بازگشت

مصيبت سر مطهر آن حضرت


جاج شيخ جعفر شوشتري، چنين مي گويد:

مشهور بين مردم اين است كه آن بزرگوار، سه شبانه روز، بي دفن مانده؛ اما من مي گويم چهل شبانه روز است كه بي دفن است. به جهت آن كه عمده ي


اعضاي بدن، سر است و سر، تا دفن نشده است تجهيز و دفن، تمام نمي شود. در خصوص سر، اخبار مختلف است؛ لكن در هر صورت، به بدن ملحق گشته است بياييد تا ما سر مبارك را تكفين و تجهيز نماييم.

اما اين سر، تابوت لازم ندارد، به جهت آن كه چند تابوت دارد: يكي تابوت طشت طلا، و يكي تابوت بالاي نيزه، و يكي تابوت طبق.

اين سر، كفن هم نمي خواهد، به جهت اين كه محفوف (پوشيده) بود به نوري كه از آن سر، به آسمان تابيده مي شد. چنان كه شخصي شامي روايت مي كند نشسته بودم در غرفه كه نوري درخشيد. نگاه كردم، ديدم از سر مبارك آن حضرت است.

و چنان كه راهب مي گويد كه: در ميان قافله، سري نوراني ديدم... كه مبلغ زيادي به حامل سر داد و يك شب، آن را نگاه داشت.

آري، كفن نمي خواهد، و حنوط نمي خواهد، به جهت آن كه همان راهب، با اشك و كافور، حنوط كرده. فقط مانده غسلش.

آيا مي توانيد با اشك چشم خود، او را غسل دهيد؟

نمي دانم كدام مصيبت سر را بگويم:

هر چند بدن مبارك، سه روز زخم دار در زمين مانده، لكن به نظر من، مصيبت سر، زيادتر است.

جدا شدن از بدن را بگويم؟ يا زخم هايش را؟ و يا عريان گشتن و عمامه برداشتن را؟

اينها مصيبت ظاهري سر است. اما مصيبت باطني آن سر!

هديه بردن براي عمر بن سعد، و از آن جا براي ابن زياد! و از آن جا به شام! اما مصيبتي كه هم ظاهري و هم باطني است، مقابل ابن زياد گذاشته شدن را بگويم و يا چوب بالا بردن و بر لب و دندان مبارك زدن را بگويم؟ [1] و اين


مصيبت، به قدري عظيم بوده است كه حميد بن مسلم، نقل مي كند كه زيد بن ارقم، وقتي ديد كه ابن زياد ملعون، از اين كار دست نمي كشد و پيوسته با چوب به لب و دندان حضرت مي كوبد، تحمل نكرد و فرياد كشيد: چوبت را از اين دندان ها بردار كه به خدايي كه معبودي جز او نيست، من خودم لب هاي رسول خدا را ديدم كه بر اين دندان ها بوسه مي زد. سپس بغض او تركيد و بلند گريه كرد! [2]



يا مزن چوب ستم را بر لب و دندان من

يا بگو بيرون روند از مجلست طفلان من



يا مزن شرمي نما از روي زهرا مادرم

يا بزن مخفي ز چشم خواهر گريان من



در طشت طلا تا گل رخسار تو ديدم

فرياد زدم پيرهن صبر دريدم



چون چوب به لبهاي تو مي خورد به شدت

من بر سر خود مي زدم، اطفال به صورت




پاورقي

[1] مجالس المواعظ.

[2] نفس المهموم ترجمه‏ي آية الله کمره‏اي.