بازگشت

غلبه تشنگي بر حضرت علي اكبر


اينطور بود كه علي اكبر به ميدان رفت. مورخين اجماع دارند كه جناب علي اكبر با شهامت و از جان گذشتگي بي نظيري مبارزه كرد. بعد از آن كه مقدار زيادي مبارزه كرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش كه اين جزو معماهاي تاريخ است كه مقصود چه بوده و براي چه آمده است؟ گفت: پدر جان! العطش ‍ تشنگي دارد مرا مي كشد، سنگيني اين اسلحه مرا خسته كرده است، يك ذره آب گرم به كام من برسد، نيرو مي گيرم و باز حمله مي كنم.

اين سخن جان ابا عبدالله را آتش مي زند، مي گويد: پسر جان! ببين دهان من از دهان تو خشك تر است ولي من به تو وعده مي دهم كه از دست جدت پيغمبر آب خواهي نوشيد، اين جوان مي رود به ميدان و باز مبارزه مي كند. [1]


پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 233.