بازگشت

اگر پيامبر بود چه مي گفت؟


امام سجاد فرمود كه: ما دوازده نفر بوديم كه ما را به ريسمان بسته بودند، يك سر ريسمان به بازوي من و سر ديگر آن به بازوي عمه ما زينب و با اين حال ما را وارد مجلس يزيد كردند، آن هم با چه تشريفاتي كه او براي مجلس ‍ خودش مقرر كرده بود، كه يك جمله اي در همان حال، امام سجاد به يزيد فرمود كه او را عجيب در مقابل مردم خجل و شرمنده كرد و سركوفت داد كه انتظار نداشت اسير چنين حرفي بزند. فرمود: يزيد! اتاذن لي في الكلام؟؛ اجازه هست كه يك كلمه حرف بزنم؟

گفت: بگو، ولي به شرط اينكه هذيان نگويي.

فرمود: شايسته مثل من در چنين هذيان گفتن نيست. من يك حرف بسيار منطقي دارم. تو به نام پيغمبر اينجا نشسته اي، خودت را خليفه پيغمبر اسلام مي داني، من سوالم فقط اين است (البته اين را حضرت مي خواست بفرمايد كه مردم ديگر را متوجه و بيدار كند) اگر پيغمبر در اين مجلس بود و ما را كه اهل بيتش هستيم به اين حالت مي ديد چه مي گفت؟ [1] .


پاورقي

[1] آشنايي با قرآن، ج 5، ص 58.