بازگشت

جواب كوبنده زينب


پسر زياد در مجلس خودش خطاب به حضرت زينب مي گويد: الحمد لله الذي قتلكم و فضحكم و اكذب احدوثتكم. و از جمله اكذب احدوثتكم كاملا پيدا است كه مي خواهي بگويد ببينيد! بهترين دليل بر اينكه حكومت، به حق بايد دست ما باشد و سخنان شما ناحق بود اين است كه خداوند شما را مغلوب كرد. اين منطق، منطق كساني است كه هميشه وضع موجود را بهترين وضع و دليل آن را امضاي خدا مي دانند كه اگر بد مي بود كه خدا خودش آنرا از بين مي برد، چون هست پس بايد باشد و خوب است [1] آن چنان كه در جاهليت مي گفتند: انطعم من لو يشاء الله اطعمه؛ [2] آيا به كسي خوراك دهيم كه اگر خدا مي خواست خوراكش ‍ مي داد. و يا آن چنان كه آيه كريمه تأتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء؛ [3] حكومت را به هر كه خواهي مي دهي و از هر كه خواهي مي ستاني، و هر كه را خواهي عزت مي بخشي، و هر كه را خواهي خوار و ذليل مي سازي، را اين طور تفسير و تعبير مي كنند. و اين يك مغالطه عظيمي است. اما زينب جواب مي دهد: الحمد لله الذي اكرمنا بنبيه محمد و طهرنا من الرجس تطهيرا، انما يفتضح الفاسق و يكذب الفاجر و هو غيرنا و الحمد لله؛ سپاس خدايي را كه ما را به پيامبرش محمد گرامي داشت، و از هر گونه پليدي به خوبي پاك ساخت. جز اين نيست كه فاسق رسوا مي شود، و فاجر دروغ مي گويد، و او بحمد الله ما نيستيم و غير ماست. ابن زياد گفت: كيف رايت صنع الله باخيك، قالت: كتب الله عليهم القتل فبرزوا الي مضاجعهم و سيجمع الله بينك و بينهم، فانظر لمن يكون الفلج، هبكتك امك با ابن مرجانه. . . بغضي ابن زياد و استشاط. . . ؛ كار خدا را نسبت به برادرت چگونه ديدي؟ فرمود: خداوند شهادت را در سرنوشت آنها مقرر فرموده بود و آنان به قتلگاه خويش پيوستند، و به زودي خداوند ميان تو و آنان جمع كند. پس ‍ بنگر كه پيروزي از آن كيست؟ مادرت به عزايت بنشيند اي پسر مرجانه!. . . پس ابن زياد به خشم آمد و برافروخت. [4] .


پاورقي

[1] به عبادت ديگر جبرگرايي در عين عدل گرايي، آنچنان که مرجثه کردند.

[2] سوره يس، آيه 47.

[3] سوره آل عمران، آيه 26.

[4] حماسه حسيني، ج 3، ص 353.