بازگشت

اجتماعي، و عباد الله خولا


حاكميت سياسي بني اميه كه تهاجم فرهنگي و نا برابري اقتصادي را در پي داشت، باعث نا بساماني هاي فراوان اجتماعي گرديد. بگونه اي كه نهادهاي اجتماعي جامعه با فرهنگ و انگيزهاي هدفمند نهادينه شدند و در اختيار دستگاه حاكم و نيروهاي توانمند آنان قرار گرفتند. اين روش باعث دو قطبي شدن جامعه شده، از يك سو اقليت حاكم متمول ناهنجار، از سوي ديگر اكثريت محروم تحت فشار. طبيعي است در چنين فضاي حاكم تا چه مقدار نا هنجار و نا بساماني اجتماعي پديدار مي شود. و چه فشارهايي در ابعاد گوناگون اجتماعي بر توده مردم روا مي گردد.

از هنگام استقرار حكومت بني اميه نهادهاي ديني اطلاع رساني و تبليغي، فضايي، قانون گذاري و تصميم گيري و نهادهاي ديني مانند امامت جمعه و جماعات و برگزاري مراسم پر شكوه نماز عيد قربان و عيد فطر و برگزاري كنگره عظيم حج و... در اختيار بني اميه قرار گرفت. همانند كعب الاخبارها و ابو هريره ها، تا توانستند از زبان رسول الله (ص) پيرايه بستند.

سر سپردگان حكومتي و نظامي و قضايي بني اميه، كشتن حسين عليه السلام را به عنوان آشوب گر و خروج بر ولي امر و حتي خارج شدن از دائره دين، مشروع قلمداد كردند!

اين اتهام از سوي حزب عثمانيه به صورت گسترده بر حسين عليه السلام و يارانش مطرح شده بود كه عمرو بن سعيد استاندار حزب عثمانيه در مكه خطاب به حسين عليه السلام مي گويد: ايا از خدا پروا نداري اين گونه وحدت جامعه را در هم زده و تفرقه افكني مي نمايي. [1] و نيز عمرو بن حجاج از فرماندهان سپاه حزب عثمانيه در كربلا در تحريك مردم عليه حسين عليه السلام مي گويد از كشتن كسي كه از دين خارج شده است به خود ترديد راه ندهيد! [2] .

و افرادي همانند هشام بن هبيره و فضاله بن عبيد انصاري و عميره بن يثربي عهده دار داوري مسلمآنان شدند. [3] عصيب جاهلي در زمان بني مروان تا آنجا پيش رفت كه امور قضايي به غير عرب (غير عرب بني اميه) واگذار نمي شد. و لا يصلح القضاء الا العربي. [4] .

نهاد امور مساجد و مديريت ساير اماكن مذهبي و عمومي و مديريت امامت جماعت و جمعه در سراسر كشور در اختيار بني اميه قرار گرفت.

هزاران سخن گوي خود فروخته بر بالاي ده ها هزار منبر فرا رفتند و آنچه كه بني اميه مي خواستند سخن بر زبان جاري مي ساختند. اين امور در اختيار بني اميه بود كه در مورد كوفه اين گونه آمده است كه امامت كوفه نبايد از اعراب خارج شود: لايوم الكوفه الا عربي. [5] .

بر گزاري كنگره بزرگ حج سال هاي متمادي به دست امير الحجاج هايي مانند، معاويه، مروان حكم، سعيد بن عاص، عنسبه بن ابوسفيان، عتبه بن ابوسفيان، وليد بن عتبه بن ابي سفيان، مغيره بن شعبه، عثمان بن محمد بن ابي سفيان و... انجام گرفت. [6] و اميران بي كفايت حج هم تا مي توانستند از كنگره بزرگ حج در جهت تثبيت حاكميت بني اميه تلاش مي نمودند و از كنگره عظيم حج كه از هر نقطه كشور اسلامي نماينده دارد و بزرگترين و گسترده ترين سايت تبليغاتي محسوب مي شود بهترين بهره وري را نمودند.

