بازگشت

بخشش و كرامت امام حسين


291 - تقاضاي مرد عرب

در مقتل خوارزمي و جامع الاخبار اين گونه روايت شده است كه:

اعرابي خدمت امام حسين عليه السلام آمده و گفت: اي پسر رسول خدا! من ضامن شده ام كه ديه كامله اي را بپردازم؛اما توان آن را ندارم ناچار نزد بخشنده ترين مردم؛يعني شما خاندان پيامبر آمدم.

حضرت فرمودند: اي برادر! من سه سؤال از تو مي كنم، اگر به يكي از آنها پاسخ دادي، يك سوم مال را به تو مي دهم، اگر به دو سؤال پاسخ دادي، دو سوم مال و اگر به سه سؤال پاسخ دادي، همه آن مال را عطا خواهم كرد.

مرد عرب گفت: اي پسر رسول خدا! تو از خاندان علم و فضيلتي، چگونه من مي توانم جواب سوالات كسي همانند تو را بدهم!

حضرت فرمودند: از جدم رسول و فرستاده خدا شنيدم كه فرمود: المعروف بقدر المعرفه؛باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشاييد

292 - جواب هاي اعرابي به سئوالات امام (ع)

مرد عرب گفت: پرسش هايت را بگو، اگر بدانم پاسخ مي گويم و اگر نه از شما ياد مي گيرم و هيچ قوه و اراده اي جز خدا نيست.

حضرت فرمودند: افضل عمل ها چيست؟

اعرابي گفت: ايمان به خداي متعال.

امام فرمود: چه چيز سبب نجات مردم از هلاكت و نابودي است؟

مرد عرب گفت: توكل و اعتماد بر خداوند.

امام فرمود: زينت انسان چيست؟

مرد عرب گفت: علمي كه همراه عمل باشد.

امام فرمود: اگر اين شرافت را نيافت، چه؟

عرض كرد: مالي كه با آن مروت و جوانمردي باشد.

حضرت فرمود: اگر اين را هم نداشته باشد؟

مرد عرب گفت: فقر و پريشاني كه با صبر و شكيبايي توام گردد.

امام حسين عليه السلام فرمودند: اگر اين را نيز نداشت؟

مرد عرب گفت: شايسته چنين آدمي اين است كه صاعقه اي از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند!!

در اين حال امام خنده اش گرفت، كيسه اي كه در آن هزار دينار سرخ بود را به او داد و انگشتري كه نگين آن دويست درهم مي ارزيد به او عطا كرد و فرمود: با اين طلاها ذمه خود را از گردن باز نما و اين انگشتر را صرف زندگي ات نما.

اعرابي طلاها را برداشته و اين آيه مباركه را تلاوت نمود كه:

الله اعلم حيث يجعل رسالته [1] .

293 - هديه مملوك

گذر امام حسين عليه السلام به چوپاني افتاد او به امام عليه السلام گوسفندي را هديه كرد، حضرت عليه السلام پرسيد آيا آزادي يا برده؟

عرض كرد: برده ام، امام عليه السلام آن را به او برگرداند عرض كرد: آقا جان گوسفند از خودم است.

حضرت عليه السلام آن را از او پذيرفت. سپس نزد مولاي او رفته او را خريد، و گوسفند را نيز خريد، پس (در راه خدا) آزادش كرد و آن گوسفند را به او بخشيد. [2] .

294 - پيام سائل

روايت شده كه: روزي، سائلي طلب حاجت مي نمود، امام حسين عليه السلام فرمود: آيا مي دانيد چه مي گويد، عرض كردند: نه اي رسول خدا! فرمود: مي گويد: من پيام رسان (نيازمندي آخرت) شما هستم، اگر چيزي به من داديد آن را مي گيرم و به آنجا مي رسانم و گر نه، به آنجا مي رسم در حالي كه دستم خالي است. [3] .

295 - آداب حاجت خواستن

مردي از انصار خدمت امام حسين عليه السلام آمده تصميم داشت كه در خواست حاجتي كند، حضرت عليه السلام فرمود: اي برادر انصاري! آبروي خود را از رو چاندختن (حضوري و روبرو) نگهدار، و حاجت خود را در نامه اي نوشته بياور، كه من آنچه را در آن آمده و تو را شادمان مي سازد به خواست خدا بر آورد مي سازم

پس او نوشت: اي اباعبدالله! پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار آنرا مي خواهد، به او بفرما تا زمان گشايش به من مهلت دهد.

