بازگشت

فضائل خاصه ي زيارت آن حضرت


خصائص الحسينيه، ص 264.

فضائل خاصه ي آن، و آن يازده جهت است (از جهات يازده گانه، پنچ جهت را گلچين نموده ايم).

جهت اول جامعيت آن است نسبت به ساير اعمال. بدان كه خداوند حكيم عليم، از روي حكمت و مصلحت، تكليف نموده است[بندگان]را به اعمال مخصوصه از واجبات و مندوبات (مستحبات) كه هر يك را در حصول قرب، آثاري است مخصوصه، مانند غذاي بدن، از حيثيت طعم و خواص، و هر يك، ثمره ي ديگري را ندارد، و از اين جهت، بعضي از فضلا گفته اند كه: شخص نبايد اقتصار كند بر افضل عبادات مستحبي؛ زيرا كه خصوصيات ديگر از او فوت مي شود، ولي اين عمل زيارت، جامع خواص جميع عبادات است، از واجبه و مندوبه، قوليه و فعليه، بدنيه و قلبيه، هر چند مسقط واجبات نمي شود به جهت مصالحي كه محل ذكر نيست، و بيان مطالب آن است كه افضل اعمال،


نماز است كه عمود دين است و به زيارت حاصل مي شود، از دو جهت:

اول اين كه مشتمل است بر نماز در نزد قبر آن سرور، كه ثواب آن مضاعف است به غير نهايت. [1] .

دوم اين كه هفتاد هزار ملك در نزد آن قبر شريف، مشغول نمازند كه ثواب نماز هر يك معادل است با نماز هزار هزار نفر بني آدم، چنان كه در اخبار است، و ثواب آن، همه به جهت زوار است. [2] .

و اما زكات، پس در هر زيارتي هزار زكات قبول شده است. [3] .

و اما حج كه افضل اعمال است، حتي نماز؛ زيرا كه در آن، نماز هم هست. پس هر زيارت، معادل عمره است با يك حج، يا دو، يا ده، يا بيست، يا بيست و دو، يا هشتاد، يا صد، يا صدهزار، يا وضع هر قدمي، حجي و رفعش عمره، چنان كه در روايات است. [4] .

و در خبر بشير دهان است در فضل زيارت عرفه، كه چون شخص غسل كند در كنار فرات و روانه شود به سوي قبر شريف و عارف به حق آن جناب باشد، پس به هر قدمي كه برمي دارد و مي گذارد، صد حج مقبول و صد عمره ي مقبول خواهد داشت. [5] .و در بعضي روايات است كه حج با پيغمبر خدا، يا دو، يا سي، يا پنجاه، يا صد، در بعضي ثواب حج خود رسول خدا. چنان كه در روايت سابقه از عايشه، در آخرش مذكور است كه ثواب نود حج از حج هاي پيغمبر خدا با عمره اش بر او مي دهند. [6] .


و اين اختلافات، به حسب مراتب زوار است، از جهت قوت ايمانشان و درجات معرفتشان به حق ائمه ي هدي خصوصا سيدالشهداء و مقدار يقينشان به فضيلت آن جناب و خصايص او كه از آن است خصوصيت قول جدش: «و أنا من حسين»:[؛ من نيز از حسينم ]». از فروع آن است كه زيارت او معادل با حج پيغمبر صلي الله عليه و آله است، و شايد جهتش آن باشد كه چون زائر از روي شوق و محبت آن سرور و محبت حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله به سوي زيارت رود، پس بيت الله حقيقي را زيارت نموده است، به قلبي كه مناسب است با قلب پيغمبر خدا در محبت و ارتباط. پس چون حاضر شود نزد قبر او، يا از دور، قلب خود را متوجه آن جناب نمايد و زيارت كند با دل شكسته، پس گويا به قلب پيغمبر صلي الله عليه و آله توجه نموده است به آن جناب، و چون شنيدي كه پيغمبر خدا بر آن حضرت، رقت نمود در وقتي كه به پشت آن سرور سوار شد در حال سجود، كه او را از پشت به زير نياورد، بلكه صبر كرد تا خود به زير آيد. [7] .

