بازگشت

مقدمه


ذكر مصائب اهل بيت عصمت و طهارت، عموما، و ذكر مصائب سيدالشهدا عليه السلام، بخصوص، همراه مورد توجه و سفارش بوده است، تا آن جا كه روايات معتبر و متواتر بر آن دلالت مي كند، لذا بر آن شديم تا نوشته اي را به دوستان و دوستداران آن امام بزرگوار، ارائه دهيم كه هم مستند بر وقايع بي ترديد تاريخ باشد و هم گوياي كرامت و بزرگواري و سيادت در عين مظلوميت آن انسانهاي وارسته ي هميشه جاويد؛ نوشتاري كه بتواند ظلم دنياطلبي دنياطلبان را بر انديشه اصلاح طلبي خوبان، نشان دهد؛ نوشته اي كه گوياي ستم جهل و ناداني بر عقل و دانايي در هميشه ي تاريخ باشد؛ نوشته اي كه بيان كننده ي اين حقيقت زنده ي ابدي باشد كه «فاما الزبد فيذهب جفائا و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض». [1] يعني باطل، مانند كفي است كه به زودي نابود مي شود؛ و اما حق، مانند آبي است كه به خير و منفعت مردم است و در زمين، باقي مي ماند.

نوشته اي كه مبين اين پيام به بدخواهان و استعمارانديشان باشد كه هر چند بتوان با زور و تقلب بر قالب غلبه كرد، ولي بر قلب نمي توان؛ بلكه در قلب بايد انقلاب نمود؛ همچون انقلابي كه حسين در قلب ها ايجاد كرد كه جوشش و حرارت آن، در قلب تمام انسان هاي اهل باور، چه مسلمان و يا غيرمسلمان، تا ابد باقي است كه «ان لقتل الحسين حرارتا في قلوب المؤمنين لاتبرد أبدا»؛ تا آن جا كه نه تنها


انقلاب ما از عاشوراي اوست بلكه انقلاب هاي ديگر همچون انقلاب هند نيز متأثر از اين حرارت و جوشش بوده است. گاندي، رهبر فقيد هند مي گويد: من از حركت حسين عليه السلام الگو گرفتم.

زماني كه كتاب الخصائص الحسينية شيخ جعفر شوشتري را يافتم و آن را با دقت مطالعه نمودم، ديدم شايد كامل ترين كتابي است كه در اين زمينه نوشته شده؛ اما اين كتاب، مفصل است و به زبان عربي نوشته شده و شايد همه نتوانند آن را تهيه و از آن استفاده كنند. لذا تصميم گرفتم گلچيني را از آن انتخاب نمايم كه به زبان فارسي باشد تا خواندن آن براي عموم مردم، آسان تر گردد و وقتي ترجمه ي آية الله شهرستاني به نام دمع العين علي خصائص الحسين را ديدم، مصمم شدم از همين ترجمه استفاده نمايم، البته با كمي تغييرات در بعضي از كلمات كه معناي آن براي خواننده فارسي زبان مشكل مي نموده، و اكنون نوشته اي كه در پيش روي خوانندگان عزيز و محترم است، داراي اين امتيازات است:

1 - از كتاب خصائص الحسينية، بيشتر مطالبي كه جنبه ذكر مصيبت دارد، انتخاب شده و جهت اعتبار و اتقان بيشتر آدرس مطلب از كتاب خصائص ذكر گرديده است.

2 - ذكر مصيبت ها، چون توسط يك مجتهد مبرز تنظيم گرديده، از نظر سند، در نهايت اعتبار است و از نظر دلالت، با استفاده از قوه ي اجتهاد، مطالب زيبايي را از نقلها و روايات، استخراج و استنباط نموده است.

3 - در خاتمه، بخشي به عنوان ذكر مصائب، از كتاب هاي ديگر شيخ جعفر، مانند فوائد المشاهد و مجالس المواعظ و نيز از مقاتل ديگر، جمع آوري شده است كه در پايان ذكر مصيبت از اشعار زيبا كه مناسب با آن است استفاده گرديده.

4 - مطالبي كه توسط اين جانب (گردآورنده) اضافه گرديده، از مقاتل معتبر و با كمال دقت در اعتبار مطالب، جمع آوري شده است.

5 - بخشي به عنوان اشعار، بعد از بخش ذكر مصائب آورده شده است.

