بازگشت

دين زدايي، و دين الله دغلا


عملكرد بني اميه و نيز اعتراف هاي خود آنان و نيز گفتار رسول الله و ديگر معصومين (ص) درباره آنها گواه صادق بر يك موضوع مهم ديگر، يعني دين زدايي بني اميه مي باشد. دين زدايي آنها خطر بزرگي است كه عميق ترين و متراكم ترين فشار را بر جامعه ديني متوجه مي سازد.

آنچه از رفتار و گفتار و نيز روايات بدست مي ايد اين است كه بني اميه دين را بازيچه اهداف سياسي خود قرار داده بودند و اظهار تدين آنها نيز در راستاي اهداف سياسي بوده كه با پوشش ديني حاكميت خويش را مستقر ساختند. در محور نخست اين نكته مهم در خور تاءمل است كه عناد و محاربه معاويه و اعقاب وي با عترت رسول الله - صلي الله عليه وآله - مانند امير المومنين حسن مجتبي و سالار شهيدان عليه السلام بر دين باوري آنان خدشه جدي مي سازد و آنان را در صف كفار قرار مي دهد كه رسول الله (ص) در مورد عترت فرمود جنگ و صلح با آنها جنگ صلح با من است: قال لما نظر الي علي و فاطمه و الحسن و الحسين انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالكم. [1] و نيز درباره همين عترت فرمود: سبب و نفرين علي و سبب و نفرين من است كه مصادف با سب خداست: من سب عليا قد سبني و من سبني فقد سب الله... [2] كه سب علي سر از كفر بيرون مي آورد و بني اميه از زمان معاويه به بعد بدون ترديد با عترت محاربه نمودند و بدون ترديد خود و كارگزارانشان علي و اولاد علي عليه السلام را سب و نفرين نمودند.

از اعتراف هاي برخي از سران حزب اموي به خوبي اين نكته آشكار است كه آنان به اكراه در صف مسلمآنان ايستادند. دين باوري در عمق جان آنها نفوذ ننموده، چگونه شخص مي تواند ادعاي مسلماني كند آنگاه صريحا اظهار دارد كه براي حكومت در ستيز بوديم بهشت و جهنمي در كار نيست. و يا بگويد حكومت كه به دست بني اميه افتاد، بايد همانند توپ بين آنها دست به دست شود [3] ، مگر اين اظهارات از ابوسفيان مدعي اسلام نمي باشد؟

و مگر شخص معاويه اعتراف ننمود كه ما براي نماز و روزه و حج و زكات با كسي نمي جنگيم، من براي به چنگ آوردن حكومت در ستيز هستم. [4] و مگر معاويه هنگام شنيدن صداي مؤذن كه به رسالت رسول الله شهادت مي داد، اظهار نكرد كه من بايد اين نام را از زبان ها بزدايم! [5] .

و چگونه شخصي مدعي اسلام باشد و آنگاه وحي و رسالت را انكار مي نمايد. و در مجلس جشن اين گونه پنهان خويش را آشكار كند، كه بني هاشم حكومت را بازيچه قرار داده اند و الا وحي و رسالتي در كار نيست مگر يزيد اين سخنان را در مجلس شام به زبان نيآورد كه:



لعب هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحي نز ل [6] .



اين اعتراف ها درون پنهان و چهره گريم شده بني اميه را رسوا مي سازد كه آنان بر همان باورهاي جاهلي خود ماندگار بوده اند و اظهار تدين آنها در راستاي اهداف سياسي و دنيايي آنان بوده است.

گفتار رسول الله (ص) در مورد بني اميه گواه روشن بر اين مدعي است كه بسياري از سران بني اميه از ايمان بهره نبردند. از رسول الله (ص) در مورد بني اميه به ويژه معاويه سخن فراوان است، حتي حكم قتل معاويه پيشاپيش از جانب حضرت صادر مي شود كه به برخي از آنها اشاره مي گردد.

اذا بلغ ولد العاص (الحكم) ثلاثين رجلا اتخذوا مال الله دولا و دين الله دغلا و عبدالله خولا. [7] هنگامي كه فرزندان عاص (در برخي آثار حكم به جاي عاص آمده است كه عاص پدر حكم است) به سي نفر برسند، اموال عمومي را بين خويش دست به دست و مردم را برده خويش ‍ نموده و دين خدا را دست اويز فريب قرار خواهند داد.

و نيز از حضرت اين گونه در مورد شخص معاويه حديث آمده كه هنگامي كه معاويه را بر فراز منبر مشاهده كرديد خطبه مي خواند وي را به قتل برسانيد: اذ رايتم معاويه يخطب علي منبري فاقتلوه. [8] و در نهايت رسول الله (ص) اين گونه فرمود كه معاويه به دين من از دنيا نخواهد رفت. [9] .