چون امام عليه السلام، نامه را خواند وارد منزل شده كيسه اي كه هزار دينار داشت بيرون آورد و به او فرمود: با پانصد دينار آن بدهي خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر زندگي خود را بچرخان و جز به يكي از سه كس حاجت مبر: شخص ديندار، يا جوانمرد، يا داري شرافت خانوادگي، اما ديندار، دين خود را (با برآوردن حاجتت) حفظ مي كند، اما جوانمرد، از مردانگي خود شرم مي برد (كه پاسخت ندهد) و اما با شرافت مي فهمد كه تو با رو انداختن به او از آبروي خود گذشتي از اين رو در حفظ آبرويت - كه نكند بدون برآورده شدن حاجتت برگردي - مي كوشد [4] .

296 - اطعام فقيران

امام حسين عليه السلام خانه خدا را طواف كرد، سپس به مقام ابراهيم عليه السلام رفت و نماز گزارد، سپس گونه خود را بر مقام نهاد و شروع به گريه كرد و مي فرمود: الها! بنده ناچيز تو به در خانه ات پناه آورده، نيازمند تو به در خانه ات پناه آورده.

اين فرازها را پيوسته تكرار مي فرمود، سپس برگشت و (بين راه) گذرش بر فقرايي افتاد كه پاره ناني را مي خوردند، بر آنان سلام فرمود، آنان حضرت عليه السلام را به خوراك خود دعوت كردند، حضرت عليه السلام كنار آنان نشست و فرمود: اگر خوراك صدقه نبود با شما هم خوراك مي شدم، سپس فرمود: برخيزيد تا به منزل برويم، حضرت عليه السلام آنان را به منزل آورده، خوراك و پوشاك داد و دستور فرمود كه به هر يك مقداري پول بدهند. [5] .

297 - شرط انفاق

امام حسين عليه السلام شكر، صدقه مي داد، از او پرسيدند: چرا شكر؟ فرمودن: من شكر را دوست دارم، و خداي سبحان مي فرمايد: شما هرگز به نيكي نمي رسيد مگر آنكه از آنچه دوست مي داريد انفاق كنيد [6] [7] .

298 - پرداخت بدهي

عمرو بن دينار گويد: امام حسين عليه السلام بر اسامه بن زيد وارد شد، كه بيمار بود (وي ناله كنان) مي گفت: واي از اين غم. حضرت فرمود: غم تو چيست، اي برادر؟

عرض كرد: بدهي من كه شصت هزار درهم است.

فرمود: همه بدهي من تو بر عهده من، (من آن را مي پردازم)

عرض كرد: مي ترسم بميرم

فرمود: تا من بدهي تو را نپرداختم نخواهي مرد.

عمرو گويد: حضرت عليه السلام پيش از مرگ بدهي او را پرداخت. [8] .

299 - ارزش اطعام مسلمان

امام حسين عليه السلام فرمود: اگر برادر مسلماني را اطعام كنم برايم محبوب تر است تا افقي از بردگان را آزاد كنم، پرسيدند: افق چقدر است؟ فرمود: ده هزار.

300 - غلام خود را آزاد كرد [9] .

امام سجاد فرمود: پدرش حسين عليه السلام خواست براي تجديد وضو برود كه يك تكه نان را سر راه ديد و آن را برداشت و به غلامش داد سپس ‍ فرمود: هر وقت از وضو فارغ شدم اين لقمه را به من بده.

وقتي امام از دستشويي بيرون آمد آن تكه نان را طلبيد، غلام گفت: آقا من! لقمه را خوردم.

حسين عليه السلام فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد كردم. مردي كه ناظر صحنه بود بسيار تعجب كرد و گفت: يابن رسول الله! او را آزاد كرد؟!

فرمود: بلي آزادش كردم، زيرا از جدم شنيده ام كه اگر كسي لقمه اي را پيدا كند و آن را تميز و پاك گرداند و يا شست و شو دهد و بخورد تا پيش از آنكه هضم شود خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مي سازد و من نمي خواهم كسي كه آزاد شده خداوند باشد، غلام و بنده من گردد! [10] .

