بازگشت

آخرين وداع خونبار


راوي گفت: در حالي كه سر جناب قاسم به دامن حسين عليه السلام است، از شدت درد پاشنه پا را محكم به زمين مي كوبد. در همين حال فشهق شهقه فمات؛ فريادي كشيد و جان به جان آفرين تسليم كرد. يك وقت ديدند ابا عبدالله بدن قاسم را بلند كرده و بغل گرفته است و به خيمه گاه مي آورد. خيلي عظيم و عجيب است: وقتي كه قاسم مي خواهد به ميدان برود. ابا عبدالله خواهش مي كند، ابا عبدالله دلش نمي خواهد اجازه بدهد؛ وقتي كه اجازه مي دهد دست به گردن يكديگر مي اندازند، گريه مي كنند تا هر دو بي حال مي شوند. اينجا منظره بر عكس شد. يعني اندكي پيش حسين و قاسم را ديدند در حالي كه دست به گردن يكديگر انداخته بودند، ولي اكنون مي بينند حسين قاسم را در بغل گرفته، اما قاسم دستهايش به پايين افتاده است، چون ديگر جان در بدن ندارد.