در عصر بني اميه به ويژه بعد از سلطه بر حجاز و عراق و مصالحه با امام حسن عليه السلام ميدان جولان بر بني اميه بي رقيب شد. و آنان عمال جيره خوار را بر مردم مسلط ساختند و دستور قتل و غارت و تخريب خانه هاي مخالفين به ويژه شيعيان علي عليه السلام و همراه تشكل همسو را صادر نمودند.

بني اميه دست عمال و حاكمان خويش در انجام هر جنايتي باز نهادند و آنان نيز ان مقدار كشته گرفتند كه از كشته ها پسته ها ساختند و با ايجاد رعب و وحشت صداي هر مخالف را خفه ساختند و هر كس كه حتي متهم به شيعه مي شد از دم شمشير مي گذشت. آنان ياران علي را تبعيد و شكنجه و شهيد نمودند. ميثم تمارها بر بلاي دار زبان بريدند تا فضيلت علي عليه السلام را بازگو ننمايند. [7] .

شيعيان را بر شاخه درخت اويختند و بر چشمان آنها ميل گداخته كشيدند. كه امام حسين عليه السلام در نامه خويش به معاويه جنايات معاويه را اين گونه بر مي شمارد.... ثم سلطته علي العراقين قطع ايدي المسلمين و سمل اعينهم و صلبهم علي جذوع النخل. [8] تو زياد را بر كوفه و بصره مسلط نمودي و وي نيز دستان مسلمآنان را بريد و چشمان آنان ميل گداخته كشيد و آنان را بر دار اويخت. تو دستور دادي شيعيان علي را در هر جا يافتند بكشند و مثله كنند، فكتب اليه اقتل من كان علي دين علي و رابه فقتلهم و مثل بهم با مرك. [9] بسر بن ارطاه مامور بود هر كس متهم به شيعه علي مي باشد و متهم به شركت در قتل عثمان باشد به قتل رساند. [10] .

زياد بن ابيه همين مسووليت را به نحو شديدتر به عهده دارد كه هر جا شيعه مي يابد به قتل مي رساند. [11] هنگامي سخنراني زياد در كوفه وي را سنگسار نمودند. زياد دستور داد جمعيت را محاصره نموده و شخصادر كنار در خروجي مردم را مورد باز جويي قرار داد. در نهايت دست هاي هشتاد نفر از آنان را بريد. [12] زياد شش ماه در كوفه و شش ماه در بصره اقامت مي گزيد. در يك نوبت سمره بن جندب را جانشين خود در بصره اقامت مي گزيد. در يك نوبت سمره بن جندب را جانشين خود در بصره قرار داد و به كوفه آمد، هنگام باز گشت از كوفه سمره هشت هزار نفر را به قتل رسانده بودكه 47 نفر آنان جامع قرآن بودند. [13] .

زياد با ايجاد رعب و خشونت به زعم خو ان گونه امنيت مستقر ساخته بود كه اگر مالي از كسي مي افتاد كسي جرات برداشتن ان را نداشت و مردم لازم نمي ديدند درهاي خانه خود را در شب ببندند. ان گونه وحشت حاكم بود كه كسي جرات سرقت و امثال ان را نداشت. [14] كه البته امنيت ملي مطلوب است ليكن نه در سايه اين مقدار خشونت و وحشت.

در زمان بني اميه ياران و صحابه سترگ رسول الله (ص) مورد شكنجه و آزار قرار گرفتند. در زمان عثمان عمار ياسر ان گونه مورد ضرب و شتم دستگاه حاكم قرار گرفت كه بقيه عمر خويش را به مانند جانباز سپري كرد. [15] .

عبد الله بن مسعود قاري معروف قرآن گونه مورد ضرب چكمه پوشان حكومت قرار گرفت كه دنده هايش شكسته شد. [16] .

