بازگشت

حديث بوي سيب


ششم و از آن جمله، حديثي است كه در بحار روايت نموده از حسن بصري و ام سلمه كه حسنين وارد شدند بر رسول خدا، و جبرئيل در نزد آن حضرت بود. پس ايشان در اطراف او گرديدند، به گمان اين كه دحيه ي كلبي است. جبرئيل، دست خود را حركت داد، مانند كسي كه از كسي چيزي بگيرد. پس سيبي و بهي و اناري آورد و به ايشان داد. روي ايشان از خوشحالي برافروخت و دويدند به نزد جد خود. حضرت از ايشان گرفت و بوييد و فرمود: برويد نزد پدر و مادر خود. پس رفتند و هيچ يك از آن نخوردند تا اين كه پيغمبر به نزد ايشان رفت و همه با هم خوردند، و هر چند از آن مي خوردند، به حال خود عود مي نمود (بازمي گشت) و به همين حالت بود، تا زماني كه حضرت فاطمه عليهاالسلام وفات نمود. حسين عليه السلام فرمود: كه انار، مفقود شد، و چون اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد گشت، به، مفقود شد، و سيب به حال خود بود، تا وقتي كه آب را به روي ما بستند. پس چون تشنگي بر ما غالب مي شد، آن را بو مي كردم، اندكي تشنگي من ساكن مي شد. عاقبت، چون تشنگي من به نهايت رسيد، دندان بر آن فشردم و يقين به هلاك نمودم. حضرت سجاد عليه السلام مي فرمايد كه اين سخن را از پدر بزرگوارم شنيدم يك ساعت قبل از شهادتش، و چون شهيد گرديد، بوي سيب از محل شهادتش استشمام مي شد، ولي خودش را نيافتند، و اين رايحه، در آن محل باقي است، و هر كس از زوار


بخواهد استشمام رايحه ي آن را نمايد، در وقت سحر، به زيارت رود كه اگر از مخلصين باشد، آن را استشمام خواهد نمود. [1] .

هفتم از جمله احترامات كعبه، آن است كه حضرت اسماعيل، موكل بر زينت آن و پوشانيدن جامه بر آن بوده. پس طوايف عرب، هدايا و تحف مي آوردند و مادر اسماعيل و زوجه اش، جامه مي ساختند، به خانه مي پوشانيدند، [2] و بعد حضرت سليمان، جامه اي به جهت كعبه فرستاد، همچنين ساير ملوك؛ و خداوند از براي حسين عليه السلام جامه اي فرستاد و حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله بر ا و پوشانيد، چنان كه ام سلمه روايت كرده، ديدم حضرت رسول خدا جامه اي بر حسين عليه السلام مي پوشاند كه از جامه هاي دنيا نيست. سؤال كردم كه اين چيست؟ فرمود: «اين هديه اي است كه خداوند از براي حسين فرستاده است، و پودش از پرهاي نازك بال جبرئيل است. [3] .

گاهي خود آن حضرت از مادرش جامه به جهت عيد طلب نمود. پس رضوان (دربان و نگهبان بهشت)، جامه اي هديه آورد به جهت او و حضرت حسن عليه السلام، و فاطمه عليهاالسلام بر ايشان پوشانيد، چنان كه مشهور است. [4] .

و گاهي از جدش طلب نمود به جهت عيد، و خداوند، هديه فرستاد، و جبرئيل او را سرخ رنگ نمود به خواهش آن جناب و گريست. چنان كه حديث آن نيز معروف است. [5] .

و گاهي از خواهر طلب نمود، اما جامه ي كهنه، نه از براي عيد و زينت، بلكه از براي آن كه چون او را شهيد نمايند و لباس هاي نو را ببرند، طمع در اين


جامه ي كهنه نكنند و بدنش عريان نماند. پس خواهرش زينب، جامه ي كهنه آورد و حضرت، چند موضع آن را پاره نمود، و خون هاي حضرت، آن جامه را رنگين كرد [6] ، به همان رنگ كه جبرئيل جامه اش را در عيد رنگين نمود، و خاك هاي كربلا او را خاكي كرد، و نيزه و شمشير، پاره پاره اش نمود. مع ذلك، اسحاق بن حويه آن را بيرون آورد و بدن شريفش را عريان بر روي خاك گذاشت. آه! [7] .

مصحح گويد: اين پيراهن حضرت ابراهيم خليل عليه السلام بود كه آن را حضرت فاطمه عليهاالسلام سه روز پيش از شهادتش به زينب كبري عليهاالسلام داد و فرمود: هنگامي كه اين پيراهن را برادرت حسين از تو مطالبه كند، بدان كه او فقط يك ساعت مهمان توست. سپس او را اولاد زنا، به سخت ترين وضعي مي كشند؛ انتهي. [8] .

هشتم حجر اسماعيل ذبيح، متصل است به كعبه و در آن است قبر اسماعيل و دخترانش، و در ما بين ركن و مقام، قبر هفتاد پيغمبر است كه همه از گرسنگي مرده اند. چنان كه در اخبار مأثور است، [9] و حسين عليه السلام، قبر علي بن الحسين عليه السلام متصل است به او و قبر هفتاد و دو صديق، در پايين پاي او است كه همه تشنه كشته شدند و در يك حفره، مدفون گشتند، و حائر به ايشان، محيط است، [10] و آن جا دويست نبي و دويست وصي مدفون اند، چنان كه در روايات صحيح است. [11] .

نهم خداوند واجب كرده است بر قاصد كعبه كه احرام ببندد و ترك مال و علاقه ي دنيا نمايد، از زنان و عطريات و زينت و سرمه و سايه و لباس، [12] و


مستحب است از براي زائر حسين عليه السلام كه غبارآلوده و گرسنه و تشنه باشد. [13] و از عطريات و لذايذ، اجتناب كند. [14] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 43، ص 289؛ المناقب، ج 3، ص 161.

[2] بحارالأنوار، ج 12، ص 95؛ الکافي، ج 4، ص 204.

[3] بحارالأنوار، ج 43، ص 271؛ منتخب الطريحي، ج 1، ص 71.

[4] بحارالأنوار، ج 43،ص 289؛ المناقب، ج 3، ص 161؛ منتخب الطريحي، ج 1، ص 72.

[5] بحارالأنوار، ج 44، ص 246 - 245؛ منتخب الطريحي، ج 1، ص 71 - 70.

[6] بحارالأنوار، ج 45، ص 54؛ لهوف، ص 53.

[7] بحارالأنوار، ج 45، ص 57؛ لهوف، ص 56.

[8] مسند فاطمة الزهرا، ص 324 (به نقل از: وقايع الشهور و الأيام، ص 95).

[9] الکافي، ج 4، ص 214.

[10] بحارالأنوار، ج 45، ص 108؛ الارشاد، ج 2، ص 130.

[11] بحارالأنوار، ج 98، ص 116؛ کامل الزيارات، ص 270 (باب 88).

[12] در کتب فقهي در باب تروک احرام، شرح داده شده است.

[13] بحارالأنوار، ج 98، ص 140؛ ثواب الأعمال، ص 114؛ کامل الزيارات، ص 131 (باب 48).

[14] بحارالأنوار، ج 98، ص 148؛ تهذيب الاحکام، ج 6، ص 76.