بازگشت

نهيب حضرت زينب بر يزيد


(يزيد) باد به دماغ خودش انداخته بود و اين موفقيت ها ظاهري او را سرمست كرده بود و تدريجا آن خيال برايش پيدا شده بود و اين شكست ظاهري امام حسين را يك نوع عنايت خدا به خودش تلقي مي كرد (اگر به عقيده او خدايي وجود داشته باشد)، حضرت زينب به او فرمود: تو حالا چون ما را به اين وضع مي بيني باد به دماغت انداخته اي و سينه ات را سپر كرده اي؛ تو خيال كرده اي اين يك لطف و عنايتي است از خدا به تو و يك خواري است از خدا براي ما؟ مگر آيه قرآن را فراموش كرده اي يزيد؟ و لا يحسبن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفسهم انما نملي لهم ليزدادوا اثما؛ كافران خيال نكنند كه اگر ما به آنها مهلت داده ايم اين خير آنها و نعمت است، اين يك نقمتي است در پوشش نعمت. اين طور نعمت ها، نعمت ها به كساني است كه حتي استحقاق اينكه جلوي گناه بيشترشان هم گرفته شود ندارند. مهلت مي دهيم كه هر چه بيشتر گناه كنند و بيشتر معذب باشند. و تو از آن گروه مردم هستي. و لهم عذاب مهين؛ و براي آنها عذابي است كه آنها را سخت خوار خواهد كرد؛ عذاب خوار كننده و ذليل كننده. [1] .


پاورقي

[1] آشتايي با قرآن، ج 8، ص 312.