بازگشت

حسين مظهر عزت نفس


350 - عزت مرد چيست؟

مردي بر حسين عليه السلام وارد شد و گفت: اي پسر پيغمبر! پرسش هايي دارم كه اگر اجازه فرماييد بگويم.

امام فرمود: بگو آنچه مي خواهي

مرد گفت: ميان ايمان و يقين چقدر فاصله است؟

امام فرمود: چهار انگشت.

مرد گفت: چگونه است؟ بيان فرماييد.

امام عليه السلام فرمود: الايمان ما سمعناه و اليقين ما رايناه و بين السمع و البصر اربع اصابع ايمان مربوط به چيزهايي است كه با گوش مي شنويم و يقين مربوط به چيزهايي است كه با چشم مي بينيم و ميان گوش و چشم فاصله چهار انگشت است.

مرد: فاصله بين زمين و آسمان چقدر است؟

امام عليه السلام: به اندازه دعايي كه به اجابت برسد

مرد: ميان شرق و غرب چقدر فاصله است؟

امام عليه السلام به اندازه سير يك روز خورشيد.

مرد: فما عزالمرء عزت مرد به چيست؟

امام عليه السلام: استغنائه عن الناس عزت يك مرد به بي نيازي او از مردم است.

مرد: فما اقبح شي ء چه چيز از همه زشت تر است؟

امام عليه السلام: هوسراني پيران، سختگيري پادشاهان، دروغگويي شريفان، بخل ورزيدن ثروتمندان و حريص بودن دانشمندان از همه چيز زشت تر است

مرد: اي فرزند رسول خدا! درست فرمودي اينك به من بگوييد امامان پس از رسول خدا چند نفرند؟

امام فرمود: دوازده نفر به تعداد نقباي بني اسرائيل.

عرض كرد نام هايشان را توضيح دهيد امام كمي تأمل فرمود، سپس گفت: اي برادر عرب! جانشين پس از رسول خدا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب و حسن بن علي و حسين بن علي و من و نه فرزند از نسل من مي باشند. يك به يك نام برد تا به نهمي رسيد و فرمود: وي زنده مي ماند تا در آخر زمان قيام كند. [1] [2] .

351 - جايگاه عزت

روايت شده كه امام حسين عليه السلام فرمود: (عزت و بي نيازي (از جايگاه خود) بيرون آمده و به گردش پرداختند، چون با توكل برخورد نمودند، (خود را جلوه هايي از آن ديده و) در آن مقيم گشتند. [3] .

352 - حفظ عزت نفس تا لحظه مرگ

علاوه بر خصائص و اوصاف گذشته، امام عليه السلام عزت نفس خود را تا دم مرگ حفظ نمود و دست به بيعت نداد اگر به بيعت در مجلس وليد تن در نداد اين چندان مهم نبود زيرا عوامل و شرايط موجود، امام را در آن مجلس در محاصره و مضيقه به تمام معنا نگذاشت و شهر مدينه وطن خودش بود و ياران پيغمبر كم و بيش در آنجا وجود داشتند و مخالفين يزيد با حسين عليه السلام همراه بودند و آل هاشم همه دسته جمعي منتظر فرمان امام دم در مجلس وليد تنها بيعت و پذيرفتن خلافت يزيد بود و از پذيرش اطاعت ابن زياد سخني در بين نبود.

از مطالعه تاريخ قيام امام معلوم مي شود كه پس از محاصره آن حضرت دو مسأله مطرح بوده است يكي آنها امام خلافت يزيد را بپذيرد و ديگر آنكه ذليلانه و خاضعانه تسليم ابن زياد گردد.

امام در يكي از خطبه هاي روز عاشورا به اين مطلب اشاره فرمود: الا آن دعي بن دعي قد ركزني بين اثنتين: بين السله و الذله هيهات منا الذله فابي الله ذلك لرسوله و للمومنين الخ. [4] .

يعني: آگاه باشيد اين پسر خوانده پسر خوانده (ابن زياد) مرا بين دو امر ناچار كرده: يا شمشير كشيدن و جنگ كردن و يا قبول ذلت، حال اينكه محال است از ما ذلت، زيرا خداوند آن را بر رسول خود و بر مؤمنين روا ندانسته.

