بازگشت

تحليل سيره معصومه


از ويژگي هاي برجسته رهبران الهي پيامبران و امامان عصمت آنان از هر گناه و مصونيت آنان از هر گونه لغزش و خطا در محدوده ديني مي باشد. انسان معصوم هيچ گاه دامنش آلوده به هيچ نوع گناه نمي گردد و هيچ گاه در انجام رسالت ديني خود در بيان احكام در رساندن پيام وحي و نيز در رفتار ديني خطا و اشتباه نمي كند؛ كه اگر اين دو خطر وارد محدوده زندگي معصومان شود، اطمينان نسبت به آنان را زدوده آنگاه ديگر نمي توانند رهبري خطر ناپذيري به حساب آيند. و مردم در تمام شوون آنان را اسوه برگزينند. اين باور عرشي شيعه در مورد انديشه و رفتار پيامبران و امامان معصوم مي باشد.

در عين حال عصمت فرد لزوما بدين معنا نخواهد بود كه روش ها و موضع گيرهاي آنان مورد تحليل قرار نگيرد. به ديگر سخن عصمت فرد بدين معنا كه تعريف شد كه در زندگي معصوم گناه و خطا راه نمي يابد، دليل بر اين نيست كه از رفتار آنان سوال روا نباشد. زيرا اگر چه انتقاد از رفتار آنان به توجه به عصمت آنان امري نا بجا به نظر مي رسد. در عين حال كه فراوان مشاهده مي شود اصحاب امامان از رفتارهاي آنان سوال و حتي انتقادهاي تيز و تندي مي نمودند. و امام هم نه تنها از انتقاد آنان بر نمي آشفت بلكه با كمال آرامش به سوال و انتقاد آنان پاسخ مي دهد و از رفتار خودش تحليل منطقي ارائه مي نمايد. كه برخي از اين شواهد در كتاب امام علي عليه السلام الگوي زندگي و بيشتر در نوشتار امام حسين عليه السلام الگوي زندگي مطرح مي باشد.

اصولا رفتار امامان استقرار آزادي اجتماعي مي باشد. سوال و انتقاد بر مي تابند و تحليل به فرا خور درك مخاطب خويش ارائه مي دهند.

با توجه به اين نكته در سيره نگاري از انديشه و رفتار امامان تحليل هاي صحيح و منطقي امري بايسته مي باشد. و عصمت آنان كه در انديشه و رفتار زلال و حياتي مي باشند و هيچ گونه لغزش در رفتار آنان راه ندارد، مانع تحليل هاي صحيح و منطقي به ويژه از رفتارهاي اجتماعي آنان نمي باشد.

از باورهاي پايه اي ديگر تشيع در مورد پيامبران و امامان آگاهي به غيب آنان است، گر چه آگاهي از غيب در برخي از آثار ديني از ويژگي هاي خداي سبحان مي باشد، ليكن خداي آگاه به همه اسرار در جايي كه اذن صادر نمايد ديگران به اذن الله از غيب آگاهي حاصل مي نمايند، عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا الا من ارتضي من رسول. [1] .

انسان هاي مورد رضايت خدا باذن الله به اسرار و پنهان هاي گذشته و آينده آگاهي مي يابند. البته حدود علم غيب پيامبر و امام و ساير ويژگي هاي آن يك بحث مهم كلامي و اعتقادي است، در يك فضاي سيره نگاري نمي توان وارد آن ساحت شد. ليكن چكيده آنان باور اين است كه حدود آگاهي نيز باذن الله است و هر طور كه خدا اذن بدهد به هر مقدار از اسرار و پنهان ها پيامبر و امام مي تواند آگاهي حاصل نمايد.

آنچه در اين راستا با نوشتارهاي سيره نگاري ارتباط دارد، اين كه آگاهي به پنهان ها نيز همانند عصمت لزوما بدين معنا نيست كه رفتارهاي اجتماعي پيامبران و امامان مورد تحليل قرار نگيرد و گفته شود آنان چون از غيب آگاهي دارند آن گونه مي انديشند و اين گونه رفتار دارند. بلكه در عين حال كه از پيش آمدها و از سرنوشت ها آگاهي دارند اساس رفتار امام را علم به اسرار شكل نمي دهد و تحليل هاي صحيح و منطقي و طبيعي از رفتار آنان امري درست خواهد بود. زيرا تحليل هاي طبيعي از رفتار است كه آنان را الگوي و امام و پيشواي ديگران قرار مي دهد. و اگر قرار باشد كه آنان بر اساس آگاهي هاي لدني خويش، رفتار خود را تنظيم نمآيند، آنگاه الگوي و اسوه شدن آنان بر ديگران امري پيچيده به نظر مي رسد. و چه بسا اسوه شدن آنان مورد ترديد قرار خواهد گرفت.

بر اين اساس رفتارهاي اجتماعي پيامبران و امامان با توجه به اين كه آنان از پنهان ها آگاهي دارند، با صرف نظر از تاثير گذاري اين آگاهي در رفتار اجتماعي آنان مورد تحليل قرار مي گيرد. بدين خاطر همان گونه كه عنصر عصمت مانع تحليل قرار مي گيرد. بدين خاطر همان گونه كه عنصر عصمت مانع تحليل هاي صحيح و منطقي از رفتارهاي اجتماعي پيشواي معصوم ديني نمي باشد، عنصر آگاهي به پنهان ها نيز همانند عنصر عصمت مانع تحليل ها نخواهد بود.


پاورقي

[1] جن، 27.