غارت لباسهاي امام
سپس مردم براي غارت لباسهايش به سوي او آمدند.
(عمر بن سعد) زره كوتاه او را برداشت و (اسحاق بن هويه) پيراهن و (اخنس بن مرثد بن علقمه حضرمي) عمامه و (اسود بن خالد) نعلين او را به غارت بردند و شمشيرش را (جميع بن الخلق اودي) و يا بنا به گفته اي مردي از بني تميم به نام (اسود بن حنظله، برداشت.
سپس (بجدل) آمده و انگشتري در انگشت او يافت كه خون آن را پوشانده بود، انگشت او را بريده و انگشتر را برداشت و (قيس بن اشعث) قطيفه او را گرفت و هميشه برآن مي نشست، و به همين سبب به او (قيس قطيفه) مي گفتند.
و پيراهن مندرس كهنه او را (جعونة بن حويه حضرمي) و كمان و اسلحه او را (رحيل بن خثيمه جعفي) و (هاني بن شبيب حضرمي) و (جرير بن مسعود حضرمي) برداشتند.
سپس مردي از آنان تكه اي از شلوار او را كه قيمتي داشت گرفت و اين در حالي بود كه بقيّه لباسها و جنگ افزارهاي او را به غارت برده بودند.
او مي گويد: خواستم آن تكه شلوار را بيرون بياورم كه امام (ع) دست راست خود را برآن نهاد و نتوانستم دستش را بلند كنم، پس آن را قطع كردم، آنگاه دست چپ خود را گذاشت كه آن را نيز نتوانستم بردارم و قطع كردم، و سعي كردم آن را خارج كنم كه زلزله اي احساس كردم، و ترسيده و از هوش رفتم.
در اين حال پيامبر (ص) و علي (ع) و فاطمه (س) و امام حسن (ع) را ديدم و فاطمه (س) مي گفت:
(قتل الله قوماً قتلوك يا بني).
(فرزندم، تو را به قتل رساندند، خداوند آنان را به قتل رساند).
سپس امام به او گفت:
اي مادر، اين مرد كه خوابيده است، دست مرا قطع كرد، او نيز بر من نفرين كرده و گفت:
(خداوند دست و پايت را قطع كند، و چشمانت را كور كند و تو را وارد جهنّم نمايد).
پس چشمانم را از دست داده و دو دست و دو پايم از كار افتاد و از نفرين او چيزي نمانده مگر وارد شدن به آتش جهنّم.
سپس، امام سجّاد (ع)، امام حسين (ع) و بقيّه كشته ها را سه روز بعد از آن دفن كرد.
خداوند گروه ستمكاران را لعنت كند.
انّا للّه و انّا اليه راجعون.
كربلاء مقدسه ـ محمد شيرازي
1385 هجري قمري