بازگشت

حسين صاحب والاترين مرتبه شجاعت


313 - در ايمان و عقيده بي باك باش!

در يكي از روزها كه مردم در صحن مسجد مدينه به سخنان عمر گوش ‍ مي دادند ناگهان حسين عليه السلام را ديدند كه از ميان جمعيت برخاست و راه منبر را پيش گرفت و قهرا مردم كنجكاو شدند كه حسين عليه السلام چه قصدي دارد.

عمر هم كه بالاي منبر بود متوجه او شد. در گفتار خود وقفه كرد و حسين عليه السلام آهسته و باوقار تمام صفوف را بريد واز پله هاي منبر بالا رفت؛دو پله به آخر مانده ايستاد و گفت: عمر! از منبر پدرم فرود آي و به منبر پدرت بنشين.

عمر كه از پاسخ به آن حضرت درمانده بود، بي درنگ گفت: پدر من منبر نداشت كه من بر آن بنشينم! بيا با هم بنشينيم. و فورا از جا برخاست و حسين عليه السلام را در پهلوي خود جاي داد و صداي شوق و محبت مردم نسبت به او اوج گرفت [1] .

اين رفتار حسين عليه السلام با عمر مدتي در افواه مردم با حلاوت تمام نقل مجالس شد؛روز ديگر اين شعرش ورد زبان ها گرديد كه ترجمه آن درج مي شود:

در ايمان و عقيده بي باك باش و در اين راه رزم كن و پيش برو.

314 - هيهات منا الذله

حسين عليه السلام مانند جد و پدرش از تمام كساني كه به نام عدل و حق قيام كردند مسابقه را برد و هر وقت با خطر مواجه شد استقامت ورزيد و فرمود: به خدا سوگند، به خواري دست در دست شما نمي گذارم و چون بندگان از جهاد فرار نمي كنم.

از همه شديدتر و بي پرواتر مجلس وليد بود. وقتي كه از مجلس برخاست كه تا فردا در اطراف قضيه انديشه كند و مروان دستور قتل و منع آن حضرت از خروج مجلس را داد، امام به تندي به او جواب داد سپس متوجه وليد شد و فرمود: اي امير ما خانواده نبوت و معدن رسالتيم، خداوند به نام و احترام خاندان ما امر خلقت را ابتدا و ختم كرده و يزيد جوان فاسق تفاخر شرابخار و قاتل مسلمانان بي گناه است كه اسلام، خون آنان را محترم شمرده و شخص متجاهر به فسق و گناه است. مثل مني، به كسي چون او دست بيعت نمي دهد، شب را به روز برسانيم و تأمل كنيم و ببينيم كدام يك از ما سزاوار بيعت و مقام خلافت است. [2] .

شما را به خدا اين خطبه حسين عليه السلام را خوب ارزيابي كنيد و ببينيد در كدام جايگاه نابودي و موقف مرگ و رواق خطر اين گفتار از او صادر شد؛مجلس حاكم حجاز است، اركان حكومت از شرطه الخميس (رياست پادگان) تا رياست شهرباني و ساير رجال دولت حضور دارند. در چنين مجلسي با در نظر گرفتن شرايط موجود و تهديد به مرگ از طرف مروان رياست شهرباني، مطاعن يزيد را گفتن، آن هم با تندي و صراحت لهجه، از بردن آيات برائت به محيط مكه كه حامل آن پدر حسين عليه السلام بود، مهم تر و خطرناك تر است.

315 - حيف است كه حسين كشته شود!

بنا به نقل (فرشلر) مستشرق آلماني، تمام مورخين سني و شيعه، مروت و مردانگي حسين عليه السلام را ذكر كرده اند و پسر پيغمبر از ناحيه مروت به حدي بود كه سبب حيرت امراي سپاه بين النهرين مي شده و آنان مدح و ثناي حسين عليه السلام را مي گفتند و كار به جايي رسيده بود كه جمعي از سلحشوران بر حسب خاصيت كلي جنگ آوران كه از رشادت مردان شجاع خوشحال مي شوند و ارادت مي ورزند به حسين غبطه مي خوردند.

باطنا نمي خواستند امام حسين عليه السلام كشته شود و مي گفتند: حيف است اين مرد دلير قويدل و با مروت كشته شود! مي توان گفت كه عمر بن سعد فرمانده سپاه نيز از اين نظر ميل به قتل حسين عليه السلام نداشت. [3] .

