بازگشت

رمز جاودانگي نهضت حسيني


153 - جاودانگي نهضت امام حسين (ع)

در تاريخ انسانيت حوادث تلخ و شيرين و غم انگيزي و فرح زا بمانند امواج كوچك و بزرگ در اجتماعات انساني به وجود آمده. اين حوادث در آغاز چنان پر ضربان و خيره كننده بوده كه دنيا يا يك اجتماع را به خود متوجه ساخته و موقتا تمام زندگي روزانه مردم را تحت الشعاع قرار داده و نقل مجالس گرديد است.

و لكن هر مقدار از زمان حادثه مي گذرد بمانند همان امواج دور شونده از مركز رو به ضعف گذاشته و ماهيت اوليه را از دست داده و رو به فراموشي مي نهند و پس از مدتي چنان از نظرها محو مي شوند كه گويا از اول نبوده و يا به زحمت در ياد و خاطر انسان ها تداعي مي شوند.

اين يك خاصيت عمومي براي همه حوادث تاريخ است، ولي در ميان آن همه حوادث؛ندرتا حادثه هايي به چشم مي خورد كه كاملا يك حالت استثنايي دارند و گذشت زمان آن را كهنه و بي رنگ نمي سازد.

حادثه خونين كربلا و شهادت حسين عليه السلام يك نمونه عالي و ممتاز از اين امواج استثنايي تاريخ بشري است و كسي باور نمي كرد حادثه اي در ميان بياباني خاموش و دور افتاده پس از كشته شدن قهرمانان آن، چنين عكس العمل پر اهميتي به وجود آورد.

اين موج در كربلا، چندان بزرگ به نظر نمي رسيد؛ولي در كوفه بزرگ شد. به شام و حجاز كه رسيد بزرگتر شد و در مدت كوتاهي دنياي اسلام را به جنبش در آورد و با گذشت زمان هر روز به دامنه دايره خود افزوده و وسيع تر مي گرديد و امروز پس از صدها سال اعجاب و تحسين جهانيان را بر انگيخته؛به طوري كه سلاطين دنيا و رهبران انقلاب ها، پس از گذشت اندك زمان از خاطره ها محو شده و اقدامت آنان به فراموشي سپرده مي شود؛ليكن اين چه خوني است كه در 1400 سال پيش در كربلا بر زمين ريخت، اما هنوز مي جوشد و اين چه عظمتي است كه پس از شهادت درخشان تر مي شود. و دنيا را به خود جلب مي كند قبر شاهان عصر و قدرتمندان وقت ويرانه مي شوند وليكن قبر حسين عليه السلام و ياران وي را تعمير كرده و ياد آنان را بيش از پيش زنده نگاه مي دارند.

البته وحي آسماني قبلا به اين جهات كه مغفول اذهان بوده خبر داده است، به طوري كه در حديث ام يمن، رسول اكرم صلي الله عليه وآله فرموده فرشته وحي براي من خبر داده حسين عليه السلام كشته مي شود و قبر او را پيوسته تعمير خواهند نمود و تا انقراض عالم باقي خواهند ماند.

154 - عاشورا، نهضتي جاويدان

بر خلاف انتظار بني اميه، آنان با كشتن حسين عليه السلام گور خود را كندند و از مقاصد شوم خود پرده برداشته و خشم و غضب ملل اسلامي را خريداري كردند. همه مجامع اسلامي عمل بني اميه را تقبيح كرده و آن را يك جنايت نابخشودني دانستند.

اين حقيقتي است كه هر مورخ به آن اعتراف مي نمايد، (ماربين) مستشرق آلماني مي گويد: بزرگترين خطاي سياسي بني اميه؟ اسم و رسم آنها را از صفحه عالم محو ساخت كشتن حسين عليه السلام بود [1] .

محكوميت بني اميه در افكار مسلمين براي آينده اسلام بسيار مفيد شد؛زيرا بين اميه از اين كه بتوانند منافقانه و زير پرده به اسلام ضربه بزنند مأيوس ‍ شدند و مردم آنها را به خوبي شناختند

از آن پس همكاري و نزديك شدن به آنان سبب بدنامي و ننگ بود. مردم نيز طبعا به نيات و مقاصد آنها مخالفت مي كردند و تا مي توانستند جلو مقاصد آنها ايستادگي مي كردند. اگر سرنيزه و شمشير نبود خون بني اميه را مي نوشيدند و زنده به گورشان مي كردند.

قصيده عبدالله بن همام سلولي، ترجمان احساسات و تنفر و انزجار مردم از آل اميه است



خشينا الغيظ حتي لو شربنا

دمأ بني اميه ما روينا



خشم كليه عروق ما را چنان پر كرده كه اگر خون هاي بين اميه را بياشاميم باز سيراب نمي شويم.

