قناعت و صبر
يازدهم صفت قناعت است، و آن حضرت، به جهت اتمام حجت[و اين كه به همه بگويد او جنگ طلب نيست و مظلوميت خود را به همه اعلام كند ]، قناعت نمود كه دست از او بردارند كه به طرف سرحدي از حدود اسلام برود.
راضي نشدند. [1] باز قناعت نمود از تمام دنيا به يك جامه ي كهنه، باز آن را به بدنش نگذاشتند.
دوازدهم صفت صبر است، و آن، مناط (ملاك) امامت است و ثواب ايشان، منوط به آن است. چنان كه كلام خدا شاهد آن است كه فرموده: «و جعلناهم أئمة يهدون بأمرنا لما صبروا» [2] و فرموده: «و جزاهم بما صبروا جنة و حريرا» [3] و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه خداوند، در شب معراج، وحي نمود به پيغمبر صلي الله عليه و آله كه: تو را امتحان نمايم به سه چيز، تا صبر تو معلوم
شود، عرض كرد: تسليم مي شوم امر تو را و استعانت به تو مي جويم بر صبر كردن. وحي رسيد كه:
اول فقراي امت را بر خود ترجيح دهي. عرض كرد: قبول دارم و صبر مي كنم.
دوم آن كه متحمل اذيت و تكذيب شوي از قوم. عرض كرد: قبول دارم و صبر مي كنم.
سوم آن كه بايد صبر نمايي بر مصائبي كه به اهل بيت خواهد رسيد. اما برادرت علي عليه السلام؛ پس حق او را غصب مي كنند و بر او ظلم و تعدي خواهند نمود؛ دخترت را از ارث محروم مي نمايند و او را اذيت مي كنند، مي زنند، در حالي كه حامله باشد و در خانه ي او به قهر، داخل مي شوند و مراعات حرمتش نمي كنند؛ و پسرت حسن عليه السلام را به زهر شهيد مي كنند و او را زخم مي زنند و اسباب او را غارت مي نمايند؛ و پسرت حسين عليه السلام را مي طلبند كه او را ياري كنند. پس او را به سختي مي كشند و اولاد و اصحابش را شهيد مي كنند و عيالش را به اسيري مي برند. عرض كرد: تسليم مي شوم و از تو طلب صبر مي كنم. [4] .
پاورقي
[1] بحارالانوار، ج 44، ص 389؛ الارشاد، ج 2، ص 89.
[2] سورهي انبياء، آيهي 73.
[3] سوري دهر، آيهي 12.
[4] بحارالانوار، ج 28، ص 61؛ کامل الزيارات، ص 335 - 332 (باب 108).