بازگشت

فصاحت و بلاغت


كانت الفصاحة لديه خاضعة

و البلاغة لامره زامعة طائعة



(فصول المهمه ابن صباغ)

ص 160

بنا بتعريف اهل منطق امتياز انسان بر حيوان بداشتن قوه ي نطق و بيان است كه بوسيله ي سخنوري گوهر نفس انساني تجلي ميكند و هر قدر ايمان و خلوص نيت گوينده قوي تر باشد فصاحت در كلام او بهتر نمودار ميگردد.

فصاحت و بلاغت حسين عليه السلام در صلح و جنگ و در خوشحالي و تألم فرقي نداشت او در همه وقت احساسات خود را در قالب الفاظ ميريخت و شنونده را دچار تحير و اعجاب مينمود زيرا فصاحت و بلاغت را از پدر و جد خود ارث برده بود.

خطابه هاي آتشين او به لشگريان ابن سعد در روز عاشورا و همچنين دعاي آنحضرت در عرفات حكايت از فصاحت كلام او دارد.


آنانكه با زبان و ادبيات عرب آشنائي دارند ميدانند كه كلمات و خطابه هاي حسين (ع) در آن غوغا و گرفتاري كه آلام و مصائب از هر طرف باو هجوم آورده و او مانند كوه آتشفشان غرش نموده و چون درياي طوفاني ميخروشيد و جواهر و لالي گرانبها بيرون ميريخت چقدر ارزش ادبي داشته و چه اندازه فصيح و بليغ بوده است كه گوئي طينت او را با نيروي فصاحت و بلاغت عجين نموده اند زيرا با توجه بشرايط زمان و مكان و تراكم مصائب و آلام، او تعليمات عاليه ي اجتماعي و اخلاقي و درس فضيلت و مردانگي را در خلال خطبه هاي مهيج و آتشين خود بيان فرموده است و چنين قدرتي مخصوص وجود مقدس حسيني بوده است و ما ضمن نگارش جملاتي چند از سخنان حسين عليه السلام بمنظور آگاهي بفصاحت كلام آنحضرت اين فصل را خاتمه ميديهم.

از حكم و مواعظ:

1- كف عن الغيبة افانها ادام كلاب النار.

از غيبت خودداري كن كه آن خورش سگهاي جهنم است.

2- ما اخذ الله طاقة احد الا وضع عنه طاعته، و لا اخذ قدرته الا وضع عنه كلفته.

خداوند طاقت كسي را نگرفت مگر اينكه بار طاعت را از او برداشت، و قدرت و توانائي كسي را نگرفت مگر اينكه بار تكليف را از گردن او برداشت.

3- اياك و ظلم من لا يجد عليك ناصرا الا الله جل و عز.

از ستم كردن بر كسي كه در برابر تو جز خداوند عزوجل ياوري ندارد دوري گزين.4- ان قوما عبدو الله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدو الله


رهبة فتلك عبادة العبيد، و ان قوما عبدو الله شكرا فتلك عبادة الاحرار و هي افضل العبادة.

گروهي از نظر طمع بهشت خدا را عبادت كردند و اين عبادت بازرگانان است، و جمعي از ترس دوزخ خدا را پرستش كردند و اين هم عبادت غلامان و بندگان است، و عده اي هم (صرف نظر از طمع بهشت و ترس از دوزخ) براي شكر و سپاسگزاري خدا را پرستيدند پس اين عبادت آزادگان بوده و بهترين عباداتست.

5- اياك و ما تعتذر منه فان المؤمن لا يسئ و لا يعتذر، و المنافق كل يوم يسئ و يعتذر.

مبادا كاري كني كه از كرده ي خود معذرت بخواهي زيرا مومن كار بد نكند و عذر نخواهد، و منافق هر روز بد كند و عذر خواهد.

6- للسلام سبعون حسنة، تسع و ستون للمبتدء و واحدة للراد. [1] .

