بازگشت

مقايسه ي شخصيت حسين با يزيد


انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة، بنا فتح الله و بنا

ختم الله، و يزيد رجل فاسق، شارب الخمر و قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق، و مثلي لا يبايع بمثله.

(حسين عليه السلام)

شخصيت ممتاز حسين بن علي عليهماالسلام اختصارا در بخش اول كتاب توضيح داده شده اكنون نيز مختصري از خصوصيات و اوصاف اخلاقي يزيد را ذيلا نام مي بريم تا از تقابل و مقايسه ي آنها ببينيم چه نتيجه اي حاصل ميشود و عقل سليم در اينمورد چه حكم ميكند.

نسب يزيد هم مانند پدرش معاويه مورد طعن و مردود است و بطوريكه در تجارب السلف و ربيع الابرار نوشته شده مادرش ميسون از بنده ي پدرش به يزيد حمل داشت. [1] .


مكنت عبدا لابيها من نفسها و حملت بيزيد. [2] .

مادر يزيد چون با زندگي آرام و ساده ي روستائي خو گرفته بود لذا پس از ازدواج با معاويه از زندگي در قصر حكومت او چندان دلخوش نبوده و در اينمورد اشعاري سروده است كه از جمله آنها بيت زير است.



و بيت تخفق الارياح فيه

احب الي من قصر منيف



يعني منزل محقر روستائي كه در اطرافش باد بوزد براي من بهتر از اين كاخ فرمانروائي است.

معاويه وقتي اين را شنيد او را با پسرش يزيد بدشت كلب (محل زادگاه مادرش) فرستاد و به نقلي طلاقش داد از اينرو يزيد با يك گونه تربيت صحرانشيني بار آمد و تا حدودي بلاغت و فصاحت زبان را آموخت اما روزگارش در شكار و تربيت دام ها مخصوصا سگ و ميمون سپري ميشد و شرب خمر و قمار نيز بر عادات او اضافه شده و او را بكلي از رموز كشورداري بازميداشت يزيد ميموني داشت كه نامش را اباقيس گذارده و بر آن لباسهاي رنگين مي پوشانيد و در مجالس شراب همدم خود مينمود. [3] .

باتفاق نقل كليه ي تاريخ نويسان يزيد شيفته ي باده و قمار بود و هوسراني و شهوتراني او نيز زبانزد خاص و عام گشته است و اين اعمال زشت را علنا در مجالس خود با شعر و موسيقي توأم ميساخت بطوريكه در اثر افراط و ميگساري در سن 37 سالگي به بيماري كبد و يا ريوي بهلاكت رسيد.

يزيد بتمام معني فاسق و فاجر و حتي بيدين و بي ايمان بود و كفر و بيديني او از اشعارش كاملا هويدا است و اعمالش نيز مويد گفتارش بوده است.


هنگاميكه در ملجس خود در شام سر مطهر حسين (ع) را در جلو خود نهاده و اهل بيت رسالت نيز حضور داشتند صراحة چنين گفت:



لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحي نزل



يعني بني هاشم با خلافت و حكومت بازي كردند پس نه خبري آمد و نه وحي و الهامي در كار بوده است:

در عشق و علاقه بشراب گويد:



شمسية كرم برجها قعر دنها

مشرقها الساقي و مغر بهافمي



فان حرمت يوما علي دين احمد

فخذها علي دين المسيح بن مريم [4] .


ابن جوزي در تذكره ي خود مينويسد يزيد، ابن زياد را در سمت راست خود نشانيده و رو به ساقي نمود و چنين گفت:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل فاسق مثلها ابن زياد



صاحب السر و الامانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



قاتل الخارجي اعني حسينا

و مبيد الاعداء و الحساد [5]



يزيد در اين اشعار ابن زياد را صاحب سر و امانتدار خود دانسته و او را غنيمت آور و مرد جنگ و كشنده ي خارجي كه مقصودش حسين عليه السلام ميباشد معرفي و توصيف نموده است و از همينجا معلوم ميشود كه ندامتش در مورد كشتن امام كه تقصير آنرا بگردن ابن زياد ميانداخت فقط براي فريفتن مردم و خوف از شورش آنها بوده و قلبا و باطنا بهمان فسق و بيديني خود باقي است.

محمد رضا مصري مينويسد صالح بن احمد بن حنبل ميگويد: به پدرم (احمد بن حنبل كه يكي از ائمه ي چهارگانه ي اهل سنت است) گفتم اي پدر آيا تو يزيد را لعنت ميكني؟

گفت اي پسر چگونه لعنت نكنم كسي را كه خداوند در سه آيه ي قرآن او را لعنت كرده است و آن سه آيه اينست:

1- و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون في الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار. [6] .

