بازگشت

شكست روحي دشمن


شما يك چنين صحنه نمايشي از فضائل انسانيت در غير حادثه كربلا نشان دهيد تا به جاي كربلا از آن حادثه ياد كنيم. پس چنين حادثه اي را بايد زنده نگهداريم. حادثه اي كه در آن يك جمعيت هفتاد و دو نفري از نظر روحي يك جمعيت سي هزار نفري را شكست دادند. چطور شكست دادند؟ اولا با اينكه در اقليت بودند و كشته شدنشان قطعي بود، يك نفر از اينها به دشمن ملحق نشد. اما از آن سي هزار نفر به اينها ملحق شدند. از جمله سردارشان حر بن يزيد رياحي و سي نفر ديگر. اين دليل بر آن است كه از نظر روحي اينها بردند و آنها باختند. عمر سعد در كربلا كارهايي كرده است كه دليل بر شكست روحي خودش است. لشكريان عمر سعد در كربلا از جنگ تن به تن پرهيز داشتند. اول حاضر شدند. و طبق معمولي كه در آن دوره ها بوده است، قبل از اينكه به اصطلاح جنگ مغلوبه يا تير اندازي شود (جنگ تن به تن) يك نوع زور آزمايي بوده است. يك نفر از اين طرف ميرود، يك نفر از آن طرف مي رود، يك نفر از آن طرف مي آيد. چند نفر كه با اصحاب حسين مبارزه كردند، آنقدر به آنها نيروي روحي دادند كه عمر سعد دستور داد جنگ تن به تن نكنند. [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 82.