در خاتمه، توضيح كوتاهي درباره ي وجه نامگذاري كتاب به حديث بوي سيب


آورده مي شود:

حضرت آية الله العظمي حاج شيخ يوسف صانعي (دام ظله) نقل مي كند: پدرم حاج شيخ محمد علي رحمهم الله، در اواخر عمر شريفش ضعف بينايي پيدا كرده بود. روزي براي او كتاب مهيج الأحزان را مي خواندم. به اين حديث رسيدم كه ام سلمه مي گويد: روزي حسنين عليهماالسلام خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و جبرئيل نيز نزد آن حضرت، به صورت دحيه ي كلبي حضور داشت. آنها دست در آستين او كرده از او طلب هديه مي كردند. جبرئيل، دست را به جانب آسمان بلند كرد و از بهشت، سيب و به و اناري براي ايشان آورده و به ايشان داد. آنها خوشحال شده، نزد جد خود رفتند. آن حضرت، ايشان را بوسيد و فرمود: برويد به منزل خود و اول نزد پدر برويد. ايشان به فرموده جد خود عمل كرده چيزي از آن تناول نكردند تا پيغمبر تشريف آورد و با هم تناول كردند و هر چند از آن تناول مي كردند، به حال اول برمي گشت و اين ميوه ها باقي بود.

از جناب سيدالشهدا روايت شده كه چون مادرم فاطمه از دنيا رفت ديگر آن انار را نديدم، لكن به و سيب بود تا آنكه پدرم اميرالمؤمنين را شهيد كردند، آن به نيز مفقود شد و آن سيب باقي بود، تا وقتي كه آب را بر ما بستند. من آن سيب را بو مي كردم و التهاب تشنگي من كم مي شد. فلما دني اجلي رأيتها قد تغيرت فأيقنت بالفناء؛ چون اجلم نزديك شد، ديدم آن را كه متغير شده و به كشته شدن خودم يقين كردم.

علي ابن الحسين عليه السلام مي فرمايد كه اين را يك ساعت پيش از آنكه پدرم كشته شود، از او شنيدم. چون او را شهيد كردند بوي سيب از قتلگاه او شنيدم تجسس كردم آن سيب را و از او اثري نديدم و بوي سيب، بعد از شهادت او باقي ماند و او را زيارت كردم و بوي سيب از قبرش شنيدم. از شيعيان صالح ما كه زيارت كنند قبر مقدسش را پس بايد اوقات سحر، در پي آن باشند كه بوي سيب از قبر حسين عليه السلام


خواهند شنيد؛ اگر مخلص و صادق باشند. [2] .

آية الله العظمي صانعي مي فرمايد: به اين قسمت از روايت كه رسيدم، ديدم اشك از ديدگان پدرم جاري شد. از او علت را پرسيدم. فرمود: در سال 1323 شمسي براي زيارت قبر سيدالشهداء به كربلا مشرف شدم. سحرگاهي تنها به زيارت حضرت رفتم. بوي سيب، فضاي حرم آن حضرت را پر كرده بود. هر چه گشتم، سيبي نيافتم و تا اين زمان، اين حديث را نه ديده و نه شنيده بودم. اكنون كه حديث را برايم خواندي، علت را فهميدم و خداي را شاكرم كه اظهار ارادتم به حضرت، مورد قبول واقع شد.

البته بايد دانست كه اخلاص و صداقت، دو شرط ورود به كوي حسين است و شنيدن بوي حسين؛ كه هر كه دل در گرو يار بندد و آغوش بر خيال او باز كند، بوي يار بشنود:



نسيمي كز بن او كاكل آيد

مرا خوش تر ز بوي سنبل آيد



چو شب گيرم خيالت را در آغوش

سحر از بسترم بوي گل آيد



حديث بوي سيب، حديث دل شيداست كه از گرمي عشق مي سوزد و پاسخش شميمي است كه از كوي يار مي وزد كه اين پاسخ، فقط به دل ها و جان هاي عاشقان حقيقي است.



فغان بلبلي كز عشق مي نالد اثر دارد

نه هر مرغي كه فريادي كشد شوري به سر دارد



در اينجا لازم است از زحمات متصديان مؤسسه ي تحقيقاتي علوم آل محمد صلي الله عليه و آله كه كار تحقيق ترجمه ي ياد شده را انجام داده و همچنين تقدير و سپاس خود را از مدير محترم انتشارات ميثم تمار، ويراستار و ديگر عزيزاني كه در آماده سازي كتاب مرا ياري كردند ابراز نمايم.

زمستان 1379

مؤسسه فرهنگي رسا

محسن احمدوند



پاورقي

[1] سوره‏ي رعد، آيه‏ي 17.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 289.