بازگشت

هنگام ورود به زمين كربلا


خصائص الحسينيه، ص 16.

سوم آن كه يافتم خود را مهموم (غمگين)، هنگام مشاهده و ورود به زمين كربلا و آن سرزمين محنت و بلا؛ و اين صفت، از صفات حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بوده [1] و همچنين، حالت حضرت زينب كبري است، به مقتضاي روايات وارده. [2] .

و ايضا يافتم خود را دل شكسته، در هنگام ملاحظه ي قبر آن جناب و قبر فرزند ارجمندش كه در پايين پاي آن سرور است، و آن، از علامات ايمان است، چنان كه در بعضي از روايات مأثور، وارد است. [3] .

چهارم آن كه يافتم چشم خود را اشك ريز در وقت استشمام تربت طاهر آن حضرت، و اين، از صفات خود آن سرور و جد اطهرش بوده، چنان كه بيان بعضي از اين فقرات، در طي مقاصد كتاب، ان شاء الله خواهد آمد.

ديگر آن كه، هر چند اعمال صالح از نماز، روزه و غير از آنها نسبت به خود، به جهت عدم اجتماع شرايط قبول، مسلوب (يافتم)، وليكن ديدم كه گريه بر آن جناب، حقيقت گريه است، و همچنين گريانيدن و لااقل، تباكي كه كرده ام، يقينا صحت سلب ندارد. پس داخل حديث «من بكي او أبكي تباكي و


جبت له الجنة[؛ هر كس بگريد و يا بگرياند و يا خود را به گريه وادارد، بهشت براي او واجب گردد ]» [4] خواهم بود.

پس اميدم محكم و قلبم مطمئن گرديد تا به حالت پنجم منتقل شدم كه گيرم جزئي از ايمان در خود يافتي، و از خلود نيران خلاص شدي، آيا با عذاب برزخ و قبر و صدمات حشر و نشر، چه خواهي كرد؟ تو را كه طاقت صدمات ضعيف دنيوي نيست و مكاره آن را تحمل نداري، بكله از دوام نعمت، ملول شوي، چگونه تحمل آن صدمات تواني نمود؟ بلكه شايد اين، جزء ضعيف از ايمان، با كمي صدمه از عروض بلا و صدمات و وساوس شيطان زايل شود، آن وقت چه خواهي كرد؟

پس خوف و اضطراب، بر دل غلبه نمود، و به حالت، ششم منتقل گشتم. ملاحظه نمودم كه در ميان وسائل حسينيه، چنين چيزي هست كه سبب قوت ايمان و ثبات آن تواند بود و آن، زيارت آن حضرت است كه به مقتضاي اخبار، مانند زيارت خداوند است، كساني كه ايمانشان ثابت نباشد و بعد از هدايت، گمراه شوند. پس معلوم مي شود كه زيارت آن سرور، از اسباب كمال ايمان است. همچنين اخبار وارد شده در اين زمينه كه زائر، چون اراده مراجعت نمايد، ملكي نزد او آيد و گويد: «پروردگار سلامت مي رساند و مي گويد: عمل را از سر گير كه گناهان گذشته ات آمرزيده شد». [5] .

پس چون خداوند بر او سلام برساند، لابد، او را از كفر و نفاق، حفظ نمايد. پس قلبم مطمئن و دلم ساكن گرديد.

باز حالت هفتم مرا به خوف انداخت كه در نهايت، اينها كه ذكر نمودي، اعمال حسنه هستند. شايد گناهان تو سبب حبط (از بين رفتن) حسنان شوند. باز مضطرب شدم و به حالت هشتم التجا بردم كه حبط، در عمل خود عامل


(شخص) است و در وسائل حسينيه، عملي است كه براي او نوشته مي شود و حال آن كه از اعمال او نيست تا حبط شود. چنان كه در فضيلت زيارت آن جناب وارد شده از براي زائر، يك حج يا بيشتر، از حج هاي پيغمبر خدا، و معلوم است كه حج پيغمبر صلي الله عليه و آله عمل خود زائر نيست تا حبط شود، و عمل آن سرور، البته مقبول خواهد بود.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 252؛ أمالي الصدوق، ص 478 (مجلس 87).

[2] منتخب الطريحي، ج 2 ص 127 (مجلس 9).

[3] بحارالانوار، ج 98، ص 73؛ کامل الزيارات، ص 325 (باب 108).

[4] بحارالانوار، ج 44 ص 288؛ لهوف، سيدبن طاووس، ص 5.

[5] التهذيب، ج 6 ص 43؛ وسائل الشيعة، ج 10، ص 342.