بازگشت

آگاهي اهل مدينه


بعد از شهادت امام حسين عليه السلام مردم يك هيئت هفت هشت نفري را مأمور اين كار مي كنند. مي روند به شام مدتي در آنجا مي مانند، تحقيق مي كنند، حتي خليفه را ملاقات مي كنند، اوضاع و احوال را كاملا مي بينند و بر مي گردند. وقتي مردم از آنها مي پرسند: قضيه از چه قرار بود؟

مي گويند: نپرسيد كه ما در مدتي در شام بوديم، مي ترسيديم كه از آسمان سنگ ببارد و ما هم از بين برويم. (تازه آن حرفي را كه ابا عبدلله عليه السلام گفت: و علي الاسلام السلام اذ قد بليت براع مثل يزيد [1] مي فهمند و اعتراف مي كنند كه راست گفت حسين بن علي. گفتند: مگر چه قضيه اي بود؟

گفتند: همين قدر به شما بگوييم كه ما از نزد كسي آمده ايم كه علنا شراب مي نوشد، علنا سگ بازي مي كند، يوز بازي مي كند، هر فسقي را انجام مي دهد (و حتي آنها را در تعبير خودشان گفتند) و با مادر خود زنا مي كند، با محارم خود زنا مي كند، تازه پيش بيني ابا عبدلله را فهميدند كه حسين از روز اول اينها را مي دانست.


پاورقي

[1] مقتل مقرم، ص 146.