316 - شجاعت حسين (ع) از زبان امام زمان (عج)

در ميزان شجاعت حسين عليه السلام جملات زيارت ناحيه مقدسه، بهترين معرف است كه مي گويد: با تو شروع به نبرد كردند و در برابر نيزه و شمشير ايستادگي كردي و لشكر نابكار را طعمه شمشير قرار دادي و چون علي مختار با ذوالفقار به گروه كفار وارد شدي و پيكار را ادامه دادي و چون ديدند دلي استوار و سري نترس دارد نيرنگ برايت نهادند و با نامردي بدخويي با تو جنگيدند و آن ملعون به لشكر خود دستور داد آب را از تو بريدند و شتابان با تو جنگيدند و تير بر تو باريدند و چنگال رباينده بر تو گشودند، نه رعايت پيمان كردند و نه در كشتار ياران و غارت آنها از گناه ترسيدند تو اين يورش ها را به جان قبول كردي و اين آزارها را بر خود هموار نمودي فرشتگان آسمان از حيرت در شگفت شدند، دشمنان پيرامون تو را گرفتند و زخم هاي سنگين بر تو وارد كردند و تا شب تو را امان ندادند ياوري نداشتي و تنها با بردباري و خداجويي از زنان و فرزندانت دفاع كردي تا سرانجام تو را از اسب سرنگون كردند و زخمدار بر زمين افتادي و با ستوران، جسم تو را زير سم گرفتند و طاغيان زير شمشير بران قرار دادند تا عرق مرگ بر پيشانيت نشست و در بستر احتضار افتادي و زير چشم به خيمه گاه خود نگران بودي و از خاندانت به خود مشغول بودي.

از اين كلمات به خوبي فهميده مي شود كه قوت قلب حسين عليه السلام و ادامه او به جنگ، دشمن را به وحشت انداخته و از غلبه بر او مأيوس شده بودند و به نيرنگ و نامردي متوسل گشته و دست به تير اندازي زده و تهاجم كردند [4] .

317 - شجاعت تاريخي

علي بن عيسي اربلي در كشف الغمه آورده كه شجاعت حسين عليه السلام در بين مردم ضرب المثل بود. شيخ مهدي مازندراني در معالي السبطين گويد: اگر كسي ادعا كند كه شجاعت حسين عليه السلام در ميدان كربلا، جنگ هاي علي عليه السلام و جلادت و شجاعت او را به بوته فراموشي سپرد گزافه نگفته است [5] .

318 - دفاع از مواضع بر حق خويش

در روز عاشورا كه همه ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، امام تنهاي تنها آماده پيكار شده و به ميدان آمد و خطاب به عمر سعد فرمود:

من يك نفرم شما هم، يك نفر، يك نفر با من نبرد كنيد

يكي از فرماندهان نظامي شام به نام تميم بن قحطبه برابر امام قرار گرفت گفت، و گفت: اي پسر علي! تا كجا بايد دشمني خود را با يزيد ادامه دهي؟

امام حسين عليه السلام فرمود: من به جنگ شما آمدم يا شما به جنگ من آمديد؟ من راه بر شما بستم يا شما راه را بر رويم بستيد؟ شما برادر و فرزندانم را شهيد كرديد، حال بين من و شما شمشير حكم خواهد كرد.

فرمانده نظامي شام با كمال جسارت به امام حسين عليه السلام گفت:

نزديك من بيا تا شجاعت را به تو نشان دهم.

امام حسين نعره اي كشيد و پيش رفت و با شمشير چنان بر گردن آن فرمانده شامي زد كه سر بريده اش تا 50 زراع پرتاب شد، ترسي در لشگر كوفيان افتاد كه فرمانده ديگري به نام يزيد ابطحي فرياد زد و گفت: اين همه لشگر در برابر يك نفر زانو زديد، و چون در شجاعت و نبرد معروف بود، خود به جنگ امام عليه السلام آمد، همه لشگريان نگاه مي كردند.

امام حسين عليه السلام به او فرمود: مرا نمي شناسي كه بي واهمه به سوي من مي آيي!

آن شخص جواب نداد و حمله را آغاز كرد، امام چنان با شمشير بر سر او كوبيد كه جسم او به دو نيم تقسيم شد، و لاشه اش بر زمين افتاد. [6] .

319 - حسين در اوج صفات عاليه

كليه مظاهر شجاعت در نفس حسين عليه السلام وجود داشت و روح عالي او مركز نمايش عالي ترين مرتبه شجاعت بود.

شبراوي شيخ اسبق دانشگاه الازهرا مصر از يك شخصيت بزرگ نقل كرده كه وي گفته است: اهل بيت تمام فضايل را جامع بودند و هر كسي بخواهد فضايلشان را بپوشاند مانند كسي است كه مي خواهد اشعه آفتاب را بپوشاند.

هيچ كس از آنها سؤالي نكرد مگر آنكه جواب شافي و معقول شنيد و كسي با آنها در مقام معارضه و هم طرازي برنيامد مگر آنكه مغلوب گشت

چه بسيار سختي ها و مصائبي كه در هنگام جهاد و قتال با آنها روي داد و با بردباري بسيار عالي تحمل نموده و كوچك ترين ضعف، و ناتواني در آنها ديده نشد و با قوت قلب از مصائب استقبال نمودند. [7] .

حسين عليه السلام از بين همه در اوج صفات عاليه قرار گرفت و علو مرتبه او به حدي بود كه ثريا از رسيدن به معناي آن فرومايه و حقير مي نمود. او مصائب را چنان استقبال مي نمود كه دشمن كوچك ترين انكسار در قيافه او احساس نمي كرد. [8] .

