بازگشت

حضرت خليل در مكه، و امام حسين در كربلا مأمور به ترك عيال


خصائص الحسينيه، ص 435.

دهم مكه محلي است كه حضرت خليل، مأمور شد كه ذريه و عيال خود را تنها در آن جا بگذارد و برود و حسين عليه السلام نيز مأمور شد كه عيال خود را در كربلا حيران و تشنه و گرسنه و بي كس بگذارد و برود، لكن خليل دعا نمود در حق عيالش كه خداوند، قلوب خلايق را مايل نمايد به سوي ايشان، و از ثمرات، به ايشان روزي كند، و حسين عليه السلام عيال خود را در اين زمين گذاشت و فرمود: مهياي اسيري باشيد و صبر كنيد بر هر بلا كه بر شما وارد مي شود. [1] .

يازدهم خداوند، امر نمود اشرف مخلوقات را به اين كه كعبه را ببوسند و دست به آنها بمالند، و اين، از فضائل كعبه بالاتر است و نظير آن از براي مولاي مظلومان ما ثابت است؛ زيرا كه پيغمبر صلي الله عليه و آله او را در بر مي گرفت و جميع اعضاي او را مي بوسيد، خصوصا زير گلو و قلب و جبين و لب هاي آن جناب را، و همچنان كه استلام پيغمبر صلي الله عليه و آله ركن عراقي و شامي را بالخصوص، اسرا و حكمتها داشته، همچنين تقبيل (بوسيدن) و استلام پيغمبر صلي الله عليه و آله اعضا و جوارح حسين عليه السلام را اسرار چندي است، و از براي تكثير تقبيل مواضع مخصوصه نيز اسرار و معجزات و اخبارات بوده، اما سر كثرت تقبيل گلوي مباركش پس معلوم است.

و اما پيشاني، پس شايد به جهت آن است كه موضع، سنگي بود كه پيشاني


شريفش را شكست و خون بر صورت انورش جاري گرديد، [2] يا مواضع تير است كه به آن پيشاني زدند، [3] يا چون موضع سجود بوده، و از اين جهت، پيشاني، محل ظهور نور مؤمن است، چنان كه در روايت است؛ [4] و حسين در اين مقام، خصوصيتي داشت كه سجده اش سجده ي مخصوص است. بيانش آن است كه حالت سجود خودش از جمله حالات تقرب به خداست؛ صورتا و معنا، و در آيات و اخبار، دلالت بر آن است، و در خبر است از اقراب حالات عبد به خدا، حالت سجود است، [5] و از براي حسين عليه السلام سجود خاصي بود در وقتي كه در درجات قرب الهي ترقي مي نمود، از وقتي كه از وطن خارج شد، تا زماني كه به حالت سجود، پيشاني مبارك بر خاك گذاشت به قصد سجود و ديگر، سر بلند نكرد، مگر بر سر نيزه چنان كه از عبارت «المذبوح من القفاء»، يعني آن كه سرش را از پشت بريدند، مستفاد مي شود [6] پس از اين جهت، رسول صلي الله عليه و آله آن پيشاني مبارك را مكرر مي بوسيد.

و اما بوسيدن قلب منورش، سرش آن است كه موضع تير سه شعبه ي زهرآلود است كه في الحقيقه، همان تير، سبب قتل آن جناب شد. [7] .

و اما بوسيدن لب و دندان او، پس يكي از اسرا آن، ظاهر شد در وقتي كه زيد بن ارقم گفت، اي پسر زياد! برادر چوب خود را از اين دو لب مبارك، كه من به چشم خود ديدم كه رسول خدا مكرر مي بوسيد اين لب ها را. [8] .



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 3؛ الارشاد، ص 97؛ منتخب الطريحي، ج 2، ص 127.

[2] بحارالأنوار، ج 45، ص 53؛ لهوف، ص 52؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 34.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 52؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 43؛ المناقب، ج 3، ص 258.

[4] بحارالأنوار، ج 82، ص 160؛ مجمع البيان، ج 9، ص 127.

[5] بحارالأنوار، ج 82، ص 162؛ عيون الأخبار، ج 2، ص 7؛ ثواب الأعمال، ص 56.

[6] بحارالانوار، ج 45، ص 59؛ المناقب، ج 3، ص 260.

[7] بحارالأنوار، ج 45، ص 53؛ لهوف، ص 52؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 34.

[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 118؛ مثير الأحزان، ص 72.