در اين خطبه از خلافت يزيد حرفي مطرح نيست و آنچه مطرح است بايد حسين عليه السلام بدون قيد و شرط تسليم ابن زياد گردد و معلوم نبود كه او با امام چه رفتار خواهد كرد و حسين عزيز عزت نفس خود را باز حفظ كرد و حسين عزيز عزت نفس نخود را باز حفظ كرد به علت آنكه خداوند به ذلت مؤمن اجازه نداده، بعلاوه شرافت ذاتي و عظمت خانواده حسين اين اجازه را نمي دهد لذا مي فرمود،: (حجور طابت و انوف حميه و نفوس ‍ ابيه) [5] و آغوش هاي پاك حسين را پرورش داد و گردن فروزان با غيرت و نفس هاي غير خاضع كه حسين (ع) از آنها به مبارزه امام بيشتر تجلي كرد گو آنكه مقاومت حسين عليه السلام در مقابل دستگاه ديكتاتوري يزيد در همه مراحل مردانه و شجاعانه بود، وليكن اين عظمت روحي از صبح عاشورا تا وقت شهادتش حيرت انگيز و بهت آور است؛و بدون مبالغه هيچ قلم توانا و زبان گويايي نمي تواند آن را چنان كه هست تحرير و تقرير نمايد.

353 - من دست ذلت نخواهم داد!

آنگاه كه حسين بن علي عليه السلام در محاصره شديد نيروهاي مسلح ابن زياد قرار گرفته و سپاه متجاوز آماده بود تا با يك حمله كار آن را يكسر كند، و آنگاه كه برق شمشيرهاي هزاران نظامي مسلح دشمن [6] چشم ها را خيره كرده و دل ها را مي لرزاند، و آنگاه كه سوز تشنگي، سراپاي وجود امام را مي گداخت و جهان در چشمش تيره و تار شده بود، آنگاه كه زنان و كودكان امام در خيمه ها منقلب و پريشان، در حال سوز و گداز به سر مي بردند، آنگاه كه خاندان آن حضرت در حال بلاتكليفي و نگراني از آينده و در انتظار اسارت دقيقه شماري مي كردند، و آنگاه كه ناله هاي جانسوز زنان و كودكان تشنه و سرگردان تشنه و سرگردان قلب پر مهر حسين عليه السلام را مي لرزاند و جگرش را چاك مي زد، امام در چنين اوضاع وحشت زا و كوبنده اي كه هر پهلوان مرد افكني را بيچاره مي كند، و در چنين عرصه پرمحنتي كه شير دلان را به زانو در مي آورد، و در ميان چنين طوفان بلايي كه هر ناخداي زبر دست، خود را گم مي كند مي فرمود، هيهات منا الذله ما هرگز ذلت را نمي پذيريم و مي گفت لا اعطينهم بيدي اعطاء الذليل [7] من دست ذلت به دست اينان نمي دهم.

سلام گرم عاشقان آزادگي بر تو باد اي رهبر آزادگان كه ذلت را نپذيرفتي و به خون خود غلتيدي درود پرشور شيفتگان حق و عدالت بر روانت اي فرشته بشر سيما كه در راه عدالت عاشقانه جان دادي.

354 - روح ذلت ناپذير حسين (ع)

سير كردن گرسنه اي در روز پريشاني، خوراك دادن به پدر از دست داده اي از بستگان، يا بينوايي خاك نشين، كاري است بزرگ و خدا پسندانه كه مورد توصيه قرآن است [8] و بر فضيلت بي نظير امام حسين عليه السلام همين بس كه نجات از عقبه در اين آيه شريفه به آن حضرت تفسير شده است. [9] .

آن حضرت در شبانه روز عاشورا به اين عبادت بزرگ تمكن نيافت، چرا كه روز عاشورا علاوه بر اينكه روز تشنگي بود، به دليل محاصره اقتصادي، روز گرسنگي هم بود. به همين جهت حضرت سجاد عليه السلام فرمود:

فرزند گرامي پيامبر، گرسنه و تشنه به شهادت رسيد [10] .

اما مسأله تشنگي به دو جهت تكرار شد و سخني از گرسنگي و طلب مواد غذايي از دشمن به ميان نيامد نخست به دليل شدت بيشتر عطش، بدان تاكيد شد و ديگر به دليل ذلت بار بودن طلب غذا و ناسازگار بودن آن با روح بلند و آزادمنشانه و ذلت ناپذير امام حسين عليه السلام و يارانش كه نه تنها از طلب طعام خود داري كردند، بلكه از همين ديدگاه بود كه وقتي برخي از مردم كوفه به كودكان خرما و گردو دادند، خواهر گرانقدرش خروشيد كه: صدقه بر ما روا نيست و آنها را دور ريخت [11] چرا كه پذيرفتن غذاي آنان در آن شرايط را، ذلت بار مي نگريست و آن را اگر چه زكات هم نباشد بر خاندان رسالت روا نمي دانست [12] .

