بازگشت

نهادن رخساره بر چهره غلام


ديگر، (غلام) رومي است (ترك هم گفته اند) وقتي كه روي اسب افتاد، ابا عبدالله خودشان را رساندند با بالين او. اينجا ديگر منظره فوق العاده عجيب است. در حالي كه اين غلام در حال بي هوشي بود، يا روي چشم هايش را خون گرفته بود، ابا عبدالله سر او را روي زانوي خودشان قرار دادند و بعد با دست خود خونها را از صورتش، از جلوي چشمانش پاك كردند. در اين بين كه حال آمد، نگاهي به ابا عبدالله كرد و تبسمي نمود. ابا عبدالله صورتشان را بر صورت اين غلام گذاشتند كه اين ديگر منحصر به همين غلام است و علي اكبر، درباره كس ديگري، تاريخ، چنين چيزي را ننوشته است: (و وضع خده علي خده) يعني صورت خودش را بر صورت او گذاشت. او آنچنان خوشحال شد كه تبسم كرد: فتبسم ثم صار الي ربه (رضي الله عنه).



گر طبيبانه بيايي به سر بالينم

به دو عالم ندهم لذت بيماري را



سرش را دامن حسين بود كه جان به جان آفرين تسليم كرد و گفت:



آن جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست

روزي رخش ببينم و تسليم وي كنم [1] .




پاورقي

[1] حماسه حسيني، ج 1، ص 306و307.