمر سعد، فرمانده كل سپاه يزيد، به هنگام صدور فرمان حمله به آن حضرت خود مي گريست. همانگونه كه در واپسين لحظات شهادت او و شنيدن سخنان جانسوز و تكان دهنده خواهر قهرمانش زينب عليها السلام اشك مي ريخت. [9] .

شقاوت پيشه اي كه به هنگام غارت خيمه ها، گوشواره دختر خردسال حسين عليه السلام را به سرقت مي برد، مي گريست. [10] .

يزيد به هنگام ورود خاندان پيامبر و سرهاي مقدس شهداي قهرمان عاشورا به مجلس شومش، بر آن صحنه اي فاجعه بار اشك مي ريخت، [11] همانگونه كه از ساير شقاوت پيشگاني كه در ريختن خون پاك او شركت داشتند، نيز رقت قلب و گريه بر شهادت جانسوز آن حضرت و ستمي كه در راه حق و عدالت بر او رفت، گزارش شده است. و در ميدان آنان تنها از فرزند پليد مرجانه به موردي دست نيافته ام، جز همان موردي كه در استانداري كوفه و مجلس شومش، فرمان قتل امام سجاد عليه السلام را صادر كرد، كه عمه قهرمانش او را در آغوش گرفت و فرمود: اگر بخواهيد او را بكشيد بايد مرا نيز به همراه او بكشد كه ابن زياد دگرگون شد و فرمان شقاوت بار خود را با توجيهي پس گرفت. [12] [13] .

427 - شكست باطل در برابر حق

محرم ماهي است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده، و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است.

428 - عقيده به مكتب

اينكه سيدالشهداء را كشاند به آنجا، مكتب بود كه كشاند به آنجا،... عقيده بود كه كشاند به آنجا و همه چيزش را داد در مقابله عقيده، در مقابل ايمان، و كشته شد و شكست داد، طرف را شكست داد. [14] .

429 - رژيم بني اميه را دفن كرد

شهادت حضرت سيدالشهداء مكتب را زنده كرد. خودش شهيد، مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتي معاويه و پسرش را دفن كرد... شهادت سيدالشهداء چيزي نبود كه براي اسلام ضرر داشته باشد. نفع اسلام را زنده كرد [15] .

430 - پيروزي واقعي

اولياي خدا هم شكست مي خوردند. حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اينكه حرف ندارد، شكست خورد امام حسين عليه السلام هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد اما به حسب واقع پيروز شدند آنها، شكست ظاهري و پيروز واقعي پيروز شدند آنها، شكست ظاهري و پيروز واقعي بود. [16] .

431 - بيرق يزيد را افكند

كسي كه براي خدا كار مي كند شكست در آن نيست ولو كشته بشوي، شكست نداريم. حضرت سيدالشهداء هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدي در كار نيست. [17] .

432 - گور يزيديان كنده شد

آن روز يزيديان با دست جنايتكاران گور خود را كندند و تا ابد هلاكت خويش و رژيم سردمداري جنايتكارشان با دست ستم شاهي خودكار خود را كندند و سقوط و ننگ ابدي را براي خويش بجا گذاشتند كه ملت عظيم الشان ايران بحمدالله تعالي با قدرت و پيروزي بر گور آتشبار آنان لعنت مي فرستد. [18] .

433 - سفيانيان را از صحنه تاريخ راند

شهادت رسيد مظلومان و هواخواهان قرآن در عاشورا - سر آغاز زندگي جاويد اسلام و حيات ابدي قرآن كريم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل الله، تخت و تاج يزيديان را كه با اسم اسلام، اساس وحي را به خيال خام خود مي خواستند محو كنند، براي هميشه به باد فنا سپري و آن جريان، سفيانيان را از صحنه تاريخ به كنار زد. [19] .

434 - يزيد دفن شدند

حضرت سيدالشهداء هم شكست خورد، اما پيروزي نهايي را داشتند، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن، دشمنشان را عقب زدند، بساط معاويه را كه مي خواست اسلام را به صورت يك امپراطوري در آورد، برگرداند به زمان جاهليت و آن اوضاع جاهليت، شكستش دادند يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنها است تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند. [20] .

435 - علامت شكست

انقلاب كوفه آنچنان شد كه توابين را به وجود آورد و بعد همين كوفه عليه شام و ابن زياد قيام كرد و ابن زياد در جنگ با همين كوفيان كشته شد و (در) شام اثرش آن است كه در مسجد اموي ظاهر گشت.

اينكه يزيد روزهاي آخر روش خود را عوض كرد، علامت اين بود كه مغلوب شده بود و اينكه دستور داد (اهل بيت امام) مكرما و محترما به مدينه باز گردند به همين جهت بود.

اينكه در قيام حره دستور داد مخصوصا متعرض علي بن الحسين نشوند به همين جهت بود. [21] .

436 - علامت شكست دشمن

الف - پرهيز از جنگ تن به تن

ب - تيراندازي و سنگ پراني

ج - دستور عمر سعد كه از جنگ با شخص حسين پرهيز كنند: هذا ابن قتال العرب، و الله نفس ابيه بين جنبيه؛اين فرزند كشنده عرب است.

به خدا سوگند، جان پدرش در ميان دو پهلوي اوست.؛

د - دستور عمر سعد كه مانع سخنراني او بشوند و نگذارند سخنانش ‍ شنيده شود نه در مقابل شمشير و بازويش و نه منطق و سخنش تاب نمي آوردند. [22] .

437 - استجابت نفرين پيامبر

نفرين پيامبر در حق قاتلين امام حسين عليه السلام مستجاب گرديد، يزيد پس از آن كه امام را به شهادت رسانيد، بهره چنداني از دنيا نبرد. او شب هنگام در حالي كه مست كرده بود خوابيد و صبح او را در حالي يافتند كه همانند قير شده بود.

و هر كسي كه در كشتن امام حسين عليه السلام شركت كرده بود يا جزو لشكريان ابن سعد بود، با مرضي هاي مختلفي مانند خورده، ديوانگي، پيسي به درك واصل شد و حتي اين امراض در نسل آن ها باقي ماند. [23] .


پاورقي

[1] طهارت روح، ص 159.

[2] حق و باطل، ص 44 تا 45.

[3] حماسه حسيني، ج 1، ص 82.

[4] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 81.

[5] تاريخ طبري، ج 5 ص 452.

[6] بحار الانوار، ج 45، ص 60 و 61.

[7] همان. ص 136.

[8] مستدرک، ج 10، ص 318.

[9] بحار الانوار، ج 45، ص 55.

[10] همان، ص 82، سير اعلام النبلا، ج 3، ص 303.

[11] بحارالانوار، ج 45، ص 195.

[12] ارشاد مفيد، ج 2، ص 117، بحارالانوار، ج 45، ص 117.

[13] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 174، تا 176.

[14] صحيفه نور، ج، ص 194.

[15] همان ماخذ.

[16] همان.

[17] همان، ج 11، ص 150.

[18] صحيفه نور، ج 16، ص 179.

[19] همان ج 14، ص 263.

[20] همان ج 11، ص 156.

[21] حماسه حسيني، ج 3، ص 356.

[22] حماسه حسيني، ج 3، ص 287.

[23] منتهي الامال، ص 77.