بازگشت

اين است درد انسانيت


بوعلي در اشارات درباره اين مسئله كه گاهي يك چيز درد هست، ولي در عين اينكه درد است لذيذ است، مثال مي آورد. [1] مي گويد اين نوع درد نظير خارش بدن است كه بدن خارش مي كند و سوزش دارد و انسان وقتي خارش مي دهد، محل خارش درد ميكند و در عين اينكه درد مي كند، خودش مي آيد، اين درد، درد تلخي نيست.

اين درد، دردي است كه جان را مي سوزاند، اشك را جاري مي كند اما غم محبوب است، غم مطلوب است. انسان از يك سلسله غمها هميشه فرار مي كند، ولي چطور مي شود كه اگر به ما بگويند: مجلس ‍ ذكر مصيبت امام حسين عليه السلام برقرار است و مجلس خيلي با حالي است مي خواهيم به آنجا برويم؟ انسان تا دلش مي خواهد به اين مجلس با حال برود، اين درد را احساس كند و اين اشك را بريزد، وقتي اين قطرات اشك مي ريزد، انسان صفايي را احساس ميكند كه آن درد، ديگر در مقابل اين چيزي نيست، اين است درد انسانيت! [2] .


پاورقي

[1] خود بوعلي مي گويد که اين مثال، مثال دوري است.

[2] انسان کامل، ص 86.