يكي از علماي مصر كه براي كتاب كامل ابن اثير فهرستي تهيه كرده است، مي گويد: سپاهي كه با حسين عليه السلام جنگ كرد و او را كشت سنگدل ترين مردمان دنيا بود و در ميان آن لشكريان آثار رحم انساني نبود؛بلكه جمادات متحرك و شريري بودند كه بزرگترين عار و بدترين كارها و شنيع كارها و شنيع ترين كردار را بر خود هموار كردند [2] شيخ عبدالوهاب نجار، از اساتيد برجسته دانشگاه الازهر مصر در ملاحظاتش بر كامل ابن اثير، بني اميه و كشندگان حسين عليه السلام را لعن و توبيخ و تفبيح كرده. [3] .

155 - مصيبت حسين (ع)

واعظم بك المصاب هر مصيبت زده اي كه خدا برايش اجر معين فرموده، پاداشش به اعتبار اوست. هر چه مصيبت سخت تر باشد، اجرش ‍ بيشتر است گاهي زخم شدن بدن يا تلف شدن مال است يا مرگ بستگان تا مرگ پسر جوان است بهشت بر او واجب مي شود (صبر بكنيد يا نكنيد)

مصيبت هايي كه بر انسان وارد مي شود، محدود و موقت است مثلا امروز سرش شكست بعد خوب مي شود و يادش مي رود اجري برده است. اما مصيبت حسين عليه السلام فراموشي شدني نيست، لذا رحمت هايي كه سال گذشته ايام عاشورا براي مصيبت زده هاي حسيني بود، امسال نيز هست. ثواب هاي دستگاه حسين نامحدود است (اجزل بك الثواب) چنانچه مصيبتش نيز نامحدود است (اعظم بك المصاب) مانند مصيبت حسين عليه السلام در عالم سراغ نداريم مصيبتي كه انقلاب در آسمان ها و زمين پديد آورد. [4] .

156 - مراسم جاودان حسيني

در معجزه امام حسين عليه السلام همين بس كه مراسم عزاي آن حضرت تا روز قيامت تجديد شده و آثار آن نابود نشده واز خاطره ها فراموش نخواهد شد.

157 - قرب حق ورقت قلب

تا قيام صحنه كربلا، دل هاي اهل ايمان را صيد مي كند هر كسي اين قضايا را بخواند يا بشنود دلش را خاشع مي كند، در هر مرحله اي كه باشد اگر آن را ادامه دهد اهل نجات مي شود يعني غفلت ها كنار زده مي شود و دل به خدا نزديك مي گردد هنگامي كه دلش رو به حق است.

تقريبا چهل سال قبل در مراجعت از سفر حج ايام عاشورا بود كه يك نفر سني مالكي مذهب كنار من نشسته بود من ساكت بودم اما او خودش به سخن آمد و گفت: عاشوراي حسين عليه السلام است و بعضي از قضاياي كربلا را نقل مي كرد و اشك مي ريخت [5] .

158 - شهادت طلبان ما خاطره شب عاشورا را زنده مي كنند

اكنون ملت ما دريافته است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاء مجالس حال و دعاي اينان شب عاشوراهاي اصحاب سيدالشهداء را در دل زنده مي كند. [6] .

159 - نه گفتن در مقابل امپراطوري ظالمانه بايد محفوظ بماند

دستور است اين، دستور عمل امام حسين (ع) دستور است براي همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاء دستور است به اينكه هر روز در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را، امام حسين با عده كم همه چيزش را فداي اسلام كرد، مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد و گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند [7] .

160 - همه سرزمين ها كربلاست

اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلائ يك كلمه بزرگي است كه اشتباهي از او مي فهمند، آنها خيال مي كنند كه يعني هر روز بايد گريه كرد بكن اين محتوايش غير از اين است كربلا در روز عاشورا چه نقشي را بازي كرد، همه زمين ها بايد اينطور باشد، نقش كربلا اين بود كه سيدالشهداء عليه السلام با چند نفر جنگ كرد، عدد معدود آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكاري كردند و كشته شدند، و لكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را همه جا بايد اينطور باشد و همه روز هم بايد اينطور باشد، همه بزور بايد ملت ما اين معنا را داشته باش كه امروز روز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم، انحصار به يك زمين ندارد، انحصار به يك فرد، نمي شود، قضيه كربلا منحصر جمعيت هفتاد و چند نفري و يك زمين كربلا نبود، همه زمين ها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزه، غفلت نكنند ملت ها از اينكه بايد هميشه مقابل ظلم بايستند. [8] .