355 - من بزرگ شده دامان پاكانم!

خطبه اي دارد اباعبدالله در روز عاشورا، در آن وقتي كه از نظر ظاهر، همه اميدها قطع شده است و هر كسي باشد، خودش را مي بازد، ولي اين خطبه آنچنان شور و احساسات دارد كه گويي آتش است كه از دهان حسين بيرون مي آيد، اين قدر داغ است.

آيا اين جمله ها شوخي است؟ الا و ان الدعي ابن الدعي قدر كزبين اثنين بين السله و الذله، و هيهات منا الذله!

پسر زياد از شمشيرش خون مي چكيد. پدر سفاكش بيست سال قبل آنچنان از مردم كوفه زهر چشم گرفته بود كه تا مردم كوفه شنيدند پسر زياد مأمور كوفه شده است، خود به خود از ترس خزيدند به خانه هاي خودشان، چون او و پدرش را مي شناختند كه چه خونخوارهايي هستند.

همين كه پسر زياد آمد به كوفه و امير كوفه شد، به خاطر رعبي كه پدرش در دل مردم كوفه ايجاد كرده بود، مردم از دور مسلم پراكنده شدند اينقدر مردم مرعوب اينها بودند.

حسين خطاب به مردم كوفه مي فرمايد: الا و ان الدعي ابن الدعي مردم! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امير و فرمانده شما قدر كزبين اثنين بين السله و الذله (گريه استاد) مي دانيد به من چه پيشنهاد مي كند؟ مي گويد: حسين! يا بايد خوار و ذليل من شوي و يا شمشير به اميرتان بگوييد كه حسين مي گويد: هيهات منا الذله حسين تن به خواري بدهد؟! (گريه استاد)

آيا او خيال كرده كه من مثل او هستم؟ يابي الله ذلك لنا و رسوله و المومنون و حجور طابت و طهرت (گريه ايستاد) خدا مي خواهد حسين چنين باشد. شما مگر نمي دانيد، آن زنازاده مگر نمي داند كه من در چه دامني بزرگ شده ام؟ من روي دامن پيغمبر بزرگ شده ام، روي دامن علي مرتضي بزرگ شده ام؟ من از سينه فاطمه شير خورده ام (گريه استاد) آيا كسي كه از سينه زهرا شير خورده باشد، تن به ذلت و اسارت مثل پسر زياد مي دهد؟! هيهات منا الذله ما كجا و تن به خواري دادن كجا؟!

356 - روح عزت و بزرگ منشي

امام حسين عليه السلام مي فرمايد: موت في عز خيز من حياه في ذل؛ [13] مردن در سايه عزت بهتر است از زندگي با ذلت امام حسين عليه السلام نمي گويد، جهاد با نفس حكم مي كند كه ما تن به حكم يزيد و ابن زياد بدهيم، چون بيشتر با نفس خودمان مجاهده كرده ايم؟ الا و ان الدعي ابن الدعي قدر كزبين اثنتين بين السله و الذله، و هيهات منا الذله، يابي الله ذلك لنا و رسوله و المومنون و حجر طابت و طهرت؛ [14] پسر زياد! اين ناكس پسر ناكس كه از من خواسته است كه يكي از اين دو را برگزينم: يا تن به ذلت بدهم و يا شمشير و هيهات منا الذله ما كجا و تن به احساسات شخصي من است؛مكتب امت، به من اجازه نمي دهد، خداي من، به من اجازه نمي دهد، پيغمبر من، به من اجازه نمي دهد، تربيت من، به من اجازه نمي دهد، من در دامن علي عليه السلام و در دامن زهرا عليها السلام بزرگ شده ام؛از پستان زهرا شير خورده ام، آن پستاني كه به من شير داده به من اجازه نمي دهد؛يعني گويي مادرم اينجا حاضر است و به من مي گويد: حسين! تو از پستان من شير خورده اي! آنكه از پستان من شير خورده، تن به ذلت نمي دهد.

