بازگشت

مواضعي كه امام گريستند


خصائص الحسينيه، ص 77.

يكي آن كه خود گريه بر مصائب اهل بيت، از اعظم عبادات است. ديگر آن كه به جهت اضمحلال دين خدا بوده. سوم اين كه ايشان، از لوازم بشريه خالي نبودند. همچنان كه گرسنگي و تشنگي و خستگي از براي ايشان بود، لابد در مصائب،دلسوختگي نيز عارض ايشان مي شد. چنان كه حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله


در فوت طفلش ابراهيم، گريان شد و فرمود: «دل مي سوزد و اشك مي ريزد، وليكن نمي گويم حرفي را كه موجب غضب الهي باشد»؛ [1] و آن حضرت نيز تأسي به جد بزرگوارش نموده. آيا چگونه ممكن است بشر را كه ببيند خود را تنها و بي كس، بعد از كثرت اصحاب و برادران و اولاد، در حالتي كه مظلوم باشد و روي زمين را بر او تنگ گرفته باشند و از اطراف، دشمنان او را احاطه نموده باشند، در ميان عيان و اطفالي كه همه گرسنه و تشنه؛ يكي ناخوش و يكي در غش و ديگري محتضر، و مهيا شده كه ايشان را بگذارد و برود به سوي مرگ، و به آنها مي گويد كه مهياي اسيري باشيد و صبر كنيد و صيحه و جزع نكنيد. پس مي خواهد روانه شود، دختر صغيره اش سر برهنه مي آيد و به جامه اش مي چسبد و عرض مي كند: اندكي توقف كن تا توشه اي از تو بگيرم كه اين، وداع آخر است. پس دست و پاي او را ببوسد. پس بنشيند و او را به دامان خود بنشاند. در چنين حالت، گريان نشود؟ اين بود كه حضرت گريان شد و اشك خود را با آستين پاك نمود و مي فرمود:



سيطول بعدي يا سكينه فاعلمي

منك البكاء إذا الحمام دهاني



يعني: اي سكينه! بدان كه بعد از من، گريه اي طولاني برايت هست، آن گاه كه مرگ من فرارسد.

اين، يك وقت بود از اوقات گريه ي آن حضرت. [2] .

دوم آن وقت بود كه آمد به نزد جسد برادرش عباس. ديد بر خاك افتاده. مشك سوراخ شده در يك طرف و دست هاي قطع شده، هر يك در يك طرف. پس گريه ي شديد مي نمود. [3] .

سوم وقتي كه قاسم؛ اراده ي قتال نمود. پس او را در بغل كشيد و آن قدر


گريست كه غش كرد. [4] .

چهارم وقتي بود كه آمد به نزد جسد قاسم و ديد كه از سم اسبان پامال شده. [5] .

پنجم وقتي كه پسرش علي اكبر به ميدان رفت، اشكش جاري شد و محاسن شريفش را به روي دست گرفت و سر به آسمان كرد و مناجات نمود. [6] .

ششم وقتي كه تسلي مي داد خواهرش زينب را از گريه و جزع. در آن حال، گريه بر خودش غالب شد و چند قطره اشك از چشمش فروريخت، باز خود را نگاه داشت؛ [7] و هرگاه تأمل كني در اين حالت مذكوره، مي داني كه عادتا محال است كه صاحب قلب رئوف و مهربان، گريان نشود در اين احوال.



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 22، ص 157؛ فروع الکافي، ج 3، ص 72.

[2] المناقب، ج 3، ص 257.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 42؛ مثيرالأحزان، ص 71؛ لهوف، ص 51.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 35.

[5] همان، ص 36 - 35.

[6] همان، ص 42؛ مقتل الخوارزمي، ج 2، ص 30.

[7] بحارالانوار، ج 45، ص 2؛ الارشاد، ج 2، ص 96.