161 - مجلس بزرگداشت شيعيان

بخش ديگري از مجالس سوگواري بر حسين عليه السلام مجالسي است كه شيعيان همه ساله تا روز رستاخيز در سوگ او برپا خواهند داشت.

از ويژگي هاي شگفت انگيز اين مجلس اين است كه با وجود تعداد بي شمار و تكرار بسيار، نه تنها خسته كننده نيست بلكه هر روز بر رونق و شكوه و ارزش و عظمت آن افزون مي گردد، تا جايي كه اينك نه تنها در كشورهاي مسلمان نشين بلكه در شهرها و كشورهاي غير مسلمان نشين نيز مجالس بزرگداشت حسين عليه السلام با شكوه و شور و شعف بسياري برپا مي گردد. و با وجود همه محدوديت ها و فشارهاي گوناگون در برخي زمان ها و مكان ها، اين محافل پرشور حسيني در همه جا رونق و رواج يافته است...

162 - مسأله هميشگي

در انقلاب بزرگ ملت ايران هم، عاشورا و خاطره حسين بن علي عليه السلام، و قضاياي محرم نقش اساسي داشت. مسأله تمام نشدني و هميشگي است.

163 - نام امام حسين (ع) نام عجيبي است! [9] .

عزيزان من! نام حسين بن علي عليه السلام نام عجيبي است. وقتي از لحاظ عاطفي نگاه مي كنيد، مي بينيد خصوصيت اسم آن امام در بين مسلمين با معرفت، اين است كه دل ها را مثل مغناطيس و كهربا، به خود جذب مي كند، البته، در بين مسلمين كساني هستند كه اين حالت را ندارند و در حقيقت، از معرفت به امام حسين عليه السلام بي بهره اند. از طرفي كساني هم هستند كه اسم حسين عليه السلام، اشكشان را جاري مي سازد و دلشان را منقلب مي كند. خداي متعال، در نام حسين عليه السلام اثري قرار داده است كه وقتي اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ايران و ديگر ملت هاي شيعه، يك حالت معنوي حاكم مي شود. اين، آن معناي عاطفي آن ذلت و وجود مقدس است.

از اول هم در بين اصحاب بصيرت، همين طور بوده است. در خانه نبي اكرم عليه و علي اله الاف الصلاة و السلام و اميرالمؤمنين عليه الصلاه و السلام و در محيط زندگي اين بزرگواران هم، آن طوري كه انسان از روايات و تاريخ و اخبار و آثار مي فهمد اين وجود عزيز، خصوصيت داشته و مورد محبت و عشق ورزيدن بوده است. امروز هم، همين گونه.

از جنبه معارف نيز، آن بزرگوار و اين اسم شريف،؟ اشاره به آن مسماي عظيم القدر است، همين گونه مي باشد، عزيزترين معارف و راقي ترين مطالب معرفتي، در كلمات اين بزرگوار است. همين دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه را كه شما نگاه كنيد، خواهيد ديد حقيقتا مثل زيور اهل بيت، پر از نغمه هاي شيوا و عشق و شور معرفتي است. حتي بعضي از دعاهاي امام سجاد عليه السلام را كه انسان مي بيند و مقايسه مي كند، گويا كه دعاي اين پسر، شرح و توضيح و شريف عرفه و كلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا، معنا و روح عجيب دارد و بحر ذخاري از معارف عالي و رقيق و حقايق ملكوتي است كه در آثار اهل بيت عليه السلام كم نظير است.

از جنبه تاريخي هم، اين نام و خصوصيت و شخصيت، يك مقطع تاريخي و يك كتاب تاريخ است. البته به معناي ساده و گزاره ما وقع نيست، بلكه به معناي تفسير و تبيين تاريخ و درس حقايق تاريخي است.

من، يك وقتي درباره عبرت هاي ماجراي امام حسين عليه السلام صحبت هايي كردم و گفتم كه ما از اين حادثه، غير از درس هايي كه مي آموزيم، عبرت هايي نيز مي گيريم. درس ها به ما مي گويند كه چه بايد بكنيم؛ولي عبرت ها به ما مي گويند كه چه حادثه اي اتفاق افتاده و چه واقعه اي ممكن است اتفاق بيافتد.

164 - ريشه ضربه هايي كه بشريت مي خورد!