امام حسين عليه السلام نفرمود، ما مي رويم تن به ذلت ابن زياد مي دهيم، بگذار هر كاري مي خواهد بكند، مگر غير از اين است كه به ما اهانت و توهين مي كند و فحش مي دهد؟ هر چه او بيشتر از كارها كند، بيشتر جهاد با نفس كرده ايم! ابدا چنين چيزي نيست لا و الله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل، و لا افر فرار العبيد؛ [15] من هرگز دست ذلت به شما نمي دهم و مانند بندگان فرار نمي كنم يا به نقل ديگري: و لا اقر اقرار العبيد؛مانند بندگان اقرار و اعتراف نمي كنم و تن به ذلت نمي دهم از اين نوع تعبيرات در قران و حديث و در كلمات ائمه اطهار عليه السلام - مخصوصا در كلمات امام حسين عليه السلام - خيلي زياد است. [16] .

357 - مرگ زيبنده تر از زندگي ذلت بار

در بردباري بي نظيرش همين بس كه با همه اين رنجها و پيشامدهاي ناگوار و فشار بي رحمانه دشمن، باز هم قهرمانانه حملات آنان را دفع و ضرباتشان را تحمل مي كرد و بر آنان نفرين نمي كرد؛مگر آنگاه كه با زخم زبان قلب مقدسش را مجروح مي ساختند.

يكي از شقاوت پيشگان به نام مالك بن يسر، ضمن وارد آوردن شمشيري بر پيكرش، به او ناروا گفت كه آن گرامي زخم شمشير را به روي خود نياورد؛اما در برابر زخم زبان، او را نفرين كرد [17] و اين با بردباري ناسازگار نيست چرا كه تحمل سرزنش، ذلت است نه بردباري و مي فرمود: الموت خير من ركوب العار [18] مرگ پر افتخار و باعزت، زيبنده تر از ذلت پذيري است [19] .

358 - در برابر ظالم سر فرود نياوردم!

امام حسين عليه السلام (چون به ميدان آمد) مبارز طلبيد و هر كه از نام آوران دشمن به نبردش آمد او را كشت، تا آنجا كه از ايشان كشتار عظيمي كرد سپس به جانب راست سپاه يورش برد و فرمود:الموت اولي من ركوب العار مرگ بهتر از زندگي ننگين است سپس به جانب چپ حمله برد و فرمود: منم حسين فرزند علي عليه السلام، سوگند ياد كرده ام در برابر ظالمان سر فرود نياوريم، از خاندان و حريم پدرم (آل الله) دفاع مي كنم و بر راه دين پيامبر خدا صلي الله عليه وآله رهسپارم [20] .

359 - امامت، دستگاهي كه عزت خدايي را براي مردم به وجود مي آورد

پيامبر در مقابل مردم، كان رسول الله صلي الله عليه وآله يا كلي العبد و يجلس جلوس العبد؛خود مثل بندگان غذا مي خورد و مثل بندگان مي نشست، نه مثل اشراف زاده ها خود پيامبر جزو فاميل هاي اشراف زاده بود؛اما رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانه اي بود؛به آن ها احترام مي كرد؛به آن ها فخر و تعند نمي فروخت، اما اشاره و نگاه پيامبر بر تن امپراطوران آن روز عالم، در سال هاي آخر عمرش، لرزه مي انداخت؛اين عزت است.

امامت، يعني آن دستگاهي كه عزت خدايي را براي مردم به وجود مي آورد؛علم و معرفت را به مردم مي دهد؛ رفق و مدارا را ميان آن ها ترويج مي كند؛ابهت اسلام و مسلمين را در مقابل دشمن حفظ مي كند؛اما سلطنت و حكومت هاي جائرانه، نقطه مقابل آن است امروز در خيلي از جاهاي دنيا اسمشان پادشاه نيست، اما در واقع پادشاهند؛اسمشان سلطان نيست و ظواهر دمكراسي هم در آن جاها جاري است، اما در باطن، همان سلطنت است؛يعني رفتار تعند آميز با مردم، و رفتار ذلت آميز با هر قدرتي كه بالا سر آنها باشد! حتي شما مي بينيد كه يك كشور بزرگ و مقتدر، رؤساي سياسي آن ها باز به نوبه خود مقهور و اسير دست صاحبان كمپاني ها، مراكز شبكه ها پنهان جهاني، مراكز مافيايي و مراكز صهيونيستي هستند؛مجبورند طبق ميل دل آن ها حرف بزنند و موضع گيري كنند؛براي اين كه آنها نرنجند؛اين سلطنت است وقتي كه در راس، ذلت و زبوني وجود داشت، در قاعده و بدنه هم ذلت و زبوني وجود خواهد داشت؛امام حسين عليه اين قيام كرد.

