محروم ساختن حسين از آب
خصائص الحسينيه، ص 117.
يكي آن كه او را از چهار حق كه در آب داشت، منع نمودند:
اول از حق مشتركي كه با همه ي مردم در آن داشت. چنان كه همه ي بني آدم با هم شريك اند در آب و گياه. [1] . اين است كه جايز است آب خوردن از نهرهاي مملوكه كه هر چند، اذن از مالك نگيرند، و شايد از همين جهت است استحباب آب دادن به كفار، هرگاه تشنه باشند، چنان كه در روايتي وارد است. [2] .
دوم حق مشتركي كه با همه ي جانداران داشته. چون كه هر ذي روحي را حق است در آب، و از اين جهت است كه واجب مي شود تيمم، هرگاه خوف عطش باشد بر حيوانات مملوكه و غير آنها. (يعني اگر با آب وضو بگيرند، حيوانات تلف مي شوند).
سوم حق خاصي كه بر اهل كوفه داشت، كه سه مرتبه ايشان را سيراب نموده بود: يك مرتبه در سال خشكي از براي ايشان طلب باران نمود و به بركت آن جناب، باران آمد؛ [3] و دفعه ي ديگر در صفين، آب را به ضرب شمشير، از لشكر معاويه گرفت؛ [4] و ديگر در قادسيه، لشكر حر را آب داد. [5] .
چهارم حقي كه آن حضرت در خصوص نهر فرات داشت، چون مهر مادرش حضرت فاطمه عليهاالسلام بود [6] و آن جماعت، مراعات هيچ يك از اين حقوق را ننمودند؛ حتي اين كه يك قطره به جهت طفل شيرخوارش خواهش نمود و ديدند آن طفل را كه از تشنگي كباب است. پس باز اجابت نكردند. بعد، از براي خودش يك قطره طلب نمود، ندادند. آه!
بودند ديو و دد، همه سيراب و مي مكيد
خاتم ز قحط آب، سليمان كربلا
پاورقي
[1] وسائل الشيعة، ج 7، ص 331.
[2] فروع الکافي، ج 4، ص 57.
[3] بحارالانوار، ج 44، ص 187.
[4] همان، ص 266.
[5] همان ص، 376؛ الارشاد، ج 2، ص 79.
[6] بحارالانوار، ج 43، ص 113؛ المناقب، ج 3، ص 128.