بازگشت

صفاتي كه متعلق است از قرآن به آن حضرت


خصائص الحسينيه، ص 380.

در قرآن آياتي است كه از براي آنها اسما و صفات و خواصي هست، مانند آيةالكرسي و آيه ي نور و آيه ي تطهير و آيات شفا و آيات سجده، و حسين عليه السلام در اوست كرسي رفيع كه شامل همه ي آسمان ها و زمين ها را، يعني علم او، و در اوست، دو آيه:

يكي از سر مباركش كه تجلي نمود از براي جماعتي در راه شام [1] و از براي زيد بن ارقم، در وقتي كه آن سر را از مقابل غرفه اش عبور دادند. پس ديد شعاع او را كه از روزنه داخل گرديده و تعجب كرد. چون نظر كرد، ديد آن نور، از سر انور آن حضرت است و سوره ي كهف تلاوت مي فرمايد. [2] .

و يكي از بدن اطهرش كه آن مرد زارع از طايفه ي بني اسد، در شب ديد وقتي كه آمد به تماشاي تشنگان، مي گويد: ديدم در ميان آنها جسدي را كه مي درخشيد مانند آفتاب، و ديدم شيري را كه مي آيد در نزد آن جسد مي نشيند.

و در آن جناب است آيات شفا از براي امراض باطنيه در محبتش، و از


براي امراض ظاهريه در تربتش، و در جسد آن حضرت آيات اربعه بوده است كه مانند آيات سجده، شايسته است از براي تصور آنها شخص به زمين بيفتد و خود را به خاك آلوده سازد:

يكي از تير سه شعبه كه بر قلب شريفش رسيد و از پشتش سر به در كرد. [3] .

دوم اثر نيزه ي صالح بن وهب كه بر تهيگاهش رسيد و از اسب به زمين افتاد. [4] .

سوم اثر شمشير مالك بن يسر بود كه بر فرق مباركش رسيد و عمامه و كلاهش را پر از خون نمود. [5] .

چهارم اثر شمشيري بود كه بر گلوي مطهرش رسيد و سر را از بدن جدا نمود؛ ولي اثر آن از جانب قفا وارد گرديد. اينها آياتي است كه لازم مي كند بر دوستان آن جناب كه در وقت تصور يا استماع آن، اركان وجودشان متزلزل شود و قامتشان خم گردد و بر زمين بيفتند و خاك بر سر كنند.



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 146 - 145؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 88 - 87؛ لهوف، ص 75 - 74.

[2] بحارالأنوار، ج 45، ص 141؛ الارشاد، ج 2، ص 122.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 53؛ لهوف، ص 52.

[4] بحارالأنوار، ج 45، ص 55؛ لهوف، ص 54.

[5] بحارالأنوار، ج 45، ص 53؛ لهوف، ص 52.