امروز بيش از پنج قرن و ده قرن پيش، حسين بن علي اسلام و شما، در دنيا شناخته شده است. امروز وضع به گونه اي است كه متفكران و روشنفكران و آنهايي كه بي غرضند، وقتي به تاريخي اسلام بر مي خورند و ماجراي امام حسين را مي بينند، احساس خضوع مي كنند. آنهايي كه از اسلام سر در نمي آورند، اما مفاهيم آزادي، عدالت، عزت، اعتلاء، و ارزش هاي والاي انساني را مي فهمند، با اين ديد نگاه مي كنند و امام حسين، امام آن ها در آزادي خواهي، در عدالت طلبي، در مبارزه با بدي و زشتي ها، در مبارزه با جهل و زبوني انسان است.

امروز هم هر جايي كه بشر در دنيا ضربه خورده است. چه ضربه اقتصادي، اگر ريشه اي را كاوش كنيد، يا در جهل است، يا در زبوني، يعني يا نمي دانند و معرقت لازم را به آنچه كه بايد معرفت داشته باشند، ندارند؛يا اين كه معرفت دارند، اما خود را ارزان فروخته اند؛زبوني را خريده اند و حاضر به پستي و دنائت شده اند! امام سجاد و اميرالمؤمنين - بنابر آنچه كه از آن ها نقل شده - فرموده اند: ليس لا نفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغيرها؛اي انسان! اگر بناست هستي و هويت و موجوديت تو فروخته بشود، فقط يك بها دارد و بس، و آن بهشت الهي است؛به هر چه كمتر از بهشت بفروشي، سرت كلاه رفته است. اگر همه دنيا را هم به قيمت قبول پستي و ذلت و زبوني بفروشي، سرت كلاه رفته است. اگر همه آن كساني كه در اطراف دنيا تسليم زر و زور صاحبان زر و زور شده اند و اين زبوني را قبول كرده اند، چه عالم، چه سياستمدار، چه فعال سياسي و اجتماعي، چه روشنفكر به خاطر اين است كه ارزش خود را نشناختند. و خود را فروخته اند خيلي از سياستمداران دنيا خودشان را فروخته اند. در عزت فقط اين نيست كه انسان روي تخت سلطنت يا رياست بنشيند؛گاهي يك نفر بر تخت سلطنت نشسته است، به هزاران نفر هم با تكبر فخر فروشي مي كند و زور مي گويد؛اما در عين حال زبون و اسير يك قدرت و يك مركز ديگر است؛اسير تمايلات نفساني خود است؛كه البته اسراي سياسي امروز دنيا به اين آخري نمي رسند؛اسير قدرت ها و اسير مراكزند.

اگر امروز شما به اين كشور بزرگ نگاه كنيد، مي بينيد كه چهره جوانان اين كشور، از احساس استقلال و احساس عزت، برافروخته و شادمان است. هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه دستگاه هاي سياسي اين كشور، از قدرتش؛دنيا كمترين فرماني مي برند همه دينا هم اين را قبول دارند كه در همين كشور با عزت و باعظمت، قبل از انقلاب حكومتي سركار بود كه افرادش تفرعن و تكبر داشتند و براي خود جاه و جلال و جبروت قائل بودند و مردم بايستي در مقابلشان تعظيم مي كردند و خم مي شدند؛اما همانها اسير و زبون ديگران بودند! در همين تهران، هر وقت سفير امريكا مي خواست، مي توانست با شاه ملاقات كند و هر مسأله اي را بر او ديكته كند و از او بخواهد و اگر او انجام نداد، به او تغير كند! ظاهر شان جلال و جبروت داشت؛اما براي ضعفا، زبون بودند! امام حسين خواست اين زبوني را از انسان ها بگيرد.

165 - فداي انسانيت

وقتي انسان حسين را با اين صفات و خصايص مي شناسد، مي بيند حق است و سزاور است كه نام او تا ابد زنده بماند، چون حسين مال خود نبود، خودش را فداي انسان كرد، فداي اجتماع انساني كرد، فداي مقدسات بشر كرد، فداي توحيد كدر، فداي عدالت كرد، فداي انسانيت كرد. از اين جهت افراد بشر همه او را دوست مي دارند. وقتي انسان، ديگرين را مي بيند كه در او هيچ چيزي از خود فردي وجود ندارد و هرچه هست شرافت و انسانيت است، او را با خودش متحد و يكي مي بيند.

166 - پيوند انسانهاي مؤمن با حسين

ما چرا امروز فدايي حسين هستيم؟ چون آنچه را پيغمبر فرمود كه: حسين مني و انا من حسين همه ما در خودمان احساس مي كنيم، يعني حسين را از خود و خود را از حسين جدا نمي بينيم. ما حسين را به صورت يك فرد كه منظورش انجام تقاضاهاي شخصي خود است و ما از او هستيم، او از بشريت است و بشريت از اوست، او با روح ما و سرنوشت ما آميخته است. ما از او و او از ما است. [10] .