ابوذر غفاري يار ديرين رسول الله (ص) كه حضرت در حق وي فرمود آسمان بر راستگوتر از ابوذر سايه نيافكنده، [17] در اثر اعتراض به نا برابري هاي عثمان از مدينه به بيابان ربذه تبعيد مي گردد و در همان جا غريبانه جان مي سپارد. [18] .

عثمان با نامه محرمانه حكم تبعيد فرزانگاني چون مالك اشتر، صعصه بن صوحان، زيد بن صوحان، كميل بن زياد، جندب، حارث بن عبد الله، ثابت بن قيس، عمرو بن حمق و... را صادر و آنان را از عراق به شام تبعيد مي نمايد. [19] .

در زمان بني اميه به ويژه معاويه ده ها نفر از ياران سترگ علي عليه السلام و هوادار اهلي بيت همانند رشيدها و عمرو بن حمق ها به طرز فجيعي به قتل مي رسند كه در يك اقدام هجري بن عدي با پنج تن از همراهانش از كوفه دست بسته به شام اعزام مي شوند و در بين راه در مرج عذرا در شصت كيلومتري شام با كتف بسته مظلومانه به شهادت مي رسند. [20] .

در زمان بني اميه به خصوص بعد از مصالحه با امام مجتبي عليه السلام شيعيان از تمام حقوق مدني و اجتماعي محروم بودند و حتي به جرم شيعه بودن از ليست سهميه اموال بيت المال حذف مي شدند.

محروميت تا بدان حد رسيد كه سخن امام مجتبي در حق آنان مصداق حاصل نمود كه حضرت مردم را به پايداري در برابر سلطه بني اميه فرا مي خواند و عواقب شوم سلطه بني اميه هشدار مي داد مي فرمود اگر رهبري حق را ياري نرسانيد دچار سلطه بني اميه خواهيد شد. و سلطه آنان بر دين من (حسن بن علي عليه السلام) خطري ندارد ليكن آينده شما را مي بينم كه ان گونه حقوق اوليه شما به غارت رفته و ان گونه مورد ستم بني اميه قرار مي گيرد كه براي نيازهاي اوليه كه حق شما مي باشد و براي نان شب خود به در خانه بني اميه مي رويد و از آنان تقاضاي اب و ناني كه حق خود شما مي باشد، مي نماييد و آنان اين حقوق را نيز از شما دريغ مي كنند: و اني اقدر ان اعبد الله وحدي ولكني انظر الي ابنائك واقفين علي ابواب ابنائهم يستسقون و يستطعمونهم بما جعل الله لهم فلا يسقون و لا يطعمون. [21] .

اين عاقبت و سر نوشت اجتماعي مردم در زمان بني اميه مي باشد.

معاويه در كنار هزاران كوخ، كاخ سبز با بيگاري گرفتن از مردم ساخت و براي خويش نگهابان قرار داد و خود را از مردم محجوب ساخت و بر تخت نشست و خود را به عنوان اولين پادشان معرفي نمود. [22] .

در عصر اموي ها به خصوص معاويه مسلمآنان غير عرب ان گونه تحقير شدند كه ديگران بايد بار عرب ها را همانند برده به منزل رسانند.

اگر غير عرب سواره بود بايد پياده مي شد و مركب خويش را در اختيار عرب قرار مي داد. و اين مقدار ارزش براي ان قابل نبودند كه دختران آنان را از پدر يا مادران خواستگاري كنند بلكه از رئيس قبيله خواستگاري مي كردند. [23] .

در عصر بني اميه مردم حق انتخاب سر نوشت خويش را نداشتند و آزادي اجتماعي رخت بر بسته بود. معاويه همان گونه كه خود را با زور. تبليغ و سر نيزه بر مردم تحميل كرد و مردم عراق را به زور وادار به بيعت ساخت به زور سر نيزه براي جانشين خود يزيد بيعت گرفت و رسما زمامداري ديني را به پادشاهي تبديل نمود.

