بازگشت

مقايسه وضعيت امام حسن با امام حسين


وقتي كه ما وضع امام حسن عليه السلام را با وضع امام حسين عليه السلام مقايسه مي كنيم، مي بينيم كه اينها از هيچ جهت قابل مقايسه نيستند. جهت آخري كه خواستم عرض بكنم اين است كه امام حسين يك منطق بسيار رسا و يك تيغ برنده داشت. آن چه بود؟ من راي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله. . . كان حقا علي الله ان يدخله مدخله. . . ؛ اگر كسي حكومت ستمگري را ببيند كه چنين و چنان كرده است و سكوت بكند، در نزد پروردگار گناهكار است.

امام براي امام حسن اين مسأله هنوز مطرح نيست، براي امام حسن حداكثر اين مطرح است كه اگر اينها بيايند، بعد از اين چنين خواهند كرد. اينكه اگر بيايند بعد از اين چنين مي كنند. غير از اين است كه يك كاري كرده اند و ما الان سند و حجتي در مقابل اينها بالفعل داريم.

اين است كه مي گويند صلح امام حسن زمينه را براي قيام امام حسين فراهم كرد. لازم بود كه امام حسن يك مدتي كناره گيري بكند تا ماهيت اموي ها كه بر مردم مخفي و مستور بود آشكار شود تا قيامي كه بناست بعد انجام گيرد، از نظر تاريخ قيام موجهي باشد. پس از همين قرار داد صلح كه بعد معلوم شد معاويه پايبند اين مواد نيست، عده اي از شيعيان به امام حسن عرض ‍ كردند، ديگر الان اين قرار داد صلح كأن لم يكن است. و راست هم مي گفتند؛ زيرا معاويه آنرا نقض كرد و بنابراين شما بياييد قيام كنيد.

فرمود: نه، قيام براي بعد از معاويه، يعني كمي بيش از اين بايد به اينها مهلت داد تا وضع خودشان را خوب روشن كنند، آن وقت وقت قيام است معني اين جمله اين است كه اگر امام حسن تا بعد از معاويه زنده مي بود و در همان موقعي قرار مي گرفت كه امام حسين قرار گرفت قطعا قيام مي كرد. بنابراين از نظر هر سه عاملي كه انگيزه هاي صحيح و مشروع و جدي قيام امام حسين بود، وضع امام حسن با وضع امام حسين كاملا متفاوت و متغاير بود.

از او تقاضاي بيعت مي كردند و از اين بيعت نمي خواستند. (خود بيعت كردن يك مسأله اي است. ) براي امام حسين از ناحيه مردم كوفه اتمام حجت شده بود و مردم مي گفتند كوفه ديگر بعد از بيست سال بيدار شده است. كوفه بعد از بيست سال معاويه غير از كوفه قبل از بيست سال است، اينها ديگر قدرشناس علي شده اند، قدر شناس امام حسن شده اند، قدرشناس امام حسين شده اند، نام امام حسين كه در ميان مردم كوفه برده مي شود اشك مي ريزند، ديگر درختها ميوه داده اند و زمين ها سرسبز شده است، بيا كه آمادگي كامل است. اين دعوتها براي امام حسين اتمام حجت بود. براي امام حسن بر عكس بود، هر كس وضع كوفه را مشاهده مي كرد و مي ديد كوفه هيچ آمادگي ندارد. مسأله سوم مسأله فساد عمل حكومت است (فساد حاكم را عرض نمي كنم، فساد عمل حكومت مطلب ديگري است). معاويه هنوز در زمان امام حسن دست بكار نشده است تا ماهيتش ‍ آشكار گردد، و تحت عنوان امر به معروف و نهي از منكر زمينه اي براي قيام باشد، يا به اصطلاح تكليفي بالفعل به وجود آيد، ولي در زمان امام حسين صددرصد اين چنين بود. [1] .


پاورقي

[1] سيره ائمه، ص 95.