بازگشت

برخاستن نداي حسين از خانه كفر


ابن زياد با آن شقاوت، برادري دارد به نام عثمان بن زياد. عثمان آمد به برادرش گفت: برادر! من دلم مي خواست تمام اولاد زياد به فقر و ذلت و نكبت و بدبختي دچار مي شدند و چنين جنايتي در خاندان ما پيدا نمي شد!

مادرش مرجانه يك زن بدكاره است. وقتي كه پسرش چنين كاري را كرد، به او گفت: پسرم! اين كار را كردي، ولي بدان كه ديگر بويي از بهشت به مشامت نخواهد رسيد!!!

مروان حكم، آن شقي ازل و ابد، برادري دارد به نام يحيي بن حكم. يحيي در مجلس يزيد به عنوان يك معترض از جا بلند شد، گفت: سبحان الله! اولاد سميه (يعني اولاد مادر زياد)، دختران سميه بايد محترم باشند، ولي آل پيغمبر را تو به اين وضع در اين مجلس حاضر كرده اي؟!

آري! نداي حسيني از درون خانه اينها بلند شد.