بازگشت

ايثار حضرت عباس


چرا سوره هل اتي نازل مي شود كه در آن مي فرمايد: و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم و لا شكورا براي ارج نهادن به ايثار، تجلي دادن اين عاطفه انساني و اسلامي، يكي از وظايف حادثه كربلا بوده است و گويي اين نقش به عهده ابوالفضل العباس گذاشته شده بود، و ابوالفضل بعد از آنكه چهار هزار مأمور شريعه فرات را دريده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است، به طوري كه آب به زير شكم اسب رسيده و ابوالفضل مي تواند بدون اينكه پياده شود، مشكش را پر از آب بكند. همين كه مشك را پر از آن كرد، با دستش مقداري آب برداشت و آورد جلوي دهانش كه بنوشد، ديگران از دور ناظر بودند، آنها همين قدر گفته اند ما ديديم كه ننوشيد و آب را ريخت. ابتدا كسي نفهميد كه چرا چنين كاري كرد. تاريخ مي گويد: فذكر العطش ‍ الحسين عليه السلام، يادش افتاد كه برادرش تشنه است، گفت: شايسته نيست حسين در خيمه تشنه باشد و من آب بنوشم. حالا تاريخ از كجا رجزش فهميدند كه چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد، و رجزش اين بود:



يا نفس من بعد الحسين هوني

فبعده لا كنت ان تكوني



خودش با خودش حرف مي زند، خودش را مخاطب قرار داده مي گويد: اي نفس عباس! مي خواهم بعد از حسين زنده نماني، تو مي خواهي آب بخوري و زنده بماني؟ عباس! حسين در خيمه اش تشنه است و تو مي خواهي آب گوارا بنوشي؟ به خدا قسم، رسمي نوكري آقايي، رسم برادري، رسم امام داشتن، رسم وفاداري چنين نيست.

همه اش سراسر وفا بود. [1]


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 304.