بازگشت

محبت امام به حضرت سكينه


نسبت به فرزند عزيزشان هم (حضرت سكينه) همانطور كه اين شعر نشان مي دهد بسيار مهربان بودند و اين مهرباني دو جانبه بوده است. اين طفل به قدري با ابا عبدالله علاقه مند بود و پدر بزرگوارش را دوست داشت كه اظهار علاقه هاي او در تاريخ به شدت منعكس شده است. براي ابا عبدالله از نظر الهي يك امتحان بود وقتي كه احساس مي كرد كه بايد از طفلي كه اينقدر براي او عزيز است و اينقدر آن طفل او را دوست مي دارد جدا بشود. در يكي از وداع ها ابا عبدالله آمدند و اين طفل گريه مي كرد، اشعاري به حضرت نسبت داده اند:



سيطول بعدي يا سكينه فاعلمي

منك البكاء اذا لحمام دعاني



لا تحرقي قلبي بدمعك حسره

مادام مني الروح في جثماني



فاذا قتلت فانتاولي بالذي

تاتينه يا خيره النسوان [1]



فرمود: دختركم! فعلا گريه نكن، تو بعدها گريه هاي طولاني داري، فرصتهاي زيادي براي گريه داري؟ تا من زنده هستم تو گريه نكن، گريه ات را بگذار براي بعد از رفتن من. بعد فرمود: لا تحرقي قلبي بدمعك حسره؛ مگر نمي داني كه اين دانه هاي اشك تو آتش به دل پدرت مي زند. مادامي كه روح در بدن من هست مرا با اين اشك ها آتش نزن، وقتي من كشته شدم آن وقت اختيار با توست، هر چه دلت مي خواهد گريه كن. [2] .


پاورقي

[1] ينابيع المؤده، ج 2، ص 172.

[2] آشنايي با قرآن، ج 5، ص 32.