بازگشت

نوحه ي شب يازدهم


اگر صبح قيامت را شبي هست، آن شب است امشب

طبيب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب



برادر جان، يكي سر بر كن از خواب و تماشا كن

كه زينب بي تو چون در ذكر يارب يا رب رب است امشب



جهان پر انقلاب و من، غريب اين دشت پر وحشت

تو در خواب خوش و بيمار، در تاب و تب است امشب



سرت مهمان خولي و تنت با ساربان همدم

مرا با هر دو اندر دل، هزاران مطلب است امشب



صبا از من به زهرا گو بيا شام غريبان بين

كه گريان ديده ي دشمن، به حال زينب است امشب