اين ها نموداري از اوضاع اجتماعي در زمان بني اميه مي باشد. اين شواهد گواهي مي دهند كه چگونه اكثريت مردم در زير ستم قرار گرفته و از حقوق اوليه اقتصادي و اجتماعي خويش محروم شده اند. اين نمودارها نابساماني هاي اجتماعي خويش محروم شده اند. اين نمودارها نابساماني هاي اجتماعي را شفاف مي سازد و حاكميت خشونت و رعب وحشت را آشكار مي نمايد. و به خوبي روشن مي كند كه در زمان بني اميه آزادي اجتماعي براي مردم واژه اي بيگانه بوده و مردم از ابتدايي ترين حق خود مانند نان شب محروم شده بودند تا رسد به بزرگترين حق اجتماعي مانند انتخاب سر نوشت و حق انتخاب مديريت سياسي و مانند ان.

اين نمودارها شفاف مي سازد كه امنيت جاي خود را به خشونت، و عدالت اجتماعي جاي خود را به نا برابري بي حد سپرده بود. اين موارد نشان مي دهد كه بالندگي فرهنگي جاي خود را به فرهنگ جاهلي عصيبت سپرده است. و به خوبي شفاف مي سازد كه صميميت و مهرباني و برادري و مسالمت چگونه بي رنگ و قساوت، قتل و غارت راواج يافته است. و به خوبي شفاف مي سازد كه بردگي به شكل ديگرش شكل گرفته و آزادي اجتماعي فراموش شده است.

در زمان بني اميه نهاد سياسي ديني كه به شكل امامت در باور تشكل همسو و شيعه و به شكل خلافت در باور ديگران شكل گرفته بود به پادشاهي و اشرافيت و مورثي بودن گردش مي كند. عنوان پادشاهي را كه حتي خلفاي پيشين اباء داشتند كسي به آنها اطلاق كند و تلاش بر زهد و پرهيز از زخاف دنيايي داشتند، در زمان بني اميه رسما نهاد سياسي جامعه به پادشاهي موروثي و حيف و ميل و روي آوردن به اشرافي گري و اسراف و تبزير بي حد چرخش مي كند.

ايا اين مقدار دگرگوني در ابعاد نهاهاي اجتماعي و اين مقدار فاصله گرفتن از معيارهاي ديني براي مردم و براي رهبري دل باخته دين همچون امام حسين عليه السلام قابل تحمل خواهد بود. ايا اين ناهنجاري هاي اجتماعي مسووليت و تعهد الهي را موجب نيست كه در برابر ستمگران ستم پيشه قد افراشته و چهره پنهان و نفاق آنان را رسوا ساخته و آنان را از تداوم اين حركت مانع شوند؟!


پاورقي

[1] طبري، ج 4، ص 589.

[2] همان، ص 533 و 538 و 541 و 633.

[3] طبري، ج 4، ص 533، و 541. 538.

[4] ضحي الاسلام، ج 1، ص 24.

[5] همان.

[6] طبري، ج 4 ص 518 و 528 و 515 و 446 و 460 و 414 و 422 و 461، يعقوبي، ج 2، ص 151.

[7] رجال کشي، ص 87.

[8] انساب و اشراف، ج 5، ص 129.

[9] همان.

[10] طبري، ج 4، ص 418.

[11] مروج الذهب، ج 3، ص 26.

[12] طبري، ج 4، ص 463.

[13] طبري، ج 4، ص 464.

[14] همان، ص 454.

[15] الغدير، ج 9، ص 113.

[16] شرح ابي الحديد، ذيل خطبه 3، ج 1، ص 67.

[17] يعقوبي، ج 2، ص 69.

[18] همان.

[19] فتوح، ج 2، ص 384.

[20] طبري، ج 4، ص 498، يعقوبي، ج 2، ص 141.

[21] علل الشرايع، ج 1، ص 259.

[22] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 142.

[23] ضحي الاسلام، ج 1. ص 25.