بازگشت

در زمان پيغمبر


غرس سقاه رسول الله من يده

و طاب من بعد طيب الاصل فارعه

(سيد بحرالعلوم)

بنا بعقيده ي علماي اخلاق هر قدر مربي طفل فاضل تر و داناتر و بطور كلي داراي صفات عاليه ي اخلاقي و ملكات نفساني باشد بهمان ميزان تأثير تربيت نيكو در طفل بيشتر خواهد بود.

حسين عليه السلام نيز تا موقع رحلت پيغمبر اكرم (ص) يعني تا هفت سالگي در مهد تربيت نبوت نشو نماء يافته و تمام اسرار رسالت و ولايت بوسيله ي آن فرد اكمل بشريت بوجود مقدس حسيني تلقين گرديده بود.

نبي گرامي حسين عليه السلام را در آغوش خود با تعليمات آسماني پرورش داد و او را تحت نظر مستقيم خود تربيت نمود.

مربي حسين (ع) شديدالقوي و قوي العزم و داراي نيروي ولايت مطلقه بوده است كه توانست چنين شخصيتي را تربيت كند تا پس از قرنها و ساليان دراز


تمام جهانيان در برابر بزرگي و جلالت او زانو بزمين زنند و درود و تحيت بروان پاك و پرفتوح او بفرستند.

مسعودي مينويسد امام حسين (ع) مدت هفت سال با رسول خدا (ص) بود و در اين مدت آنحضرت شخصا متصدي غذا دادن و علم و ادب آموختن بامام حسين بود آنگاه خداوند اين آيه را فرستاد:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا [1] .

و روايت شده است كه اميرالمومنين علي و امام حسن و امام حسين عليهم السلام در امر وصيت و امر خدا شريك بودند ولي خداوند سبحان اميرالمؤمنين را بجهت اختصاص بخود در امر وصيت مقدم شمرد و امام حسن را از لحاظ بزرگي سن بامام حسين مقدم داشت [2] .

شدت علاقه ي پيغمبر (ص) بحسين (ع) بقدري بود كه كوچكترين ناملايمتي را كه براي او ميديد شديدا ناراحت ميشد و چون با علم نبوت بتحولات زمان بعد از خود عالم بود لذا شهادت او را در كربلا پيش بيني نموده و بمادرش فاطمه سلام الله عليها گفته بود كه جماعتي گمراه و ستمگر فرزند تو حسين را بشهادت ميرسانند و در عوض مقام امامت در ذريه ي او باقي خواهد ماند.

گويند روزي پيغمبر (ص) از در خانه ي فاطمه عليهاالسلام ميگذشت چون صداي گريه ي حسين را شنيد وارد خانه شد و بدخترش فرمود مگر نميداني كه گريه ي حسين در من چقدر موثر است و سپس طفل را بوسيد و گفت خداوندا من اين


كودك را دوست دارم تو نيز او رادوست بدار. [3] .

از جابر روايت شده است كه رسول خدا (ص) فرمود خداوند تبارك و تعالي فرزندان هر پيغمبري را از صلب او آورد و فرزندان مرا از صلب من و علي آفريد.

ابن ابي الحديد گويد اگر كسي بپرسد حسن و حسين عليهماالسلام پسران پيغمبرند گويم بلي زيرا خداوند در آيه ي مباهله از كلمه ي ابناءنا جز حسن و حسين را نخواسته بود و خداوند عيسي را ذريه ي ابراهيم شمرده و اهل لغت اختلافي ندارند كه فرزندان دختر از نسل پدر دخترند. [4] .

مؤيد سخن ابن ابي الحديد فرمايش حضرت امير عليه السلام است كه در حمله ي سريع امام حسن (ع) بسپاه معاويه در صفين فرمود: املكوا عني هذا الغلام لا يهدني، فانني انفس بهذين (الحسن و الحسين عليهماالسلام) علي الموت لئلا ينقطع بهما نسل رسول الله (ص) [5] .

(بعوض من اين جوان را بازداريد مبادا مرا درهم ريزد زيرا من بمرگ اين دو بخل ميورزم تا با مرگ آنها ذريه ي رسولخدا قطع نشود)

سلمان فارسي گويد پيغمبر (ص) فرمود حسنين دو فرزند من هستند هر كس آنها را دوست دارد مرا دوست داشته است و هر كس مرا دوست داشته باشد خدا را دوست داشته و كساني كه خدا را دوست داشته باشند ببهشت داخل خواهند شد و كسي كه بغض آنها را در دل داشته باشد مرا دشمن داشته و كساني


كه دشمن من باشند خدا هم دشمن آنها خواهد بود و دشمنان خدا برو در جهنم افكنده خواهند شد. [6] .