301 - سخاوت حسين از زبان معاويه

عبدالله بن مسلم مروزي معروف به ابن قتيه نقل مي كند كه معاويه از مكه به مدينه بر مي گشت و براي امام حسن و حسين و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و عبدالله صفوان ابن اميه هداياي فرستاد. اين هدايا شامل لباس و عطر و مقداري پول نقد بود. به حاملين هدايا دستور داد دقيقا متوجه باشيد كه آن اشخاص چه مي گويند و اين هدايا را به چه نحو مصرف مي رسانند پس از رفتن آنان معاويه به حاضرين مجلس گفت: مي خواهيد من بگويم كه اين قوم هدايا را چگونه به مصرف مي رسانند، مثل آنكه در پيش آنان ايستاده ام؟

گفتند: بگو.

معاويه گفت: حسن بن علي عليه السلام از عطريات مقداري به زنان حرم خود مي دهد و بقيه را بين حاضرين مجلس خود تقسيم مي كند و منتظر غائبين نمي شود.

امام حسين اين هدايا را نخست ميان ايتام شهيدان صفين كه در حضور پدرش به شهادت رسيده بودند تقسيم مي كند و اگر چيزي باقي ماند شترها را خريده نحر مي كنند و گوشت آنها را بين فقرا تقسيم مي كند و شير خريده و قسمت مي كند.

اما عبدالله بن جعفر به غلام خود بديح مي گويد كه قرض هاي مرا پرداخت كن و بقيه را در احتياج خودم صرف كن.

اما عبدالله بن عمر اول به فقراي عدي مي دهد و اگر چيزي باقي ماند براي عيال خود ذخيره مي كند.

اما عبدالله بن زبير قاصد من به خانه او مي رود و او مشغول تسبيح گفتن است و توجهي به قاصد من ندارد دوباره مراجعه مي كند و به بعضي خدمه ها مي گويد از قاصد معاويه چيزها را بگيريد خدا به وي جزاي خير دهد. او به ظاهر متوجه هدايا نمي شود در حالي كه در نظر او از كوه احد بزرگ تر است سپس وارد خانه مي شود هدايا را مورد دقت قرار مي دهد و مي گويد: برداريد: اينها بر عهده من است و يك روزي بايد اعاده كنم اينها را بر پسر هند.

اما عبدالله بن صفوان گويد: اين تحفه ناچيز است، برگردانيد. و اگر دوباره برگشت قبول مي كنيم. همه فرستادگان برگشتند و عينا پيش گويي معاويه را گفتند. وي گفت: من پسر هندم و به اخلاق قريش، از خودشان آشناترم. [11] .

302 - بخشش در كلام امام حسين (ع)

اي مردم! در مكارم اخلاق سبقت بگيريد و بدان مبادرت ورزيد. بشتابيد به سوي غنيمت ها. از معروف نشماريد آنچه را كه در تحصيل آن عجله و شتاب نكرده ايد. با شكيبايي و نظر صائب و بر آوردن حاجات براي خود مدح و ثنا كسب كنيد و با برتر نشيني خود را مذموم نسازيد. هر وقت كسي به كسي نيكي كند و بعدا ببيند كه در برابر احسان او تشكر نمي كند ناراحت نباشد، خداوند جزاي نيكي او را عهده دار است و خداوند عطايش بزرگ و پاداشش معظم است.

بدانيد احتياجات مردم به شما از نعمت هاي خداوند بر شما است؛پس در اداي حقوق نعمت خسته و ملول نباشيد كه بر شما نقمت گردد.

بدانيد عمل به معروف سپاس آور است و پاداش به دنبال دارد اگر عمل نيك را به صورت يك مرد مشاهده مي كرديد هر آينه مي ديديد آن را خوبرو و زيبا كه تماشاگران را دلشاد مي كرد و اگر كردار بد را مشاهده مي كرديد مي ديديد آن را زشت و بدنما كه از آن در فرار است و چشم ها از ديدنش ‍ پوشيده مي شود.

اي مردم! هر كس بخشش كند سرور و بزرگ است و هر كه بخل ورزد ذليل و خوار است. و دست بازترين مردم كسي است كه عطاء، به كساني كند كه از آنها اميد نداشته و بخشاينده ترين مردم آن است كه با وجود قدرت بر انتقام ببخشايد وصله رحم كننده ترين مردم كسي است كه با قطع كننده صله رابطه برقرار كند. تنه درختان كه در جايگاه خود و ريشه ايستاده اند با شاخه هايي كه فروعات تنه است بالا مي روند هر كه به برادرش در خير رسانيدن پيش ‍ قدم شود، فرداي قيامت آن را باز يابد و هر كه به برادرش در خير رسانيدن پيش قدم شود، فرداي قيامت آن را باز يابد و هر كه در عمل نيك به برادر خود خداوند را منظور كند، خداوند در روز نيازمندي به او پاداش مي دهد و بلاي دنيا و آخرت را از او بر مي گرداند و هر كه غصه اي را از برادر ديني زايل كند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مي سازد و هر كه نيكي كند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مي سازد و هر كه نيكي كند خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