167 - عاشورا، تنديس اسلام

وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم، بايد نگاهي هم به نهضت حسين بكنيم مي بينيم امام حسين عليه السلام كليات اسلام را عملا در كربلا به مرحله عمل آورده، مجسم كرده است، ولي تجسم زنده و جاندار حقيقي و واقعي، نه تجسم بي روح، انسان وقتي در حادثه كربلا تأمل مي كند. اموي را مي بيند كه دچار حيرت مي شود و مي گويد اينها نمي تواند تصادفي باشد، و سر اينكه ائمه اطهار، اين همه به زنده نگه داشتن و احياء اين خاطره توصيه و تاكيد كرده و نگذاشته اند حادثه كربلا فراموش شود، اين است كه اين حادثه، يك اسلام مجسم است، نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود.

168 - نهضت جاودان تا قيامت

اصحابي كه از مدينه با حضرت آمدند خيلي كم بودند، شايد به بيست نفر نمي رسيدند، چون يك عده در بين راه جدا شدند و رفتند. بسياري از آن هفتاد و دو نفر در كربلا ملحق شدند و باز بسياري از آنها از لشكر عمر سعد جدا شده و به سپاه اباعبدالله ملحق شدند. از جمله، بعضي از آنها كساني بودند كه وقتي از كنار اين خيمه عبور مي كردند، صداي زمزمه عالي و زيبايي را مي شنيدند، صداي تلاوت قرآن، ذكر خدا، ذكر ركوع، ذكر سجود، سوره حمد، سوره هاي ديگر، اين صدا، اينها را جذب مي كرد و اثر مي بخشيد. يعني اباعبدالله و اصحابش از هر گونه وسيله اي كه از آن بهتر مي شد استفاده كرد، استفاده كردند تا برسيم به ساير وسائلي كه اباعبدالله، عليه السلام در صحراي كربلا استفاده كرد خود صحنه ها را اباعبدالله طوري ترتيب داده است كه گويي براي نمايش تاريخي درست كرده كه تا قيامت به صورت يك نمايش تكان دهنده تاريخي باقي بماند.

169 - نور خاموش ناشدني حسين

با تاريخچه حسين، با نام حسين، با مرثيه حسين، ديدند عجب! قبر حسين هم مصيبتي براي ما شده است، تصميم گرفتند كه قبرش را از بين ببرند، قبرش را خراب كردند، تمام آثار آن را محو كردند، پستي و بلندي هاي زمين را يكسان كردند، به محل قبر آب انداختند، به طوري كه احدي در آن سرزمين نفهمد كه قبر حسين در كدام نقطه بوده است اما مگر شد؟ حتي روي آوردن مردم به آن بيشتر هم باشد. [11] .

170 - ريشه حب و بغض

نمونه هاي مختلف انسان ها را مورد نظر قرار مي دهيم. نسبت به بعضي افراد نظير شمر و يزيد در گذشته و موسي چومبه در حال احساس تنفر مي كنيم و نسبت به بعضي ديگر شهيدان كربلا در گذشته و لومومبا در عصر حاضر احساس تحسين و همدردي مي كنيم، چرا؟ آيا اين نوعي جانشين سازي است؟ و چون خون را به جاي شهيدان كربلا و يا لومومبا كه فكر مي كنيم هم طبقه ما هستند مي گذاريم به حال خودمان رقت مي كنيم و شمر و يزيد و چومبه را به جاي دشمنان ستمگر خود مي گذاريم احساس تنفر مي كنيم؟ يا اينكه در اينجا خود را به كناري كشيده ايم و از دريچه انسانيت مي نگريم و مسأله جانشين سازي به هيچ وجه ندارد. اگر شق اول است، پس آن كه در طبقه شمر و يزيد و چومبه است و دستش مي رسد كه بزند كه بكشد و به مسلسل ببندد و با ستمگران احساس همدردي و همدلي مي كند با آن كه با ستمكشان احساس همدردي مي كند هيچ تفاوتي ندارد، همدردي هر دوشان ناشي از جانشين سازي و غريزه حب ذات است.

171 - ما اعظمها و اعظم مصيبتها

اگر صاحب نظري دقت كند، مصيبتي را بالاتر از اين مصيبت نخواهد ديد كه از ابتداي ايجاد دنيا تا امروز فاجعه اي به شكل وجود نداشته كه در يك روز پيغمبر زاده خودشان را همراه با خاندان و ياران او به شهادت برسانند، مال و متاع او را غارت كنند، خيمه هايش را به آتش بكشند، سپس سر او را همراه ياران و اولاد او شهر به شهر بگردانند و به ملت و مذهبي كه به او منتسب اند، پشت پا بزنند، در حالي كه آن ها سلطنت خود را بر پايه همان دين و مذهب بنيان گزارده اند.