مفاد و مضمون حديث مزبور را چنين بنظم آورده اند.



اخذ النبي يد الحسين و صنوه

يوما و قال و صحبه في مجمع



من و دني يا قوم او هذين او

ابويهما فالخلد مسكنه معي



ابن شهرآشوب روايت كرده كه شخصي در حق رسول (ص) تقصير كرده و پنهان شده بود و چون حسنين عليهماالسلام را ديدار نمود آنان را بر دوش خود سوار كرد و خدمت پيغمبر (ص) رسيد و گفت يا رسول الله من از گناهي كه كرده ام بخدا و باين دو فرزند شما پناه آورده ام حضرت رسول (ص) خنديد و بحسنين عليهماالسلام فرمود من شفاعت شما را در حق او قبول كردم و اين آيه ي شريفه در حق آنمرد نازل شد: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم... [7] .

و باز ابن شهرآشوب از سلمان فارسي روايت كرده است كه حضرت رسول (ص) حسين (ع) را بر ران مبارك خود نشانيده بود و او را مي بوسيد و ميگفت تو سيد و پسر سيد و پدر ساداتي، تو امام و پسر امام و پدر اماماني، تو حجت و پسر حجت و پدر حجتهاي خداوندي و از صلب تو نه امام پديد آيد و قائم آل محمد عليهم السلام نهمين ايشان است. [8] .

روزي پيغمبر اكرم هنگاميكه در مسجد مشغول نماز بود حسين (ع) وارد شد و چون پيغمبر (ص) بسجده رفت حسين بر دوش او سوار شد و پيغمبر سجده ي


خود را بقدري طول داد تا كودك باختيار خود از دوش آنحضرت پايين آمد و بعضي تصور كردند كه در آن لحظه براي آنحضرت وحي نازل شده است اما در برابر پرسش مردم پيغمبر (ص) فرمود نخواستم كودك را ناراحت كرده باشم.

دانشمند مصري عبداله علائلي در اينمورد مينويسد كه حسين بر دوش پيغمبر در حاليكه بسجده بود سوار شد و در حديث آمده كه نزديكترين حالات بنده بخدا حال سجده است و تفسيرش اينست كه پيغمبر در حال سجده معراج روحاني اين كودك گرديد و رازهاي بلند و انسانيت ارجمند خود را نزد او بوديعت سپرد فسلام عليه يوم ولد. [9] .

شيخ مفيد از ابن مسعود نقل ميكند كه گفت پيغمبر (ص) نماز ميخواند پس حسن و حسين عليهماالسلام آمدند و بر پشت آنحضرت سوار شدند چون حضرت سرش را (از سجده) برداشت آنها را بآرامي گرفت (و زمين نهاد) چون دوباره بسجده رفت آندو نيز بازگشتند همينكه نمازش تمام شد يكي را بر زانوي راست و يكي را بر زانوي چپ نشانيد سپس فرمود هر كس مرا دوست دارد بايد اين دو را دوست داشته باشد. [10] .

ميزان علاقه ي پيغمبر اكرم (ص) را نسبت بحسين (ع) از اينجا ميتوان فهميد كه آنحضرت حسين را از فرزند خود ابراهيم بيشتر دوست داشت و چون خداوند پيغمبر را در مرگ يكي از آندو مخير فرمود آنحضرت بمرگ فرزندش


ابراهيم راضي شد ولي نخواست بوجود نازنين حسين (ع) آسيبي برسد.

خطيب بغدادي از ابن عباس روايت ميكند كه گفت من در حضور پيغمبر خدا (ص) بودم بالاي ران چپ آنحضرت ابراهيم و بالاي ران راستش حسين بن علي عليهماالسلام قرار گرفته بودند.

پيغمبر اكرم (ص) گاهي امام حسين را مي بوسيد و گاهي ابراهيم را و در همين اثناء بود كه جبرئيل نازل شد و وحي الهي را برسول اكرم رسانيد.

موقعيكه جبرئيل وظيفه خود را انجام داد پيغمبر خدا فرمود: جبرئيل نازل شد و گفت خداي حكيم سلام ميرساند و ميفرمايد من حسين و ابراهيم را براي تو نخواهم گذاشت لذا يكي از آنان را فداي ديگري كن!

