بازگشت

قيام كور بينا دل


مردي است به نام عبدالله بن عفيف كه خدايش رحمت كند، گاهي، وقت ها افرادي در موقعيت هايي جانبازي مي كنند كه يك دنيا ارزش دارد. اين مرد از دو چشم نابينا بود، يك چشمش را در جمل در ركاب علي عليه السلام و چشم ديگرش را در صفين در ركاب علي عليه السلام از دست داده بود. اعمي بود، چون اعمي بود، ديگر كاري از او ساخته نبود و قهرا در جهاد هم شركت نمي كرد و غالبا به عبادت مي پرداخت. آن روز هم در مسجد كوفه بود. اين مرد وقتي كه اين جمله را شنيد از جا حركت كرد و گفت: كذاب تويي و پدر تو است و شروع كرد به نطق كردن و خطابه انشاء كردن به طوري كه همان جا ريختند او را گرفتند. ولي بالاخره اين پرده را دريد. [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 361و362.