در رفتار امام حسين، از اولي كه از مدينه حركت كرد، تا مثل فردايي كه در كربلا به شهادت رسيد، همان معنويت و عزت و سرافرازي و در عين حال عبوديت و تسليم مطلق در مقابل خدا محسوس است؛در همه مراحل هم اين طور است. آن روزي كه صدها نامه و شايد هزارها نامه براي او آوردند كه ما شيعيان و مخلصان توييم و در كوفه و در عراق منتظر تو هستيم، او دچار غرور نشد، آن جا كه سخنراني كرد و فرمود:

خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده في جيد القتاه صحبت از مرگ كرد؛نگفت كه چنان مي كنيم، چنين مي كنيم، يا دشمنانش را تهديد و دوستانش را تطميع بكند؛از حالا مناصب را در كوفه تقسيم بكنند حركت مسلمانانه، همراه با معرفت، همراه با عبوديت، همراه با تواضع، آن وقتي است كه حالا همه دست ها را به طرف او دراز كرده اند و نسبت به او اظهار ارادت مي كنند آن روزي هم كه در كربلا همراه يك جمع كمتر از صد نفر توسط سي هزار جمعيت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهديد كردند، عزيزانش را تهديد كردند، زن ها و حرام او را تهديد به اسارت كردند، آن روز هم ذره اي اضطراب در اين مرد خدا و اين بنده خدا و اين عزيز اسلام مشاهده نشد.

آن راويي كه حوادث روز عاشورا را نقل كرده است و در كتاب ها دهن به دهن منتقل شده است، مي گويد: فوالله ما رايت مكثورا مكثور، يعني آن كسي كه امواج غم و اندوه بر سر او بريزد؛بچه اش بميرد، دوستانش نابود بشوند، ثروتش از بين برود، همه امواج بلا به طرف او بيايد راوي مي گويد:

من هيچ كسي را در چهار موج بلا مثل حسين بن علي برخورد مي كند؛كساني كه دچار غم هاي گوناگونند راوي مي گويد هرگز نديدم كسي در چنين هنگامي اي با اين همه مصيبت، مثل حسين بن علي، چهره اي شاد، مصمم حاكي از عزم و اراده و متوكل به خدا داشته باشد؛اين همان عزت الهي است؛اين جريان را امام حسين در تاريخ گذاشت؛بشر فهميد كه بايد براي آن چنان حكومت و جامعه اي مبارزه كند؛جامعه اي كه در آن پستي و جهالت و اسارت انسان و تبعيض نباشد همه بايد براي آن چنان اجتماعي جهاد كنند كه به وجود بيايد و مي آيد و ممكن است.

360 - عزت در كلام امام حسين (ع)

امام فرمود: مرگ در عزت بهتر از زندگي در ذلت است

و در روز عاشورا سرود: مرگ بهتر از زندگي ننگين است و زندگي در ننگ ولي همراه با اقرار به حق بهتر از ورود به آتش است. به خدا سوگند ننگ و آتش پناه من نخواهند بود. [21] .


پاورقي

[1] کفايه الاثر في النص علي الائمه الاثني عشر، ص 23.

[2] شخصيت حسين قبل از عاشورا، ص 201.

[3] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام ص 809.

[4] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 7.

[5] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 7.

[6] بحار، ج 44، ص 298.

[7] تاريخ طبري، ج 4، ص 323.

[8] بلد / 11.

[9] بحارالانوار، ج 44، ص 281، تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 582.

[10] لهوف، ص 92.

[11] بحارالانوار، ج 45.

[12] ويژگيهاي امام حسين (ع)، ص 134.

[13] ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 601.

[14] لهوف ق 85.

[15] ارشاد مفيد، ص 235.

[16] انسان کامل، ص 239.

[17] بحارالانوار، ج 45، ص 53.

[18] بحارالانوار، ج 45، ص 49، مناقب، ج 4، ص 68.

[19] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام ص 144.

[20] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 560.

[21] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام ص 561.