320 - شجاعت علوي در نهاد حسين

همانگونه كه در روايات وارد شده است: حسين عليه السلام نياي بزرگش را به ارث برده است. [9] به همين جهت شهامت و شجاعتي در روز جاودانه عاشورا از او تبلور يافت كه به حق سمبل و نمونه شد. اين بدان معنا نيست كه از پدر گرانمايه اش علي عليه السلام شجاع تر بود، همانگونه كه برخي ساده انديشان تصور كرده اند، بلكه حقيقت اين است كه براي تجلي شجاعت او، شرايطي فراهم شد كه نه براي پدرش اتفاق افتاد و نه براي ديگر قهرمانان و شجاعان پر آوازه روزگار. [10] .

321 - يورش قهرماني محاصره شده

عبدالله بن عمار در اين مورد مي گويد:

من هرگز قهرمان محاصره شده اي را شجاع تر و استوارتر از او نديدم، او با اينكه فرزندان و ياران و مردان خاندانش در يك پيكار نابرابر به شهادت رسيده بودند، خود هم چنان شهامتمدانه با قوت قلب و ثبات قدم در برابر امواج جاهليت ايستاده بود، به تنهايي به ده ها هزار تن نيروي دشمن، يورش قهرمانانه مي برد و آنان از برابرش بسان ملخ هاي پراكنده و از هم گسيخته فرار مي كردند. [11] .

يورش قهرمانانه يك پيكار گر بر ده ها هزار نفر، از قوت قلب، سرچشمه مي گيرد و از شجاعت وصف ناپذير حكايت مي كند كه فراتر از صولتي است كه هزيمت و پراكندگي ملخ وار دشمن زبون را باعث مي شود. [12] .

322 - در مقابل فشار يك دنيا ترديد نكرد!

عظمت كار اين جا بود كه امام حسين عليه السلام، در مقابل فشار و سنگيني يك دنيا متعرض و مدعي، احساس ترديد نكرد، در حالي كه آدم هاي معمولي احساس ترديد مي كنند آدم هاي فوق معمولي هم احساس تردي مي كنند. كما اين كه بارها گفته ام عبدالله بن عباس كه يك شخصيت بزرگي است - و همه آقازده هاي قريش، از آن وضع ناراحت بودند.

عبدالله زبير، عبدلله عمر، عبدالرحمن بن ابي بكر و فرزندان بزرگان صحابه و بعضي صحابه از اين قبيل اند. در مدينه عده زيادي صحابه بودند؛آدم هاي با غيرتي هم بودند - نه اينكه خيال كنيد با غيرت نبودند - همان كساني بودند كه در مقابل تهاجم مسلم بن عقبه، در قضيه (حره)ي مدينه - كه سال بعد به مدينه حمله كرد و همه را قتل عام كردند - ايستادند؛جنگيدند و مبارزه كردند. خيال نكنيد ترسو بودند؛نه؛شمشير زن و شجاع بودند.

اما شجاعت ورود به ميدان جنگ، يك مسأله است و شجاعت مواجه شدن با يك دنيا، يك مسأله ديگر است. امام حسين عليه السلام اين دومي را داشت. براي اين دومي حركت كرد، براي همين است كه من بارها تاكيد كرده ام كه حركت امام بزرگوار ما، يك حركت حسيني بود. امام بزرگوار در زمان ما، رشحه اي از حركت حسيني را در كار خود داشت.

حالا بعضي بگويند كه امام حسين در صحراي كربلا، تشنه شهيد شد؛ولي امام بزرگوار، با اين عزت، حكومت و زندگي كردند؛از دنيا رفتند و تشبيع شدند شاخص قضيه اين ها نيست. شاخص قضيه مواجه شدن با يك عظمت پوشالي است، كه همه چيزها راهم با خود دارد.

قبلا گفتم كه دشمن امام حسين عليه السلام، پول داشت، زور، شمشير زن، مروج، مبلغ و سينه چاك داشت. عزيزان من، الان وضع شما اين است كربلا تا آخر دنيا گسترده است. كربلا كه به مرزهاي آن ميدان چند صد متري محدود نمي شد الان همان روز است همه دنياي استكبار و ظلم امروز، با جمهوري اسلامي مواجه است [13] .


پاورقي

[1] تلخص از سمو المعني في السمو الذات، ص 305، 431، 433.

[2] سموالمعني في سموالذات، ص 96؛الفتوح 5، ص 14.

[3] امام حسين و ايران، ص 438.

[4] شخصيت حسين قبل از عاشورا، ص 94.

[5] همان ماخذ، ص 92.

[6] فرهنگ سخنان امام حسين (ع)، دشتي ص 323.

[7] الاتحاف، ص 17.

[8] شخصيت امام حسين قبل از عاشورا، ص 88.

[9] بحارالانوار، ج 43، ص 263.

[10] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 142.

[11] بحار الانوار، ج 45، ص 50، تاريخ طبري، ج 5، ص 452.

[12] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام ص 142.

[13] سيماي معصومين در آينه نگاه مقام معظم رهبري.