امير المومنين عليه السلام در موارد فراوان تحليل هاي گويا و رسا از باورها و فرهنگ و رفتار بني اميه به ويژه معاويه دارد كه اظهارت حضرت باطن آنها را به خوبي شفاف مي سازد، كه بني اميه دين را بازيچه سياست قرار داده اند، بني اميه دين را روانه تفسير نمودند و بني اميه دين را تحريف نمودند، بني اميه دين را تحريف نمودند و حرام خدا را حلال و حلال را حرام معرفي نمودند، انا امنا و كفرتم و اليوم انا استقمنا و فتنتم و ما اسلم مسلمكم الا كرها. [10] ديروز ما مسلمان بوديم شما كافر امروز ما بر ايمان خويش استوار شما فتنه نموده دستخوش آزمونيد. مسلمان شما با اكراه در صف مسلمانان ايستاد.

و نيز حضرت در هنگام بسيج نيرو به جبهه جنگ با معاويه وي را دشمن خدا و پناهگاه منافقين و پيرو احزاب مخالف اسلام معرفي مي نمايد: سيروا الي اعداء الله و كهف المنافقين و بقيه الاحزاب. [11] .

حضرت از دين آنان به عنوان دين واژگون يا مي كند: ايها الناس سياتي عليكم زمان يكفافيه الا سلام كما يكفا الا ناء بما فيه. [12] مردم زماني بر شما خواهد آمد كه همان گونه كه ظرف را واژگون نموده و از درون تهي مي سازند، اسلام را واژگون و از درون تهي و بي محتوا جلوه مي دهند. كه اين حقيقت در گفتار ديگر حضرت هم آمده كه اسلام آنان را همانند پوستين واژگون معرفي مي نمايد: لبس الا سلام لبس الفرو مقلوبا. [13] .

حضرت از بني اميه به عنوان كساني كه حرام خدا را حلال مي كنند، ياد مي كند: و لا يزالون حتي لا يدعوا الله محرما الا استحلوه. [14] همواره در اين پندار هستند كه هيچ حرامي را نگذارند جز آنكه ان را حلال شمارند.

بر اساس همين خطر است كه حضرت صريحا نسبت به خطر بني اميه هشدار داد و فرمود بدترين خطر بر امت اسلامي خطر بني اميه است: الا و ان اخوف الفتن عندي عليكم فتنه بني اميه. [15] زيرا فتنه بني اميه افزون بر اين كه عزت و عظمت امت اسلامي را اسيب رسانده، خطر براي دين يعني تحريف و واژگون معرفي نمودن دين بود.

خطر دين زدايي كه به نام دين شكل مي گرفت دين ناب و اصيل را زدوده، دين محرف را جايگزين ان مي نمايد. كه البته اين هدف با نمادهاي ديني شكل پذير خواهد بود با تزوير و فريب و نفاق امكان شكل گيري ان وجود دارد. حزب بوسفيان همان گونه كه مي گفت عترت رسول الله (ص) و ذو القربي رسول الله (ص) مقام منزلت ندارد. با اين كه فضايل عترت ان گونه گسترده مطرح بود كه قابل انكار نبود. آنان مصاديق عترت را واژگون معرفي مي نمودند و خويش را جايگزين آنان معرفي مي كردند. آنان چهره بارز عترت و محور عترت چون علي را نا مسلمان معرفي مي نمودند آنگاه بني اميه را جايگزين ان معرفي نمود، كه شاميان اعتراف مي كردند ما اقربا و نزديكاني از بني اميه نسبت به رسول الله (ص) كسي را نمي شناختيم.

حزب عثمانيه دين را اين گونه واژگون و تحريف مي نمايد كه عترت كه عدل و همتاي قرآن است مخدوش مي نمايد. و حتي افراد عترت و شخص ‍ شاخصي چون حسين را به شهادت مي رساند آنگاه روز شهادت وي را يعني روز عاشورا را به يمن ظفر و قدرت دست يابي به حسين و كشتن حسين به عنوان يك عيد ديني طرح مي كند و رسما عيد مي گيرد و لباس نو پوشيده و براي فرزندان خويش عيدي فراهم مي آورد. و جالب اين است كه ان روز را به عنوان سپاس به درگاه خدا نذر مي كند روزه داري مي نمايند!