303 - انفاق بعد از نماز

مردي اعرابي وارد مدينه شد و از كريم ترين مردم سؤال كرد، امام حسين را به معرفي كردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز يافت، پشت سر آن بزرگوار ايستاد و اين شعر را خواند:



لم يخب الان من رجاك و من

حرك من دون بابك الحلقه



انت جواد و انت معتمد

ابوك قد كان قاتل الفسقه



لو لا الذي كان من اوائكم

كانت علينا الجحيم منطبقه



آنكه به تو اميدوار شده نااميد نگشته، و كسي كه بر در خانه آمده و دق الباب كرده به اميد بخشش آمده.

تو بخشنده و مورد اعتمادي، پدرت كشنده فاسقين بود.

اگر هدايت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مي گرفت.

امام حسين نمازش را سلام داده و به قنبر فرمودند: آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده است؟

گفت: بله، چهار هزار دينار باقي مانده است.

فرمودند: آن را بياور كه نيازمند حقيقي آن آمده است.

قنبر دينارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورده و دينارها را در آن پيچيد و دست مباركشان را از شكاف در خارج كردند؛زيرا به خاطر كم بودن دينارها از اعرابي خجالت كشيدند و اين شعر را سرودند:

بگير اين مقدار دينار را، من به خاطر كمي آن از تو عذر مي خواهم و بدانكه من نسبت به تو مهربانم.

اگر در آينده وسيله فراهم شد ثروت سرشاري بر تو ريزش خواهد كرد.

ليكن مردم زمان بيگانه پرستند و اينك دست ما خالي است (ريب الزمان، يعني حيله مردم زمان، منظور اين است كه مردم به جاي اينكه خلافت را به خاندان رسالت بسپاريد و خمس و زكاتش را به ايشان برسانند تا به دست مستحق حقيقي برسانند به غير مراجعه مي كنند)

اعرابي دينارها را گرفته و هاي هاي گريه كرد! امام فرمود: شايد آنچه عطا كردم به تو كم است كه گريه مي كني؟!

اعرابي گفت: نه، وليكن گريه من براي اين است كه چرا اين دست هاي باسخاوت زير خاك خواهد رفت. [12] .

304 - بخشش سه هزار دينار

نيازمندي به خانه امام حسين عليه السلام مراجعه كرد و هزار دينار مورد تقاضاي خويش را به آساني دريافت نمود و به شمارش آن پرداخت.

حسابدار آن حضرت با شگفتي از آن مرد پرسيد: آيا چيزي به ما فروخته اي كه وجه آن را اينگونه به دقت مي شماري؟!

مرد نيازمند پاسخ داد: آري! آبرو و حيثيت خويش را فروخته ام.

امام حسين (ع) فرمود: درست مي گويد.

آنگاه سه هزار دينار از اموال خويش را بدو بخشيد و فرمود: (هزار دينار نخست، به خاطر تقاضايت و هزار دينار دوم به خاطر آبرو و حيثيت و هزار دينار سوم بدين خاطر كه براي رفع مشكل خويش، به سوي ما آمدي. [13] .

305 - خواسته است برآورده است!

مرد نيازمندي به سوي او شتافت و خواسته خويش را با تسليم نامه اي، به اطلاع آن حضرت رسانيد. نامه را دريافت و بدون اينكه بنگرد، فرمود: خواسته ات برآورده است!

برخي گفتند: قبل از خواندن نامه...؟

فرمود: خداوند از ايستادن ذلت بار او در برابر من براي خواندن نامه و دريافت پاسخ آن سؤال خواهد كرد...

306 - حفظ شخصيت افراد نيازمند

امام حسين عليه السلام در رسيدگي به بينوايان و حفظ حيثيت و كرامت آنان، به هنگام دستگيري و حل مشكلاتشان ويژگي هاي تحسين برانگيز داشت.

