بازگشت

اعتراض امام حسين


كم كم فصل حج مي رسد، مردم از اطراف و اكناف و حتي از اقصا بلاد خراسان به مكه مي آيند. روز ترويه مي شود؛ يعني روز هشتم ذي الحجه، روزي كه همه براي حج از نو لباس احرام مي پوشند و مي خواند به مني و عرفات بروند و اعمال حج را انجام بدهند. ناگهان، امام حسين عليه السلام اعلام مي كند كه من مي خواهم به طرف عراق بروم، من مي خواهم به طرف كوفه بروم. يعني در چنين شرايطي پشت مي كند به كعبه، پشت مي كند به حج يعني من اعتراض دارم. اعتراض و انتقاد و عدم رضايت خودش را به اين وسيله و به اين شكل اعلام مي كند، يعني اين كعبه ديگر در تسخير بني اميه است، حجي كه گرداننده اش يزيد باشد، براي مسلمين فايده اي نخواهد داشت. اين پشت كردن به كعبه و اعمال حج در چنين روزي و اينكه بعد بگويد من براي رضاي خدا رو به جهاد مي كنم و پشت به حج، رو به امر به معروف مي كنم و پشت به حج، اين، يك دنيا معني داشت، كار كوچكي نبود، ارزش تبليغاتي، اسلوب، روش و متد كار در اينجا به اوج خود مي رسد. سفري را در پيش مي گيرد كه همه عقلا (يعني عقلايي كه بر اساس منافع قضاوت مي كنند) آنرا از نظر شخص امام حسين نا موفق پيش بيني مي كنند. يعني پيش بيني مي كنند كه ايشان در سفر كشته خواهند شد. و آن در بسياري از موارد، پيش بيني آنها را تصديق مي كند، مي گويد: خودم هم مي دانم! [1] .


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 271و272.