بازگشت

سخاوت و جوانمردي


اذا جادت الدنيا عليك فجدبها

علي الناس طرا قبل ان تنقلت



فلا الجود يفنيها اذا هي اقبلت

و لا البخل يبقيها اذا هي ادبرت



(حسين عليه السلام)

سخاوت و جوانمردي از صفات فاضله ي انساني است و بخشش و اكرام خصالي است كه در هر كسي ديده شود او را در انظار مردم محترم و معزز مينمايد. حسين عليه السلام داراي چنين صفات نيكو بوده و آنها را از پدر و جد خود بارث برده بود زيرا ائمه اطهار عليهم السلام دنيا و مافيها را با ديده ي حقارت نگريسته و هر چه داشتند براي ارشاد و هدايت مردم و يا دستگيري بيچارگان و نيازمندان بذل و بخشش مينمودند بخشش و اكرام حسين (ع) در عالم اسلامي چنان مشهور شده بود كه نيازمندان و تهيدستان از راههاي دور بمدينه ميآمدند و سراغ شخص كريمي را مي گرفتند و اهل مدينه هم بالاتفاق خانه ي حسين (ع) را


نشان ميدادند چنانكه ابن شهراشوب در مناقب مينويسد ك مرد اعرابي بمدينه آمد و گفت بخشنده ترين مردم اين شهر كيست؟

او را بجانب امام حسين (ع) راهنمائي كردند آنشخص حضرت را در مسجد در حال نماز يافت و در مقابل آن بزرگوار قرار گرفت و اين اشعار را سرود:



لم يخب الان من رجاك و من

حرك من دون بابك الحلقة



انت جواد و انت معتمد

ابوك قد كان قاتل الفسقة



لولا الذي كان من اوائلكم

كانت علينا الجحيم منطبقة



نااميد نشد كسي كه اكنون بتو روي اميد آورده و در خانه ي ترا زده است. تو بخشنده و مورد اعتماد مردم هستي و پدرت كشنده ي فاسقان بوده است. اگر پيشينيان شما (جد و پدرت) نبودند دوزخ ما را احاطه ميكرد.

حسين عليه السلام نمازش را تمام كرد و بقنبر فرمود آيا از مال حجاز كه آورده بودند چيزي مانده است؟

گفت بلي چهار هزار دينار باقي است فرمود آنها را بياور زيرا كسي كه از ما بآنها سزاوارتر است آمده است حضرت پولها را گرفت و ضمن اهداء آن بسائل چنين فرمود:



خذها فاني اليك معتذر

و اعلم باني عليك ذو شفقة



لو كان في سيرنا الغداة عصا

امست سمانا عليك مندفقة



لكن ريب الزمان ذو غير

و الكف مني قليلة النفقة [1]



يعني اي اعرابي بگير اين پول را در حاليكه من از كمي آن معذرت مي خواهم


و بدانكه من نسبت به تو مهربانم.

اگر قدرت در دست ما بود آسمان بخشش ما براي تو مانند باران ريزش ميكرد.

اما چكنم كه حوادث روزگار وضع ما را تغيير داده و دست من از حق خودمان براي انفاق تهي است.

اعرابي پس از گرفتن پول بشدت گريست حضرت فرمود آيا عطاي ما را كم شمردي كه گريه ميكني؟

آن مرد گفت گريه مينكم بر اينكه خاك مانند تو بخشنده اي را چگونه در بر خواهد گرفت؟

حسين عليه السلام ميهمان را گرامي داشت و سائل را محروم نمي نمود و بتمام ارحام بمنظور صله ي رحم مقرري ميداد و با فقراء مجالست و معاشرت مينمود و گرسنگان را سير و برهنگان را لباس مي پوشانيد و دين مقروضين را اداء مينمود. ابن شهرآشوب روايت كرده است كه چون اسامة بن زيد بيمار شد امام حسين (ع) بعيادتش رفت و او را اندوهگين يافت و فرمود اي برادر سبب اندوه تو چيست؟اسامه گفت شصت هزار درهم قرض دارم و اندوه من از آنست.

حضرت فرمود قرض تو بر من است گفت ميترسم بميرم حضرت فرمود پيش از مردن تو قرض ترا اداء ميكنم و چنين كرد. [2] .