معمولا مردم در برابر بينوايان و حاجتمندان، ژست مي گيرند و آنان را تحقير مي كنند و گاه به صورت اهانت باري مي رانند، اما آن گرامي، از نهايت عظمت روح و والايي شخصيت و فراخي سينه، از وضعيت متزلزل و حقارت بار محرومان، قلبش فشرده مي شد و به آنان رقت مي كرد؛به همين جهت به هنگام بخشايش بر آنان روحيه دهد و شخصيت صدمه ديده آنان را ترميم كند و به صورتي خواسته هاي آنان را بر آورد كه دچار خسارت رواني و شكست معنوي و اخلاقي و اجتماعي نشوند. [14] .

307 - بهترين كار بعد از نماز

امام حسين عليه السلام فرمدند: برايم ثابت شده است كه اين سخن پيامبر (بهترين كارهاي بعد از نماز خوشحال كردن مؤمن به وسيله غير حرام است) دست است زيرا؛روزي غلامي را ديدم كه به سگي غذا مي داد. جلوتر رفتم، پرسيدم: چرا اين چنين مي كني؟

پاسخ داد: اي فرزند رسول خدا! من ناراحت هستم و با شاد كردن سگ، دنبال شادي و محبت هستم، سرپرستم مردي يهودي است و من از اين موضوع خيلي ناراحتم.

من نزد مرد يهودي رفتم و نوكر را به دويست دينار خريدم.

يهودي پول را نگرفت و گفت: اين غلام هديه قدم هاي تان، اين باغ هديه غلام و اگر اجازه دهيد، مبلغي پول هم نثارتان كنم.

گفتم: نه اجازه بدهيد من مبلغي به شما بدهم.

يهودي پذيرفت و همان پول را به غلام بخشيد من هم او را آزاد كردم و همه اموال را به او دادم. همسر يهودي مجذوب اين رويداد شد و گفت: من هم اسلام آوردم و مهرم را به شوهرم بخشيدم.

شوهرش كه ديد چنين است، گفت: من هم مسلمان شدم و خانه ام را به همسرم دادم.

308 - نا اميد نكردن نيازمند

يك شب گدايي در خانه حسين را به صدا در آورد و با خود گفت: آنكه به تو اميد داشته باشد، نااميد برنگردد. حسين عليه السلام كه در محراب خود مشغول نماز بود، با شنيدن صداي در، نمازش را كوتاه كرد و به پايان برد، آنگاه در را باز كرد. فقيري ژنده پوش وضعيت را ديد به خانه برگشت و دوهزار درهم، كه خرجي خانواده و خدمتكارها بود، به همراه دو دست لباس خودش را به او داد با اين حال از ناچيز بودن آنها نيز عذر خواهي كرد. [15] .

309 - انفاق نهان و آشكار

از ويژگيهاي اخلاقي اش انفاق خالصانه در آشكار و نهان، به آشنا و بيگانه بود... شبانگاهان مواد خوراكي و لوازم ضروري زندگي محرومان و بينوايان و يتيمان را خود به دوش مي كشيد و به درب خانه آنان مي برد. به همين جهت روز عاشورا در برخي از نقاط بدنش آثار حمل بارهاي سنگين مشاهده كردند. وقتي از حضرت سجاد عليه السلام دليل آن را جويا شدند، فرمود: اينها آثار به دوش كشيدن صدقات و هداياي پنهاني است كه پدر بزرگوارم شب ها به دوش مي كشيد و براي يتيمان و محرومان جامعه مي برد...

يكي از شيفتگان داغدارش در اين مورد مي گويد:



وان ظهرا غذا للبر ينقله

سرا الي اهله ليلا لمكسور



شانه ها و پشتي كه شبانگاه صدقات پنهاني و لوازم ضروري محرومان جامعه را روي خود حمل مي كرد، عصر عاشورا، از بيداد بيدادگران در هم شكسته شد. [16] .

310 - عفو حسيني

محدث قمي (ره) نقل مي كند: در يكي از كتب اخلاقي، جرياني به اين عبارت ديدم، عصام بن مصطلق گويد: (در سفري) وارد مدينه شدم، حسين بن علي عليه السلام را ديدم، از سيماي خوش و قيافه جذاب او خوشم آمد، و آن كينه اي كه از پدر او داشتم، حسد مرا برانگيخت، (به قصد توهين و آزار، نزديك او رفتم و) گفتم: تو فرزند ابو ترابي؟

فرمود: آري؟

پس در ناسزاگوي او و پدرش، تا توانستم گفتم، (همين كه خسته شدم و باز ماندم)، همچون دلسوز و مهربان به من نگاهي كرد، سپس (اين آيه را تلاوت) فرمود: اي رسول ما! طريقه عفو و بخشش پيش گير و به نيكوكاري امر كن و (چنانچه نپذيرفتند) از مردم نادان روي برگردان و چنانچه بخواهد از طرف شيطان در تو وسوسه و جنبشي پديد آيد به خدا پناه بر كه او به حقيقت، شنوا و داناست چون پرهيزگاران را از شيطان، وسوسه و خيالي به دل فرا رسد همان دم خدا را به ياد آرند و همان لحظه بصيرت و بينايي پيدا كنند، (شيطان جن و انس) برادرانش (مدم فاسق و هواپرست) را به راه گمراهي مي كشند، و هيچ در گمراه كردن بدكاران قصور نمي كنند.

