بازگشت

اجازه سخنراني


يزيد اجازه نداد. آنهايي كه اطراف بودند، از باب اينكه علي بن الحسين، حجازي است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شيرين و لطيف است، براي اينكه به اصطلاح سخنرانيش را ببينند، گفتند: اجازه بدهيد، مانعي ندارد.

ولي يزيد امتناع كرد. پسرش آمد و به او گفت: پدر جان! اجازه بدهيد، ما مي خواهيم ببينيم اين جوان حجازي چگونه سخنراني مي كند.

گفت: من از اينها مي ترسم.

اينقدر فشار آوردند تا مجبور شد، يعني ديد ديگر بيش از اين، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.