ما سمعنا بهذا في آبائنا الاولين، فانالله راجعون من مصيبه ما اعظمها واوجعها و انكاها لقلوب المحبين و لله در مهيار حيث قال:



يعظمون له اعواد منبره

و تحت ارجلهم اولاده وضعوا



باي حكم بنوه يتبعونكم

و فخركم انكم صحب له تبع



ما در پدران و گذشتگان خود چنين نديده بوديم، پس همه از خداييم و به سوي خدا باز مي گرديم، پناه به خدا مي بريم از اين مصيبت عظيم و جانكاه و سوزاننده كه دل هاي دوستان خدا را سوزانيد. خداوند به مهيار ديلمي جزايي خير دهد، آنگاه كه اين گونه سرود:

براي بزرگداشت و تعظيم مقام پيامبر، به منبر آن حضرت احترام مي گذارند؛در حالي كه فرزندان همان حضرت را زير پا نهاده و له مي كنند.

مطابق كدام حكم و قانون فرزندان پيامبر بايد تابع شما باشند، در صورتي كه افتخار شما به اين است كه تابع پيامبر هستيد [12] .

172 - عاشورا مكتب زنده و جاودان

درس هاي عاشورا، كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگي است؛مخصوص زمان معين نيست. درس عاشورا، درس فداكاري و دينداري و شجاعت و مواسات و درس قيام لله و درس محبت و عشق است. يكي از درس هاي عاشورا، همين انقلاب عظيم و كبيري است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزندان ابي عبدالله الحسين عليه السلام انجام داديد. خود اين، يكي از درس هاي عاشورا بود. در اين زمينه هم امروز هيچ بحثي نمي كنم.

بحث سوم، درباره عبرت هاي عاشورا است، كه چند سال قبل از اين، ما اين مساله را مطرح كرديم كه عاشورا غير از درس ها، عبرت هايي دارد.

بحث عبرت هاي عاشورا مخصوص زماني است كه اسلام حاكميت داشته باشد.

حداقل اين است كه بگوييم عمده اين بحث، مخصوص به اين زمان است؛يعني زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم.

ما قضيه را اين گونه طرح كرديم كه چه طور شد جامعه اسلامي به محوريت پيامبر عظيم الشأن، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعه سر تا پا حماسه و شور ديني، و آن احكامي كه بعدا مقداري درباره آن عرض خواهم كرد، همين جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتي بعضي همان كساني كه دوره هاي نزديك به پيامبر را ديده بودند، بعد از پنجاه سال كارشان به آن جا رسيد كه جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيع ترين وضعي كشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مي شود؟!

زينب كبري (سلام الله عليها) در بازار كوفه، آن خطبه عظيم را اساسا بر همين محور ايراد كرد: يا اهل الكوفه، يا اهل الختل و الغدر، أتبكون؟! [13] .

مردم كوفه وقتي كه سر مبارك امام حسين را بر روي نيزه مشاهده كردند و دختر علي را اسير ديدند و فاجعه را از نزديك لمس كردند، بنا به ضجه و گريه كردند. و فرمودند: أتبكون؟! گريه مي كنيد؟ فلا رقاب الدمعه ولا هدئت الرنه؛ [14] .

گريه تان تمامي نداشته باشد. بعد فرمود: انما مثلكم كمثل التي نقضت عزلها من بعد قوه انكاثا تتخدون ايمانكم دخلا بينكم. [15] .

اين، همان برگشت است، برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زني هستيد كه پشم ها يا پنبه ها را با مغزل [16] نخ مي كند! شما در حقيقت نخ هاي رشته خود را پنبه كرديد. اين، را از نو باز مي كند! شما در حقيقت نخ هاي رشته خود را پنبه كرديد. اين، همان برگشت است. اين، عبرت است. هر جامعه اسلامي، در معرض همين خطر است.

امام خميني عزيز بزرگ ما، افتخار بزرگش اين بود كه يك امت بتواند عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسان هاي غير پيامبر و غير معصوم، مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آيا هر جامعه اسلامي، همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند نه؛اگر عبرت نگيرند، بله عربت هاي عاشورا اين جا است.

ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيدا كرده ايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلامي را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. اين ملت تا امروز هم كه تقريبا بيست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محكم در اين راه ايستاده و رفته است. اما اگر دقت نكنيد، اگر مواظب نباشيم، اگر خودمان را آنچنان كه بايد و شايد، در اين راه نگه نداريم، ممكن است آن سر نوشت پيش بيايد. عبرت عاشورا، اين جاست.

173 - انقلاب اسلامي حاصل زنده نگه داشتن عاشوراست.

يك روز بود كه بشر مأيوس بود؛اما انقلاب اسلامي و نظام اسلامي نشان داد كه همه چيز ممكن است. نظام اسلامي به آن حد نرسيده است، اما بزرگ ترين موانع را در راه رسيدن به آن مرحله از سر راه برداشت. وجود حكومت طاغوتي، حكومت ديكتاتوري، حكومت انسان هايي كه بر مردم شير بودند، ولي در مقابل قدرت ها روباه بودند؛ در مقابل مردم خودشان با تفرعن و تكبر بودند. اما در مقابل بيگانگان تسليم و خاضع بودند؛بزرگ ترين مانع براي يك ملت است؛آن هم حكومتي كه همه قدرت هاي جهاني از او حمايت مي كردند. ملت ايران نشان داد كه اين كار، عملي و ممكن است؛اين مانع را برداشت و در اين راه حركت كرد.

به لطف و فضل الهي، در اين راه گام هاي زيادي برداشته شده است؛اما برادران و عزيزان! ما در نيمه راهيم. اگر ما پيام امام حسين را زنده نگه مي داريم، اگر نام امام حسين را بزرگ مي شماريم، اگر اين نهضت را حادثه عظيم انساني در طول تاريخ مي دانيم و براي آن ارج مي نهيم، براي اين است كه يادآوري اين حادثه به ما كمك خواهد كرد كه حركت كنيم و جلو برويم و انگشت اشاره امام حسين را تعقيب كنيم و به لطف خدا به آن هدف ها برسيم و ملت ايران انشاءالله خواهد رسيد. نام امام حسين عليه السلام را خدا بزرگ كرده است و حادثه كربلا را در تاريخ نگه داشته است. اين كه مي گويم ما بزرگ نگه داريم، معنايش اين نيست كه ما اين كار را داريم مي كنيم، نه، اين حادثه عظيم تر از آن است كه حوادث گوناگون دنيا بتواند آن را كمرنگ كند و از بين ببرد.

امروز، روز تاسوعاست، فردا، روز عاشوراست. روز عاشورا، اوج همين حادثه عظيم و بزرگ است. حسين بن علي عليه السلام با ساز و برگ جنگ به كربلا نيامده بود آن كسي كه مي خواهد به ميدان جنگ برود، سرباز لازم دارد، اما امام حسين عليه السلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است، اين به معناي آن است كه اين جا بايد حادثه اي اتفاق بيفتد كه عواطف انسان ها را در طول تاريخ همواره به خود متوجه كند، تا عظمت كار امام حسين معلوم بشود امام حسين مي داند كه دشمن پست و رذل است؛مي بيند كه اين كساني كه به جنگ او آمده اند، عده اي جزو اراذل و اوباش كوفه هستند كه در مقابل يك پاداش كوچك و حقير، حاضر شده اند به چنين جنايت بزرگي دست بزنند؛مي داند كه بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد؛امام حسين از اين ها غافل نيست؛ اما در عين حال تسليم نمي شود؛از راه خود بر نمي گردد؛بر حركت در اين راه پافشاري مي كند؛پيداست كه اين راه چه قدر مهم است؛اين كار چه قدر بزرگ است. [17] .

174 - شهيد جاويد

جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و ساير قواي مسلح پيروان شهيد جاويدي هستند كه تاريخ مي گويد هر يك از جوانان و ياران او كه به شهادت مي رسيدند رخسار مباركش افروخته تر و آثار شجاعت و تصميم در او بارزتر مي گرديد. [18] .

175 - اثرات محبت حسيني

محبت امام حسين عليه السلام داراي ويژگي و اثرات خاصي است كه به بيش و كم بودن آن، ربطي ندارد. براي مثال:

1 - از آثار مهر به اوست كه قلب هاي باايمان، پيوسته در هواي زيارت اوست. به هنگام شنيدن زيارت نامه او، يا شنيدن خبر رفت و آمد كاروان زائرانش، دگرگون مي گردد و بيشتر از آنچه در آرزوي زيارت خانه خدا يا ديگر مشاهد مشرفه و مراقد مطهره باشد. در آرزوي زيارت اوست.