براي سلام هفتاد حسنه است، شصت نه جزء آن براي سلام كننده و يك جزء آن براي جوابگو است.

7- ان المؤمن اتخذ الله عصمته، و قوله مراته فمرة ينظر في نعت المؤمنين و تارة ينظر في وصف المتجبرين.

مؤمن خداوند را نگهدارنده ي خود گرفته و كلام او (قرآن) را آينه اي قرار داده است كه يك مرتبه اوصاف مومنين را در آن مشاهده ميكند و مرتبه ي ديگر وصف گردنكشان را در آن مي بيند.

8- صاحب الحاجة لم يكرم وجهه عن سؤالك فاكرم وجهك عن رده.


صاحب حاجت آبروي خود را ريخته و از تو سؤال كرده است تو با برآوردن حاجت او آبروي خود را حفظ كن.

9- مردي بحضرتش گفت مرا موعظه كن، من مرد گنه كاري هستم و نميتوانم ترك گناه كنم امام فرمود:

افعل خمسد اشياء فاذنب ما شئت:

فاول ذلك - لا تأكل رزق الله و اذنب ما شئت!

و الثاني - اخرج من ولاية الله و اذنب ما شئت!

و الثالث - اطلب موضعا لا يراك الله و اذنب ما شئت!

و الرابع - اذا جاء ملك الموت ليقبض روحك فادفعه عن نفسك و اذنب ما شئت؟

و الخامس - اذا ادخلك مالك في النار فلا تدخل في النار و اذنب ما ما شئت!

فرمود پنج چيز را انجام بده آنگاه هر چه خواستي گناه كن:

اول اينكه روزي خدا را نخور و هر چه خواستي گناه كن!

دوم اينكه از ولايت و ملك خدا بيرون رو و هر چه خواستي گناه كن!

سيم اينكه (موقع گناه كردن) مكاني را طلب كن كه خدا ترا نبيند و هر چه خواستي گناه كن!

چهارم اينكه موقع آمدن ملك الموت براي قبض روح تو او را از خودت دفع كن و هر چه خواستي گناه كن!

پنجم اينكه هنگاميكه مالك دوزخ ترا در آتش ميافكند داخل آتش نشو


و هر چه خواستي گناه كن!

10- من قبل عطائك فقد اعانك علي الكرم.

كسيكه بخشش ترا بپذيرد ترا براي جود و كرامت كمك كرده است.

11 - لا يكمل العقل الا باتباع الحق.

عقل كامل نميشود مگر به پيروي كردن از حق.

12- موت في عز خير من حياةء في ذل. [2] .

مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.

از خطب و كلام:

1 - نحن حزب الله الغالبون، و عترة رسول الله الاقربون، و اهل بيته الطيبون، و احد الثقلين الذين جعلنا رسول الله ثاني كتاب الله...

فاطيعونا فان طاعتنا مفروضة اذا كانت بطاعة الله مقرونة [3] .

ما گروه وابسته بخدا پيروزمنديم و خانواده ي نزديك پيغبمر خدا و اهل بيت پاكيزه ي او هستيم، و يكي از دو يادگار گرانبهائيم كه رسول خدا ما را در رديف كتاب خدا (قرآن كريم) قرار داده است.

پس پيروي كنيد ما را زيرا كه طاعت ما بر شما واجب است و بطاعت خداوند مقرون ميباشد.

2 - يا قوم اعلموا اخرجتم معي بعلمكم اني اقدم علي قوم بايعونا بالسنتهم و قلوبهم، و قد انعكس العلم و استحوذ عليهم الشيطان فانساهم


ذكر الله، و الان لم يكن لهم مقصد لالا قتلي و قتل من يجاهد بين يدي، و سبي حريمي بعد سلبهم، و اخشي انكم ما تعلمون و تستحيون و الخدع عندنا اهل البيت محرم

فمن كره منكم ذلك فلينصرف، فالليل ستير و السبيل غير خطير و الوقت ليس بهجير.

