بازگشت

وليعهدي نالايق


ملك ء زيد ثابت و محكم و پابرجا نبود - مثل ملك معاويه - به جهت اينكه تنها مغيره بن شعبه حاكم آن وقت كوفه كه از حكومت عزل شده بود اين پيشنهاد (ولايت عهدي يزيد) را كرد و خود معاويه باور نمي كرد، با زياد مشورت كرد او هم صلاح نديد (لا اقل حضرا). مروان حكم سخت مخالف بود و خودش طمع داشت و حتي در فكر شورش افتاد و بعد با ماهي هزار دينار براي خود و صد دينار براي دوستان قانع شد. سعيد پسر عثمان از معاويه گله كرد كه پدر و مادر و خود من از يزيد و پدر و مادرش بهتر هستيم و بعد هم با دريافت ولايت خراسان راضي شد و رفت. پس اين حكومت استقرار نداشت بذاته