بازگشت

باب ابراهيم


خصائص الحسينيه، ص 489.

هرگاه در زيارت بگويي: «السلام علي ابراهيم خليل الله»، پس اگر خواسته باشي، قصد كن حضرت خليل را كه خود را در راه تقرب الهي، به آتش نمرودي انداخت كه در مسافت، يك فرسخ بود، و قبول نكرد اعانت ملائكه را و دعا نكرد از براي خلاصي خود؛ بلكه عرض كرد: علم خداوند به حال من، كفايت مي كند از سؤال من؛ [1] و اگر خواسته باشي، قصد كن خليل كربلا را كه خود را در راه تقرب به خدا در عرض چندين فرسخ شمشير و نيزه درآورد و قبول نكرد اغاثه ي (ياري) ملائكه را [2] و سبب شد كه آتش را بر جمع كثيري سرد و سلام نمود [3] .

و اگر خواهي، قصد نما خليل را كه قرباني كند فرزندش اسماعيل را و بر


زمين انداخت، يا قصد كن اين خليل را كه فرزندش علي را قرباني كرد و با بدن پاره پاره، بر زمين ديد.

اگر خواهي، قصد كن خليلي را كه زوجه اش ساره از او آرد طلبيد. پس خجالت كشيد كه بار را خالي آورد. خورجين را پر از رمل (ريگ) نمود، پس خداوند، منقلب كرد به آرد؛ [4] يا قصد كن اين خليل را كه دخترش سكينه از او آب طلبيد. پس با دست خالي برگشت و به او فرمود: صعب است بر من اي دختر، تشنگي تو.

اگر خواهي قصد كن خليلي را كه اهل خود را در وادي بي زرع گذاشت و يك مشك آب نزد آنها بود. پس آمد و در كعبه را گرفت و گفت: خدايا! من بعض ذريه ي خود را در اين وادي بي زرع گذاشتم. پس دعا كرد در حق ايشان كه قلوب خلايق، مايل شود به سوي ايشان و از ثمرات روزي ايشان گردد؛ يا قصد كن اين خليل را كه اهلش را گذاشت در وادي بي آب و طعام، تشنه و گرسنه و حيران، و در وقت وداع فرمود: «مهياي اسيري باشيد». [5] .

اگر خواهي قصد كن خليل را كه دوست مي داشت ضيافت را [6] يااين خليل را كه دوست مي داشت شفاعت را، و نااميد نشود كسي كه به او متمسك گردد. اگر خواهي، قصد كن خليل صاحب ملت را يا خليل منبع رحمت را.



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 1، ص 63؛ عيون الأخبار، ج 2، ص 55.

[2] بحارالأنوار، ج 44، ص 330؛ لهوف، ص 29 - 28.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 80؛ الخرائج، ج 2، ص 848.

[4] بحارالأنوار، ج 12، ص 6 - 5؛ تفسير القمي، ج 1، ص 153.

[5] جلاء العيون، محمدباقر مجلسي، ص 201.

[6] بحارالأنوار، ج 12، ص 4؛ أمالي الطوسي، ج 1، ص 348.