بازگشت

نصايح معاويه به يزيد


معاويه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و نصايحي به او كرد. گفت: تو براي بيعت گرفتن، با عبدالله بن زبير اين طور رفتار كن، با عبدالله بن عمر آنطور رفتار كن، با حسن بن علي عليه السلام اينگونه رفتار كن. مخصوصا دستور داد با امام حسين عليه السلام با رفق و نرمي زيادي رفتار كند. گفت: او فرزند پيغمبر است. مكانت عظيمي در ميان مسلمين دارد، و بترس از اينكه با حسين بن علي با خشونت رفتار كني. معاويه كاملا پيش بيني مي كرد كه اگر يزيد با امام حسين با خشونت رفتار كند و دست خود را به خون او آلوده سازد، ديگر نخواهد توانست خلافت كند و خلافت از خاندان ابوسفيان بيرون خواهد رفت. معاويه مرد بسيار زيركي بود، پيش ‍ بيني هاي او مانند پيش بيني هاي هر سياستمدار ديگري غالبا خوب از آب در مي آمد. يعني خوب مي فهميد و خوب مي توانست پيش بيني كند.

برعكس، يزيد، اولا جوان بود، و ثانيا مردي بود كه از اول درزي بزرگزادگي و اشرافزادگي و شاهزادگي بزرگ شده بود، با لهو و لعب انس فراواني داشت، سياست را واقعا درك نمي كرد، غرور جواني و رياست داشت، غرور ثروت و شهوت داشت. كاري كرد كه در درجه اول به زيان خاندان ابوسفيان تمام شد، و اين خاندان بيش از همه در اين قضيه باخت. اينها كه هدف معنوي نداشتند و جز به حكومت و سلطنت به چيز ديگري فكر نمي كردند، آنرا هم از دست دادند. حسين بن علي عليه السلام كشته شد، ولي به هدف هاي معنوي خودش رسيد، در حالي كه خاندان ابوسفيان به هيچ شكل به هدفهاي خودشان نرسيدند.