2 - و نيز از آثار محبت بدان حضرت است كه هركسي به زيارت ديگران امامان نور عليه السلام مشرف گردد، در زيارت آنان نيز نام و ياد مقدس او، در كنار نام آنان صفابخش دل اوست

3 - و نيز پرتوي از همين مهر است كه نام روح بخش او در دل هاي با ايمان، اثري عميق بر جاي مي نهد، همانگونه كه پدر گرانمايه اش ياد و نام شهادت پرافتخار او را، مايه اندوه عميق دل ها و جريان يافتن اشك ها خواند [19] و خود آن حضرت فرمود:

من شهيد اشك هايم! هيچ انسان با ايماني مرا ياد نمي كند، جز اينكه طوفاني از اندوه در دلش ايجاد و اشك ديدگانش جاري مي گردد [20] .

4 - از پرتو همان مهر خاص است كه ورود ماه غمبار محرم كه ماه اوست، قلب ها را لبريز از اندوه مي سازد.

5 - و سرانجام بر اثر محبت خاص به آن حضرت است كه با تكرار فاجعه غمبار عاشورا و مصائب او، ذره اي از عشق و سوز و گداز بر او كاسته نمي شود و براي دل هاي با ايمان ملال نمي آورد؛به طوري كه اگر روزي هزار بار سوگ او تكرار گردد، باز هم مردم با ايمان به مجرد شنيدن اين فاجعه بزرگ كه آن حضرت را در حالي كه از شدت عطش مي سوخت و زخم هاي بي شمار پيكرش را پوشانده بود، سر مقدسش را از قفا بريدند، صداي شيون مردم فضا را پر مي كند.

همين گونه: اگر تصور كنند كه آن حضرت در پهن دشت نينوا، در اوج غربت و تنهايي، براي اتمام حجت، طلب ياري مي كرد، يا جريان داد خواهي او را بشنوند، بازهم صداي گريه مردم، به آسمان مي رسد.

به هر حال، تكرار مصيبت او نه تنها از سوز و گداز دلها نمي كاهد و خسته كننده نيست؛بلكه دل ها را مشتعل مي سازد و جلا مي بخشد و صيقل مي دهد [21] .

176 - تأثير خاص اشعار محتشم

گاهي مي بينيد كه براي حفظ يك بناي اعتقادي يا عاطفي، آن قدر يك شعر اهميت دارد، چندين كتاب اهميت ندارد. همين دوازده بند معروف محتشم كه جزو اشعار قديمي مرثيه و مصيبت است، با اين مطالبي كه در اين كتاب و در اين دوازده بند هست، چيزي نيست كه امثال او، شبيه اين مطالب را در كتاب هاي خود نياورده باشند؛در عين حال، اشعار او تأثير خاصي دارد. غالبا هم چيزهاي ذوقي است.



گر چشم روزگار بر و فاش مي گريست

خون مي گذشت از سر ايوان كربلا



آن چنان حادثه كربلا را براي مخاطب تصوير مي كند كه اين مفاهيم با همه بار اعتقادي و عاطفي و انساني و سياسي و فكري، در اعماق جان مستمع نفوذ مي كند، اهميت اين اشعار، چنين است.



باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

باز اين چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است



بينيد اصلا با يك هنر و ذوق و آريه سخن و به شكل خاصي، دل را متوجه مي كند.

اهميت شعر اين است. [22] .


پاورقي

[1] پرتوي از عظمت حسين عليه السلام، ص 246.

[2] فهرست کامل، ج 3، صفحه ج و ط.

[3] پروتوي از عظمت حسين عليه السلام، ص 248.

[4] سيدالشهدا عليه السلام، شهيد دستغيب، ص 164.

[5] همان ماخذ، شهيد دستغيب، ص 174.

[6] صحيفه نور، ج 16، ص 99.

[7] همان ماخذ، ج 10 ص 31.

[8] همان ماخذ، ج 9، ص 202.

[9] ويژگي هاي امام حسين عليه السلام، ص 398.

[10] حماسه حسين، ج 3، ص 69.

[11] همان ماخذ، ج 1، ص 126.

[12] برگردان از عباس عزيزي، منتهي الآمال، ص 85

[13] لهوف، سيدبن طاوس، ص 88و 67.

[14] لهوف، سيدبن طاووس، همان ماخذ.

[15] همان ماخذ.

[16] مغزل: دوک، وسيله اي که با آن نخ يا ريسمان ريسند.

[17] خطبه هاي نماز جمعه، 26 فروردين 79.

[18] صحيفه نور، ج 15، ص 171.

[19] بحارالانوار، ج 44، ص 280.

[20] همان ماخذ ص 279.

[21] ويژگيهاي امام حسين عليه السلام.

[22] حديث ولايت، ج 3، ص 158.