از صفات بارزه ي ائمه هدي عليهم السلام جوانمردي آنها است كه بموقع از خطاي دشمن درمي گذشتند و نه تنها در مقام تلافي برنميآمدند بلكه بديهاي دشمن را


با نيكي جواب ميدادند و اين كمال مردانگي و جوانمردي است همچنانكه سعدي گويد:



بدي را بدي سهل باشد جزاء

اگر مردي احسن الي من اساء



حسين عليه السلام در مروت و جوانمردي منحصر بفرد بود و بطوريكه در بخش دوم كتاب خواهد آمد حر بن يزيد رياحي با هزار سوار در وسط روز و شدت گرما (بمنظور جلب امام بطرف كوفه) سر راه آنحضرت رسيد و چيزي نمانده بود كه از فرط تشنگي هلاك شوند امام دستور فرمود با آبي كه همراه داشتند تا آخرين نفر آنها را آب دادند حتي چهارپايان را نيز سيراب كردند.

اين جماعت دشمن امام بودند و از جانب ابن زياد آمده بودند ولي امام با آنان اينگونه رفتار نمود، همچنين عفو و گذشت امام از تقصير خود حر نيز كاشف از نهايت جوانمردي اوست.

ابن شهرآشوب نقل نموده است كه عربي نزد معاويه رفت و اظهار حاجتي نمود معاويه خواهش او را قبول نكرد و در اين اثناء حسين عليه السلام وارد شد و اعرابي رو به امام نمود و گفت اي پسر پيغمبر شما بخواهيد تا معاويه حاجت مرا برآورده كند پس امام با معاويه صحبت نمود و معاويه قبول كرد و حاجت عرب برآورده شد در حاليكه آن عرب اين اشعار را زمزمه ميكرد:



أتيت العبشمي فلم يجدلي

الي ان هزه ابن الرسول



هو ابن المصطفي كرما و جودا

و من بطن المطهرة البتول



و ان لهاشم فضلا عليكم

كما فضل الربيع علي المحول



ميگويد پيش معاويه آمدم بمن بخشش نكرد تا اينكه پسر پيغمبر او را تكانش داد.
او پسر مصطفي (ص) است در جود و بخشش و از بطن پاكيزه ي زهراي بتول متولد شده است.

اي معاويه فضيلت بني هاشم بر شما بني اميه مانند فضيلت بهار است بر خشكسالي. معاويه گفت اي اعرابي من بتو بخشش كردم تو حسين را مدح ميكني؟

اعرابي گفت بلي از حق او دادي و بسخن او حاجت مرا برآوردي. [3] .

حقيقة هم اعرابي درست گفته بود معاويه كسي نبود كه در راه خدا بخشش و انفاق كند هر چه هم بكسي ميداد براي جلب خاطر او بمنظور رياست دنيوي بود و در آن مجلس هم نفوذ كلام امام بود كه او را وادار به بخشش نمود.

روايت شده است كه يك اعرابي بر حسين (ع) سلام داد و خواهشي نمود و عرض كرد از جدت شنيدم ميفرمود كه چون خواهشي داري بيكي از چهار كس مراجعه كن، عربي شريف، مولائي كريم، قرآن دان، زيبارو، شرافت عرب بجد تو است و كرامت بر دوش شما است و قرآن در خانه ي شما نازل شده و صباحت خاص تست كه از جدت شنيدم ميفرمود هر كس خواهد مرا نگرد بروي حسن و حسينم نظاره كند.

حسين (ع) فرمود چه حاجتي داري؟ اعرابي آنرا بزمين نوشت، حسين (ع) فرمود از پدرم علي (ع) شنيدم ميفرمود ارزش هر مردي كار خوب اوست و از جدم شنيدم ميفرمود احسان باندازه ي معرفت است من سه پرسش از تو دارم اگر جواب يكي را دادي يك سوم درخواست ترا ميدهم و اگر دو تا را جواب گفتي دو سوم آنرا ميدهم و اگر هر سه را جواب گفتي همه ي درخواست ترا ميدهم و يك كيسه ي سر بمهر براي من آورده اند.


عرض كرد بپرسيد و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.

حسين (ع) فرمود نجات بنده از هلاكت چيست؟ گفت اعتماد بخدا.

فرمود: زينت مرد چيست؟ گفت علم با حلم.

فرمود اگر نداشته باشد؟ عرض كرد ثروت با كرم و بخشش.

فرمود اگر نداشته باشد؟ عرض كرد فقر با صبر.

فرمود اگر نداشته باشد؟ عرض كرد صاعقه اي كه او را بسوزاند. حضرت خنديد و كيسه را نزد او انداخت. [4] .



پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب جلد 4 ص 66 نقل از بحارالانوار جلد 44 ص 190.

[2] جلاء العيون ص 294.

[3] بحارالانوار جلد 44 ص 210.

[4] رموز الشهادة پاورقي ص 8.