حضرت رسول (ص) يك نگاه بابراهيم و يك نظر بامام حسين (ع) نمود و گريه كرد آنگاه فرمود:

مادر ابراهيم كنيز است و موقعي كه ابراهيم بميرد غير از من كسي محزون و مغموم نخواهد شد ولي مادر حسين فاطمه و پدرش علي است كه پسرعموي من و گوشت و خونش گوشت و خون من است چنانچه حسين فداي ابراهيم شود دخترم زهرا و پسرعمويم علي و من همه محزون خواهيم شد لذا من غم و اندوه خود را بر ايشان مقدم ميدارم، جبرئيل: ابراهيم را از من بگير من ابراهيم را فداي حسينم ميكنم.

ابن عباس گويد بعد از سه روز ابراهيم از دنيا رفت و از آن ببعد هر وقت پيغبمر معظم اسلام (ص) امام حسين را ميديد آنحضرت را مي بوسيد و بسينه ي خود ميچسبانيد، دندانهاي ثناياي او را ميمكيد و ميفرمود: فديت من فديته


بابني ابراهيم يعني من فداي كسي كه پسرم ابراهيم را فداي او كردم. [11] .

از جمله احاديثي كه از دوستي و علاقه ي پيغمبر (ص) نسبت بحسين (ع) حكايت ميكند حديث يعلي بن مرة است كه در خدمت پيغمبر (ص) بمجلس ميهماني كه بآن دعوت شده بودند ميرفتند ناگاه بحسين (ع) برخوردند كه در كوچه بازي ميكرد پيغمبر (ص) جلو همراهان رفت و دستهاي خود را گشود كودك از اينسوي بآنسوي ميگريخت و پيغمبر او را ميخندانيد تا او را گرفت سپس يكدستش را زير چانه ي حسين و دست ديگرش را پشت سر او گذاشت و او را بوسيد و فرمود:

حسين مني و انا من حسين، احب الله من احب حسينا، حسين سبط من الاسباط. يعني حسين از من است و من از حسينم دوست بدارد خداوند هر كسي را كه حسين را دوست داشته باشد، حسين سبطي از اسباط است. [12] .

ام سلمه گويد يكي از روزها حضرت رسول (ص) نشسته بودند و حسين (ع) نيز در دامن او بود در اين هنگام ناگهان چشمانش پر اشگ شد عرض كردم يا رسول الله شما را گريان مشاهده ميكنم فرمود جبرئيل نزد من آمد و مرا نسبت بحسين تسليت گفت و بمن اطلاع داد كه گروهي از امت من او را خواهند كشت خداوند آنها را از شفاعت من محروم ميگرداند. [13] .

حسين عليه السلام پس از رحلت پيغمبر اكرم (ص) و از دست دادن آن كانون محبت، نشاط و خرمي اولي را نداشت لذا خود را بدامان عصمت و


پر مهر مادرش انداخت و بگرد شمع وجود مادر پروانه وار ميگرديد و چون مادرش نيز در اثر وفات پيغمبر اكرم و همچنين جريانات سوء روزگار دچار حزن و محنت گشته و در اندك زماني پس از فوت پدر او نيز دار فاني را بدرود فرمود بدينجهت بازماندگان او كه من جمله حسين (ع) بود هم آغوش حزن و اندوه گرديدند.



پاورقي

[1] سوره‏ي احزاب آيه‏ي 33- خداوند ميخواهد که پليدي را از شما خانواده دور کند و شما را به تطهير مخصوصي پاک و پاکيزه گرداند.

[2] اثبات الوصيه ترجمه‏ي محمد جواد نجفي ص 302.

[3] فصول المهمه‏ي ابن‏صباغ ص 177.

[4] منتهي الامال جلد 1 ص 207.

[5] نهج‏البلاغه کلام 198.

[6] اعلام الوري ترجمه‏ي عطاردي ص 315 - ارشاد مفيد.

[7] سوره‏ي نساء آيه‏ي 64.

[8] حسين و حسين ص 138.

[9] تاريخ الحسين ترجمه‏ي کمره‏اي ص 196.

[10] ارشاد مفيد جلد 2 باب 3.

[11] نقل از ستارگان درخشان جلد 5 ص 38 - 37.

[12] پرتوي از عظمت حسين عليه‏السلام تأليف صافي گلپايگاني ص 32.

[13] اعلام الوري ترجمه عطاردي ص 312.