يعني كساني كه پيوند و وابستگي هائي را كه خداوند امر فرموده قطع مي كنند و در زمين فساد مينمايند از براي آنان لعنت و سوء عاقبت است.


و كدام قطع وابستگي از قطع وابستگي به پيغمبر خدا در نتيجه ي قتل فرزند دخترش زهرا (ع) زشت تر است؟

2- ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخرة و اعد لهم عذابا مهينا. [7] .

يعني كساني كه خدا و رسولش را آزار ميرسانند خداوند آنها را در دنيا و آخرت لعنت ميكند و براي آنان عذاب بدي آماده ميسازد.

و كدام اذيت براي رسول (ص) بالاتر از كشتن فرزند دخترش زهرا عليهاالسلام است؟3- و باز خداوند فرمايند: فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله فاصمهم و اعمي ابصارهم [8] .

آيا اميدواريد كه چون بولايت و حكمراني رسيديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نمائيد؟ كساني كه چنين ميكنند خداوند بر آنها لعنت ميفرستد و آنانرا كر نموده و چشم شان را از حقيقت كور سازد. و آيا افسادي در روي زمين مهمتر از قتل حسين و قطع رحم او وجود دارد؟ [9] .

اكنون با توجه به شخصيت ممتاز و منحصر بفرد حسين عليه السلام و با در نظر گرفتن اينهمه رذائل اخلاقي و كفر و بيديني يزيد آيا وجه تشابهي بين آن دو ميتوان پيدا نمود؟

مقابله ي اين دو شخص مانند مقابله ي نور و ظلمت يا تقابل ايمان مطلق و كفر محض است كه از نظر منطق آنرا تقابل ضدين يا نقيضين گويند.

اينجاست كه امام عليه السلام با توجه باوضاع و احوال كشورهاي اسلامي


و با در نظر گرفتن اينكه شريعت احمدي ملعبه ي هوسرانيها و جاه طلبي يزيد و طرف دارانش شده و منكر بجاي معروف و معروف جايگزين منكر گرديده است وظيفه ي خود دانست كه براي احياي دين مقدس اسلام و براي حفظ و بقاي شريعت مصطفوي قيام نموده و دودمان بني اميه مخصوصا اوصاف و پليديهاي يزيد را كه با حيله و تزوير مردم را فريفته و خود را خليفه ي مسلمين ميخواند بمردم معرفي نمايد و اين نهضت حسيني كه منشاء بزرگترين تحولات ديني و اجتماعي و تاريخي گرديده از نظر كيفيت و ماهيت داراي رموز و نكاتي است كه در فصل هاي آتي اختصارا بدانها اشاره خواهد گرديد.



پاورقي

[1] قمقام زخار ص 229 المجالس الحسينه ص 134 بنقل نويسنده‏ي پرتوي از عظمت حسين عليه‏السلام.

[2] الحسين و بطلة کربلا ص 130.

[3] مروج الذهب جلد 3 ص 15.

[4] ميگويد آفتاب ميي که برجش قعر خم آنست و مشرقش ساقي و مغربش هم دهان من است پس اگر روزي اين مي در دين احمد حرام گرديد حالا آنرا بدين مسيح بگير و بنوش.

يزيد علاوه بر مدح شراب ميگويد من مسلمان نيستم و بدين مسيح شراب ميخورم در صورتيکه او بتمام معني يک فرد بيدين و مانند اجداد خود بت‏پرست بود زيرا در دين مسيح هم شرب خمر ممنوع است چنانکه در انجيل فرمايد مست شراب مشويد که در آن فسق و فجور است.

خلفاي بني‏اميه غير از معاوية بن يزيد و عمر بن عبدالعزيز عموما فاسق و بيدين بودند مخصوصا يزيد بن عبدالملک و پسرش وليد بن يزيد در وقاحت و بيشرمي (در نتيجه‏ي شرب خمر و هوسراني) کار را بجائي رسانيدند که قلم از تقرير آن شرم دارد.

وليد بن يزيد در شرب خمر بقدري افراط نمود که روزي هشام از وي پرسيد که تو با اينهمه اعمال زشت و منکرات که مرتکب ميشوي چه ديني داري وليد جواب داد: يا ايها السائل عن ديننا - نحن علي دين ابي‏شاکر و مقصودش از ابوشاکر مسلمة بن هشام بود که در شرب خمر افراط داشت و در اين کار مشهور بود و همچنين تير زدن وليد بقرآن که دليل کفر و زندقه‏ي اوست مشهور است. براي آگاهي از شرح حال خلفاي بني‏اميه بکتاب حضرت صادق (ع) تأليف نگارنده مراجعه شود.

[5] نفس المهموم - منتهي الآمال.

[6] سوره‏ي رعد آيه‏ي 25.

[7] سوره‏ي احزاب آية 57.

[8] سوره‏ي محمد آيه‏ي 24 و 25.

[9] حسن و حسين ص 276.