سپس فرمود: بر خود آسان گير، از خداي سبحان براي خودم و تو طلب آمرزش مي كنم، اگر از ما كمك بخواهي، كمك مي كنيم، و اگر از ما بخششي بطلبي، بر تو بخشش مي آوريم، و اگر از ما هدايت بجويي، راهنماييت مي كنيم، (دريغي نيست).

عصام گويد: به خاطر آن بدرفتاريم آثار پشيماني مرا فرا گرفت.

پس (رفتار يوسف، با برادران پشيمان خود را ياد آورده اين آيه شريفه را تلاوت) فرمود: اكنون هيچ خجل و متأثر نباشيد كه (من عفو كردم و) خدا هم گناه شما را مي بخشد و او مهربان ترين مهربانان است بعد سؤال فرمود: آيا اهل شامي؟

عرض كردم: آري.

فرمود: عادتي است كه از قبيله اخزام سراغ دارم، خدا ما و شما را نگه دارد، (اكنون) بي هيچ بيم و هراسي، حوائج و پيشامدهايت را نزد ما بياور، ان شاء الله مرا در بهترين گمان خود خواهي يافت

عصام گويد: (از اين رفتار بزرگوارانه آنچنان شرمنده شدم كه) زمين به همه گستردگيش بر من تنگ آمده، دوست داشتم اي كاش مرا فرو مي برد، سپس ‍ آهسته و پنهاني، از نزد او دور شدم در حالي كه بر روي زمين هيچ كس برايم محبوب تر از او و پدرش نبود. [17] .

311 - بخشيدن غلام

غلام امام حسين عليه السلام جرمي مرتكب شد (كه عقوبت داشت) پس ‍ فرمان داد تا او را عقوبت كنند. غلام عرض كرد: مولاي من! و آنان كه خشم خود را فرو برند، حضرت عليه السلام فرمود: رهايش سازيد! پس ‍ عرض كرد: و آنان كه از جرم مردم درگذرند، فرمود: از گناه تو چشم پوشيدم، عرض كرد: مولاي من! و خدا نيكوكاران را دوست دارد، فرمود: تو در راه خدا آزادي، نيز دو برابر آنچه تاكنون به تو مي دادم از آنت مقرر داشتم [18] .

312 - قبول پوزش

علامه جمال الدين محمد بن يوسف حنفي گويد: از امام علي بن الحسين عليه السلام روايت شده كه فرمود: از پدر بزرگوار خود امام حسين عليه السلام شنيدم مي فرمود: اگر كسي ناسزايم گويد در اين گوش - و اشاره به گوش راست خود فرمود - و از من پوزش بخواهد در گوش ديگر، عذرش را مي پذيرم، و آن از اين روست كه اميرالمؤمنان علي بن ابيطالب عليه السلام برايم، از جدم رسول خدا صلي الله عليه وآله حديث نموده كه مي فرمود: كسي كه عذر ديگري را - چه حق باشد يا باطل نپذيرد در حوض ‍ كوثر ورود نيابد. [19] .


پاورقي

[1] منتهي الامال، ص 40.

[2] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 829.

[3] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 826.

[4] همان ماخذ، ص 822.

[5] ترجمه موسوعه کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 700.

[6] آل عمران / 92.

[7] ترجمه کتاب موسوعه کلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 699.

[8] همان، ص 695.

[9] فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام، ص 847.

[10] احقاق الحق طبع الجديد، ج 11، ص 447.

[11] عيون الاخبار ابت قتيه، ج 3، ص 40.

[12] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 65.

[13] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 97.

[14] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 96 و 97.

[15] نقثنه المصور، شيخ عباس قمي.

[16] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام، ص 100.

[17] فرهنگ جامع امام حسين عليه السلام، ص 690.

[18] همان ماخذ، ص 692.

[19] همان ماخذ، ص 692.