و من واسانا بنفسه كان معنا في الجنان، نجيا نم غضب الرحمن و قد قال جدي رسول الله (ص) ولدي حسين يقتل بطف كربلاء غريبا وحيدا عطشانا، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائم، و لو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة [4] .

اين خطبه را حسين (ع) پيش از عاشورا و شروع جنگ باصحاب و كساني كه همراه او بودند فرموده است:

اي گروه مردم شما با علم باينكه من نزد قومي ميآيم كه با ما بزبان و دل بيعت كردند با من خارج شديد ولي بدانيد كه مطلب بر عكس شد و شيطان بر آنان مسلط شد و ذكر خدا را فراموش كردند و اكنون آنان جز كشتن من و كشتن كسي كه پيش من با آنها بجنگد و اسير نمودن خانواده ام را پس از غارت مقصود ديگري ندارند و من از اينكه شما نميدانيد و در محظور شرم حضور ميمانيد ميترسم و حيله و فريب دادن در نزد ما اهل بيت حرام است.

پس هر كس از شما از اين پيشآمد اكراه دارد برگردد زيرا (تاريكي) شب پوشاننده است و راه بي خطر و شدت گرما هم در چنين وقتي وجود ندارد.


و كسيكه با جان خود در راه ما مواسات كند با ما در بهشت بوده و از خشم خداوند رحمان نجات يافته است و جدم رسول خدا (ص) فرمود كه فرزندم حسين در كربلا كشته ميشود پس كسي كه او را ياري كند مرا و فرزندش حضرت قائم را ياري كرده است، و اگر چه ما را به زبان ياري كند او در قيامت در زمره ي حزب ما محسوب خواهد بود.

3- ايها الناس، اعلموا ان الدنيا دار فناء و زوال، متغيرة باهلها من حال الي حال، معاشر الناس عرفتم شرائع الالسلام و قراتم القران و علمتم ان محمدا رسول الملك الديان، و وثبتم علي قتل ولده ظلما و عدوانا [5] .

اي مردم بدانيد كه دنيا دار نابودي و زوال است، اهلش را از حالي بحالي دگرگون سازد، اي گروه مردم شما راههاي اسلام را شناختيد و قرآن را خوانديد و دانستيد كه محمد (ص) پيغمبر خداوند جزاء دهنده است (با اينحال) براي كشتن فرزندش بظلم و دشمني هجوم آورديد.

4- صبرا بني الكرام، فما الموت الا قنطرة تعبر بكم عن البؤس و الضراء الي الجنان الواسعة و النعيم الدائمة، فايكم يكره ان ينتقل من سجن الي قصر و ما هو لاعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الي سجن و عذاب.

ان ابي حدثني عن رسول الله (ص) (ان الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر) و الموت جسر هؤلاء الي جنانهم و جسر هولاء الي جحيمهم ما كذبت و لا كذبت. [6] .

(براي اصحابش فرمود) صبر كنيد اي عزيززادگان، مرگ جز پلي نيست


كه شما را از شدت و سختي به بهشت وسيع و نعمت جاوداني عبور دهد، پس كدام يك از شما اكراه دارد كه از زندان (دنيا) بكاخ (بهشت) منتقل شود و براي دشمنانتان هم نيست مگر مانند كسي كه از قصر به زندان و عذابي منتقل شود.

زيرا پدرم از رسول خدا (ص) به من حديث فرمود (كه دنيا زندان مومن و بهشت كافر است) و مرگ پل مؤمنان است بسوي بهشت شان و پل كافرانست بسوي دوزخشان من دروغ نگفتم و بمن هم دروغ نگفتند.

5- استعد و اللبلاء و اعلموا ان الله حاميكم و حافظكم و سينجيكم من شر الاعداء و يجعل عاقبة امركم الي خير و يعذب عدوكم بانواع العذاب، و يعوضكم عن هذه البلية بانواع النعم و الكرامة فلا تشكوا و لا تقولوا بالسنتكم ما ينقص عن قدركم [7] .