روزه يك عبادت و سنت ديني است و شايد قبل از حادثه كربلا حتي در روز عاشورا هم سنت و يا مستحب باشد. ليكن حزب عثمانيه اين روز را به يمن پيروزي بر حسين روزه مي گيرد. همتاي قرآن را به شهادت رساندن آنگاه به يمن تبرك ان روزه گرفتن و براي فرزندان و كودكان لباس نو فراهم آوردن خطري دين زدايي است كه حزب عثمانيه و فرزندان بوسفيان ان را دنبال مي نمودند!

اين خطر ستيز با دين به نام دين است. اگر حزب عثمانيه فرصت سازي مي نمود و پرده از چهره نفاق وي افكنده نمي شد اين گونه با دين مبارزه مي كرد فرزند قرآن و همتاي قرآن را به قتل برساند، آنگاه به يمن پيروزي روزه بگيرد و اين گونه روزه عاشورا سنت و رفتار ديني جلوه گر سازد!

اين گونه است كه عترت ال رسول در برابر اين جريان حزب عثمانيه افشاگري مي كند و چهره نفاق آنان را آشكار مي سازد. و روزه گرفتن با ان ايده و انگيزه را همراهي با قاتلان حسين عليه السلام معرفي مي نمايد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: كسي كه روز عاشورا را به همان انگيزه حزب عثمانيه روزه گيرد بهره اش همان بهره ال زياد و ابن مرجانه است: من صامه كان حظه من صيام ذلك اليوم حظ ابن مرجانه و ال زياد. [16] روشن است فرزند مرجان يك مهره مزدور از حزب عثمانيه است. منظور حاكميت بني اميه است كه روزه روز عاشورا را سنت ديني مطرح مي كند به عنوان پيروزي بر حسين عليه السلام زيرا بني اميه اين روز را به يمن پيروزي بر عترت و كشتن حسين عليه السلام. سپاس به درگاه خدا روزه گرفتند! ان ال اميه نذروا نذرا قتل حسين عليه السلام ان يتخذوا ذلك اليوم عيدا لهم يصومون فيه شكرا و يفرحون او لادهم، فصارت في ال ابي سفيان سنه الي اليوم. [17] .

ال بوسفيان اين گونه به نام دين دين زدايي مي نمايد، و به همين خاطر است امام حسين عليه السلام در همين راستا مي فرمايد بزرگترين خطر بر جامعه مسلمآنان حاكميت معاويه عنوان مي نمايد و مقابله و جهاد عليه اين فتنه بزرگترين فضيلت مي شمرد: فلا اعلم فتنه علي الامه اعظم من ولا يستك عليها و لا اعلم نظرا لنفسي ديني افضل من جهادك. [18] من آزمون و خطري را بزرگتر از خطر رهبري تو (معاويه) بر امت اسلامي نمي شناسم و وظيفه اي با فضيلت تر از ستيز با تو آگاهي ندارم.

و نيز در تحليل ديگر از انگيزه قيام خويش در برابر بني اميه مي فرمايد:

الا و ان هولاء قد لزموا الشيطان و تركوا طاعه الرحمن و اظهر و الفساد و عطوا الحدود و استاثروا بالفي ء واحلوا حرام الله و حرموا حلاله. [19] آگاه باشيد اينان (بني اميه) همواره همراه شيطان هستند و فرمان خدا را نهاده اند و فساد را آشكار ساخته اند و حدود الهي را تعطيل نموده و اموال عمومي را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نموده اند. در گفتار ديگر امام حسين عليه السلام در مورد خطر بني اميه آمده اگر رهبري همانند يزيد رهبري امت اسلامي را به عهده گيرد بايد از سلام نا اميد شد: علي الا سلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد. [20] .

با توجه به بررسي محورهاي ياد شده خطرهايي كه از جانب حاكميت حزب عثمانيه كيان امت اسلامي را تهديد نموده است، به خوبي شفاف است. امام همام در گفتار خويش سخن از خطرهابه امت اسلامي دارد.

فتنه هايي كه در كمين سعادت امت اسلامي قرار دارد را گوشزد مي نمايد كه اساسي ترين آنها حاكميت بني اميه مي باشد. مي توان گفت محورهاي عمده خطرهاي پيش بيني شده در گفتار امام همين هايي باشد كه در نوشتار بررسي شد. يعني تهاجم فرهنگي، نا بساماني هاي عميق اقتصادي كه جامعه را به دو قطب سوق مي دهد. و نيز تضعيف نهادهاي مدني و اجتماعي كه انواع ناهنجاري هاي اجتماعي پي آمد ان خواهد بود، و امت را از هويت ملي و ديني خويش بيگانه نموده و آزادگي و استقلال ان مورد تهديد قرار داده و نيز خطر بزرگ دين زدايي كه همه هستي جامعه را به تباهي مي برد، عمده زميه هاي قيام حسين بن علي عليه السلام شكل مي دهد.