پس اگر تصور نمايي در وقت زيارتش كه آن حضرت، از ضربت نيزه ي صالح بن وهب مزني به زمين افتاد، [8] و جبران قلب او را نمايي به سلام، پس آن، مانند آن است كه پيغمبر خدا قصد او را نموده باشد؛ و چون آن سرور افضل است از بيت الله، نود مقابل، به جهت سري كه به ما معلوم نيست، از اين جهت ثواب نود حج پيغمبر صلي الله عليه و آله خواهد داشت.

و اما صدقه، پس زيارت آن جناب، ثواب هزار صدقه ي مقبول دارد، به مقتضاي روايت صحيحه. [9] .

و اما روزه، پس در زيارت، ثواب هزار روزه دار است. [10] .


و اما اعانت در سبيل الله، پس زائر، به منزله ي كسي است كه هزار نفر را بر اسب با زين و لجام، سوار كند و بفرستد به راه خدا. [11] .

و اما جهاد، پس در زيارت، ثواب هزار شهيد است از شهداي بدر، [12] بلكه خودش شهيد محشور خواهد شد. [13] .

و اما عتق، پس در زيارت، ثواب آزاد كردن هزار بنده است در راه خدا. [14] .

اگر پياده باشد، به هر قدمي كه بردارد يا بگذارد، ثواب آزاد كردن يك بنده از اولاد اسماعيل خواهد داشت، به مقتضاي اخبار. [15] .

و اما ذكر و تسبيح، پس خداوند، خلق مي كند از عرق زوار، هفتاد هزار ملك كه تسبيح و تقديس خدا كنند، [16] و در آن است ثواب ذاكران خدا از ملائكه ي مقربين.

و اما صله رحم به مؤمنين، پس در زيارت، صله ي رسول خداست كه والد حقيقي است و احسان است به آن حضرت و به علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام.


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 98، ص 83؛ کامل الزيارات، ص 252 (باب 83).

[2] بحارالأنوار، ج 98، ص 56؛ کامل الزيارات، ص 86 (باب 27).

[3] بحارالأنوار، ج 98، ص 18؛ کامل الزيارات، ص 143 - 142 (باب 56).

[4] بحارالأنوار، ج 98، ص 45 - 28؛ کامل الزيارات، ص 164 - 154 (باب 66 - 63).

[5] بحارالأنوار، ج 98، ص 87؛ کامل الزيارات، ص 172 (باب 70).

[6] بحارالأنوار، ج 98، ص 35؛ کامل الزيارات، ص 68 (باب 22).

[7] بحارالأنوار، ج 43، ص 283؛ المناقب، ج 3، ص 155 - 156. البته با تفاوتي با آنچه در کتاب ذکر نشده است که آنچه در آن است، در شأن و حال امام حسن عليه‏السلام است.

[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 55؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 35.

[9] بحارالأنوار، ج 98، ص 18؛ کامل الزيارات، ص 143 - 142 (باب 56).

[10] بحارالأنوار، ج 98، ص 18؛ کامل الزيارات، ص 143 - 142 (باب 56).

[11] بحارالأنوار، ج 98، ص 43؛ کامل الزيارات، ص 164 (باب 67).

[12] بحارالأنوار، ج 98، ص 37 و 104؛ کامل الزيارات، ص 173 (باب 74) و ص 183 (باب 74).

[13] بحارالأنوار، ج 98، ص 37 و 104؛ کامل الزيارات، ص 173 (باب 71) و ص 183 (باب 74).

[14] بحارالأنوار، ج 98، ص 43؛ کامل الزيارات، ص 164 (باب 67).

[15] بحارالأنوار، ج 98، ص 36؛ کامل الزيارات، ص 134 (باب 49).

[16] جامع أحاديث الشيعة، ج 12، ص 377؛ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 204.