(موقع وداع باهل بيتش فرمود) براي بلا و گرفتاري آماده شويد و بدانيد كه خداوند حامي و حافظ شما است و بزودي شما را از شر دشمنان رهائي بخشد و عاقبت امر شما را بخير و نيكي قرار ميدهد و دشمن تان را بانواع عذابها شكنجه فرمايد و شما را بعوض اين گرفتاري بانواع نعمت ها و كرامت ها پاداش دهد پس شكايت نكنيد و سخني بزبان تان نياوريد كه از قدر و منزلت شما بكاهد.

6- فرازهائي از دعاي عرفه:

الهي انا الفقير في غناي فكيف لا اكون فقيرا في فقري؟

خداوندا من اگر بي نياز باشم باز مستمندم پس چگونه نيازمند نباشم در حاليكه سرا پا احتياجم؟

الهي انا الجاهل في علمي فكيف لا اكون جهولا في جهلي؟


خدايا هر چند دانش فراگيرم باز نادانم پس چگونه در عين جهل نادان نباشم؟

الهي وصفت نفسك باللطف و الرأفة لي قبل وجود ضعفي أفتمنعني بعد وجود ضعفي؟

بار خدايا پيش از آنكه وجود ضعيف من در جهان پيدا شود تو خود را به لطف و رأفت توصيف فرموده اي آيا پس از آنكه وجود ضعيف من نمودار شد لطف و محبت خود را از من دريغ خواهي داشت؟

الهي ان ظهرت المحاسن مني فبفضلك و لك المنة علي و ان ظهرت المساوي مني فبعدلك و لك الحجة علي.

اي خداي من اگر از من خوبيها آشكار شود بفضل و احسان تو بوده و ترا در اينمورد بر من منتي است و اگر بديها از من سر زند با عدل تو منافاتي ندارد و ترا بر من حجتي است كه بازخواست كني.

الهي ما الطفك بي مع عظيم جهلي و ما ارحمك بي مع قبيح علي؟

خداوندا با وجود ناداني بمقام ربوبي تو چقدر الطاف تو شامل حال من شده و با وجود كردارهاي زشت و ناشايسته ام چقدر براي من مهرباني و ترحم ميفرمائي؟

الهي علمت باختلاف الاثار و تنقلات الاطوار ان مرادك مني ان تتعرف الي في كل شي ء حتي لا اجهلك في شي ء.

اي خداي من از اختلاف نمودها و تحول دائمي پديده ها دانسته ام كه ميخواهي در هر چيز خود را بمن بشناساني تا در هيچ چيز بوجود تو نادان نباشم.


أيكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتي يكون هو المظهر لك؟

آيا حقيقتي غير از تو آن روشنائي را دارد كه بتواند ترا بر من آشكار سازد؟

متي غبت حتي تحتاج الي دليل يدل عليك و متي بعدت حتي تكون الاثار هي التي توصل اليك؟

كي پنهان بوده اي تا احتياج داشته باشي بدليلي كه بسوي تو هدايت كند و كي دور بوده اي تا اينكه آثار خلقت موجب وصل بطرف تو باشد.

عميت عين لا تراك عليها رقيبا. [8] .

كور باد آن چشمي كه نظارت ترا برخود نمي بيند!



پاورقي

[1] تحف العقول.

[2] بحارالانوار جلد 17.

[3] بحارالانوار جلد 44 ص 205.

[4] لمعة من بلاغة السحين عليه‏السلام نقل از ناسخ التواريخ جلد 6.

[5] لمعة من بلاغة الحسين عليه‏السلام ص 65.

[6] لمعة من بلاغة الحسين عليه‏السلام ص 75 نقل از تاريخ ابن‏عساکر.

[7] لمعة من بلاغة الحسين عليه‏السلام ص 82.

[8] نيايش حسين در بيابان عرفات.