گر چه همه محورهاي ياد شده مورد توجه امام همام بوده و نا هنجاري در ابعاد ياد شده سبب اقدام اصلاح گري حضرت مي باشد، كه خود به اين نكته تصريح نمود: انما خرجت لطلب النجاح و الصلاح في امه جدي. [21] .

ليكن به لحاظ ارزش والاي دين محور عمده را خطر دين زدايي تشكيل مي دهد. زيرا عزيزترين و ارزشمندترين ارزش براي جامعه انساني دين است كه حتي جان خويش را فداي اين ارزش مي نمايد، تا دين را حفظ نمايد. چنان كه در گفتار عترت، كه كوثر وحياني مي باشد اين گونه رهنمود آمده است: عن علي اذا حضرت بليه فاجعلوا اموا لكم دون انفسكم و اذا نزلت نازله فاجعلوا انفسكم دون دينكم و اعلموا ان الهالك من هلك دينه. [22] در هنگامي كه خطري جان و ابروي شما را تهديد نمود اموال خويش را سپر جان قرار دهيد و هنگامي كه خطري دين شما را تهديد كرد جان خود را سپر دين خود قرار دهيد و بدانيد تباهي از ان، كسي است كه دينش تباه شده باشد.

با حاكميت بني اميه گوهر نفيس (دين) به خطر تحريف گرفتار آمده است! ان هم نه به شكل دين زدايي لائيك امروز كه دين را از عرصه سياست دور مي سازد. بلكه خطر تحريفي كه از ناحيه بني اميه متوجه دين مي شو واژگون نمودن دين است. دين را از درون تهي نمودن و چيزي بي محتوا قرار دادن است. دين واژگون و بي محتوا نه تنها انسان و جامعه را نمي سازد و نه تنها باعث بالندگي و رشد نمي شود، بلكه همانند مواد مخدر باعث ركود و ايستايي جامعه مي گردد و دست اويز اهداف شوم مستكبران قرار مي گيرد.

نهضت با شكوه حسيني براي حفظ چنين ارزش پايدار شكل گرفته است. حضرت جان خود و يارانش را در راه چنين آرمان والا نثار نموده است. جان داده است تا دين پايدار باشد.

فشارهاي حاكميت بني اميه در ابعاد گوناگون فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و ديني باعث شده است كه چنين حركت پر شور پديدار شود كه البته اين نوع فشارها در جامعه واكنش هاي طبيعي را در پي خواهد داشت؛ زيرا ممكن است جامعه تا حدي فشارهاي اجتماعي و اقتصادي را تحمل نمايد، ليكن در نهايت در برابر اهرم هاي قدرت قد بر افراشته خواهد نمود.

ان چه نهضت حسيني عليه السلام را ممتاز از سايرين مي نمايد، محور پاياني يعني مقابله با خطر دين زدايي مي باشد. محورهاي ديگر گر چه زمينه ساز موضوع دين زدايي است. امام براي پايداري دين اين نهضت را پديدار ساخته و به همين جهت حسيني عليه السلام الگوي جوامع متفاوت به ويژه جامعه اسلامي در هر زمان مي باشد كه راه مقابله با خطرها را مي اموزد. نهضت حسيني رشد و بالندگي و پويندگي جامعه را عليه ستم ها و ناهنجاري ها به ويژه عليه ستم پيشگان دين ستيز در هر زمان پيام رساني مي نمايد.


پاورقي

[1] الغدير، ج 10، ص 278.

[2] همان، ص 279، تاريخ الخلفاء، ص 305 به نقل از حاکم و احمد.

[3] استيغاب، ج 4، ص 241.

[4] مقاتل الطالبين، ص 77.

[5] مروج الذهب، ج 3، ص 454.

[6] فتوح، ج 5، ص 150.

[7] کنز العمال، ج 11، ص 117، مستدرک، ج 4، ص 480، با تفاوت انساب و اشراف، ج 5 ص 64.

[8] وقعه صفين، ص 216.

[9] انساب و اشراف، ج 5، ص 134.

[10] نهج البلاغه، نامه 64، ص 349.

[11] وقعه صفين، ص 94.

[12] نهج البلاغه، خ 3، ص 95.

[13] همان، خ 108، ص 102.

[14] همان، خ 98، ص 90.

[15] همان، خ 93، ص 86.

[16] وسائل، ج 7، ص 340.

[17] همان، ص 341.

[18] انساب و اشراف، ج 5، ص 129.

[19] طبري، ج 4، ص 605.

[20] فتوح، ج 5، ص 17، بحار، ج 44، ص 326.

[21] فتوح، ج 5، ص 23.

[22] وسائل الشيعه، ج 11، ص 451.