بازگشت

نماز ظهر


در اين حال (ابوثمامه صائدي) متوجّه وقت نماز ظهر شده و به امام گفت: جانم فداي تو باد، من اين گروه را مي بينم كه به تو نزديك شدند، به خدا قسم كشته نخواهي شد تا آنكه من در برابرت كشته شوم، ولي دوست دارم كه خدا را ملاقات كنم در حالي كه اين نماز را كه وقت آن نزديك شده است بخوانم.

امام (ع) سر مبارك خويش را به سوي آسمان برداشته و فرمود: نام نماز را بر زبان آوردي، خداوند تو را از نماز خوانان و از ذاكرين قرار دهد، آري، اكنون اوّل وقت نماز است، از آنان بخواهيد كه از ما دست بردارند تا نماز بخوانيم.

حصين گفت: پذيرفته نيست.

امام (ع) براي نماز برخاست و گفته مي شود كه همراه با بقيّه يارانش نماز ترس را خواندند.

سپس (زهير بن القين) و (سعيد بن عبدالله حنفي) همراه با نصف يارانش پيش آمده و نماز خواندند، وگفته شده كه او و يارانش به تنهائي و به اشاره نماز خواندند و در اينحال كوفيان شروع به تيراندازي به سوي امام و يارانش نمودند.

هنگامي كه زخمهاي (سعيد) شدت يافت، بر زمين افتاد در حالي كه مي گفت: خداوندا آنان را مانند عاد و ثمود، مورد لعنت خود قرار ده و از طرف من به پيامبرت سلام رسانده و او را از اين رنج و زخم آگاهي ده، و من با اين كار، ثواب تو را به وسيله ياري فرزندان پيامبرت (ص) خواستم.

سپس به سوي امام (ع) رو كرد و گفت: آيا به عهد خود وفا كردم اي فرزند رسول خدا؟

حضرت فرمود: آري تو پيشاپيش من به بهشت خواهي رفت.

سپس جان خود را تسليم كرده و به غير از ضربات نيزه و شمشير، سيزده تير به او اصابت نمود.

هنگامي كه امام (ع) از نماز فارغ شد به يارانش فرمود:

هان اي مردان والا، بهشت درهاي خود را گشاده و نهرهاي آن جريان يافته و ميوه هاي آن رسيدند و اينك رسول خدا (ص) و شهدايي كه در راه خدا كشته شدند منتظر ورود شما هستند و به يكديگر تبريك مي گويند، پس از دين خدا و پيامبرش حمايت كرده و از حرم رسول خدا (ص) دفاع كنيد.

آنان گفتند: جانهاي ما فداي تو باد و خونهاي ما در راه خون تو قرباني باد، به خدا تا هنگامي كه يك رگ در بدن ما مي زند، نخواهيم گذاشت كه به تو و حرم تو گزندي برسد.

سپس ياران او، جداگانه به ميدان شتافته و هريك به سرنوشت نيك خود رسيد و تا آخرين نفر كشته شدند.