بازگشت

حالات خوف و رجا


خصائص الحسينيه، ص 12.

اول سبب خوف، آن است كه ديدم مدار قبول اعمال و نجات از احوال، تماما بر ايمان است و از آن، در خود هيچ اثري نيافتم، نه از كامل و نه از ناقصش؛ بلكه از ادني درجه ي آن كه شخص در حال ذكر خدا، از شوق مشرف بر موت گردد، و نديدم در خود از اجزاي ايمان كه تقسيم مي شود بر قلب و اعضا (نه بر قلب كه موجب سكون و اطمينان است، و نه بر اعضا حركت، بر طبق مراد الهي باشد)؛ حتي آن كه خوف دارم از فقد ذره اي كه باعث نجات از خلود نار باشد.

نظرم نمودم در اخلاق حميده كه از آثار ايمان است، اضداد آن را در خود يافتم و در اعمال صالحه، آن قدر شرايط از براي قبولي آن است كه در تمام عمر، خود را موفق به تحصيل آنها نديده ام.

پس از شدت خوف، نزديك شد كه يأس و قنوط (نااميدي) بر من دست دهد، پس تدارك آن نمودم.

به حالت دوم از براي رجا، نظر كردم به سوي فضائل الهي و ديدم خود را از امت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و شيعه ي علي عليه السلام و دوستداران اهل بيت كه ايشان اند راه قويم و صراط مستقيم و پناه خلايق و كشتي نجات و شفيع عرصات. پس اميداوارم به رحمت الهي گشتم.


باز به حالت سوم داخل شدم، كه امت نبي و شيعه ي وصي را علامتي است، تو را كدام اقتدا به نبي و متابعت به علي بود؟ و دوستي را آثار است. كدام اثر از تو بروز نمود؟

و چون از آثار تشيع و ولا در خود نديدم، باز از خوف بر خود لرزيدم و از ترس وقوع (افتادن) در مهلكه ي يأس و قنوط.

به حالت چهارم پناه بردم و به نظر دقت به سوي وسائل الهي نظر نمودم ديدم وسائلي كه متعلق به حضرت سيدالشهدا عليه السلام است بيشتر و آسان تر، و اكمل اشرف است؛ شرايطش كمتر و نفعش اتم و اعم است. در اين باب و آن جناب را خصوصيتي است كه در باقي وسائل نيست، هر چند همه از يك نورند.

و آن خصوصيت، آن است كه آن جناب، بالخصوص بابي است از ابواب بهشت، و كشتي نجات است و چراغ هدايت، هر چند آباء عظام و ابناء كرام او نيز ابواب جنان و كشتي هاي نجات اند لكن باب آن حضرت، وسيع تر و كشتي او به ساحل نزديك تر و استضائه (طلب روشنايي كردن) به نور او سهل تر است. همه ي ايشان، پناه خلق اند؛ لكن پناه آن جناب آسان تر و دايره ي او وسيع تر است.